شیما قوشه وکیل پایه یک دادگستری
آزار و اذیت زنان، موضوعی است که معمولاً در فیلمها و سریالهای وطنی کمتر به آن پرداخته شده است، دلیل آن شاید محدودیتهای موجود در سینمای ایران در بازآفرینی صحنه تجاوز یا تابوهای اجتماعی باشد؛ ولی در چند سال اخیر تا حدودی فیلمسازان به این مشکل اجتماعی توجه کرده و به صورت حاشیهای و بدون پرداخت اساسی سعی در تلنگر زدن به وجدان عمومی در این خصوص داشتهاند.
فیلم «مستانه» که مدتی است روی پرده سینماهاست، از همین دست است؛ اثری که سعی دارد هم موضوع آزار و اذیت زنان را مطرح کند، هم مشکلات، معضلات و محدودیتهای قانونیِ پیگیری این جرم توسط شاکی که زن است را بیان کند و هم نقش وکیل در ارایه راهکارهای حقوقی به طرفین دعوا را آشکار كند؛ اما متاسفانه در هیچیک از این موارد نهتنها موفق نبوده بلکه در میانه فیلمی چنین جدی و موضوعی چنین خشن، در صحنه دادگاه، تماشاگر را به خندههای ناشی از حرکات سخیف مردی بهعنوان وکیل مدافع وا میدارد.
برخلاف معمول ایرانیان، بعد از اتمام فیلم علاقه خاصی دارم تا تیتراژ نهایی را تا آخر بخوانم و مخصوصاً در اینگونه فیلمها با چنین موضوعاتی، برایم مهم است که آیا فیلم از کمک مشاور حقوقی بهره برده است یا خیر؟ در تیتراژ پایانی فیلم مستانه نام «گروه حقوقی کیان» به چشم میخورد. اولین سوالی که مطرح میشود این است که آیا این گروه حقوقی که حداقل بايد دو عضو داشته باشد که اطلاق کلمه گروه بر آنان صدق کند، فیلمنامه را خواندهاند؟ آیا فیلم را پیش از نمایش دیدهاند؟ فارغ از دادگاهی که در و دیوار بسیار تمیز و شیک دارد که تقریباً در هیچکدام از مجتمعهای قضایی دیده نمیشود، آیا این گروه حقوقی نمیدانند هیأت رسیدگیکننده به جرم تجاوز، 5 نفر است و نه 3 نفر؟ آیا آنان حضور نماینده دادستان را که موجب رسمیت بخشیدن به جلسه دادگاه میشود را فراموش کردهاند که در فیلم نشانی از او نیست؟ کسی که بايد در مقام دفاع از جامعه، متهم را به چالش بکشاند. آیا هیچکدام از اعضای گروه حقوقی کیان تابهحال در دادگاه حاضر شده است که بداند قضات اجازه صحبت 2 نفره بین اصحاب دعوا را نمیدهند و معمولا اختیار عمل را خود به دست میگیرند و جلسه را مدیریت میکنند که در طول زمان دادگاه در این فیلم اگر صدا از دیوار درآمد از قضات این دادگاه هم درآمد!
باید تأسف خورد به حال سینمایی که با هزار مصیبت و رد شدن از فیلترهای اجتماعی و فرهنگی اجازه ساخت چنین فیلمی با این موضوع را پیدا میکند، آنگاه به اصل تجاوز که دارای معضلات بسیار زیاد حقوقی، اجتماعی و روانشناسی است نمیپردازد، بلکه جلسه دادگاه را به شوخی میگیرد و وکیل متهم را فردی معرفی میکند که حاضر است به هر قیمت موکل خود را تبرئه کند.
موضوع ترس از آبرو و عدم وجود راههایی جهت اثبات این جرم مهمترین عواملی است که زنان ایرانی معمولاً عطای شکایت کیفری را به لقایش میبخشند و این سینمای ماست که میتواند با توجه به رسوخ در تمامی ارکان اجتماع، قبح این عمل را بشناساند و تابوی حرف زدن در این مورد و سپس شکایت کیفری را در میان زنان جامعه بشکند و حمایت قانونگذار و مجریان قانون را از قربانیان اینگونه جرايم به رخ متجاوزان احتمالی آتی بکشاند.
افسوس که گیشه تنها دغدغه اغلب سینماگران شده است و آنانی که چنین دغدغهای ندارند یا منزوی شدهاند یا پشت درهای اکران فیلمهای سابق خود ماندهاند.