مهدی افروز منش روزنامه نگار
Annalie Schoen یکی از سازندگان برلین بعد از فروریختن دیوار است. این برنامهریز شهری که سالهاست ریاست دفتر شهرسازی شهر برلین را بهعهده دارد، سالها قبل برگزیده شد که هدایت گروهی را برعهده بگیرد که بازگشت پایتخت از بن آلمان به برلین را برنامهریزی و اجرا کردند. شهری دوپاره با دو ارزش متفاوت در شهرسازی که در سویه غربی و شرقی زمین تا آسمان با یکدیگر فرق میکردند و یکشبه قرار شد که در کنار هم زندگی کنند.
Annalie آن شب را بهخوبی یادش هست و میگوید، همان لحظه هم فکر میکردم که چطور این شهر میخواهد سامانبگیرد. سیاستمداران که تصمیم به انتقال پایتخت گرفتند، این مساله بزرگتر شد و همزمان که او ریاست را برعهده گرفت، مشکلات زیادی در برلین نمایان شده بود.
بخش شرقی کمتر توسعهیافته و عقبمانده بود و بخش غربی بسیار جلوتر، قیمت ارزان زمین در بخش شرقی سرمایهگذاران را جلب کرده بود و در این شرایط بافتهای تاریخی شهر در معرض خطر بود. از سوی دیگر نمیشد شهر را منجمد کرد، چراکه پایتخت آلمان باید از روح آلمانی پیروی میکرد، میبایست که در اوج قرار میگرفت اما ارزشها را هم حفظ میکرد. تبلور نظم و دقت و زیبایی باید در یک شهر جمع میشد. آن هم در شهر تاریخی برلین که دنیا را تکان داده بود، بارها و بارها. مشکلات اینروزها کمتر شده است، برلین یکی از پیشگامان شهرهای هوشمند شده است، بافتهای تاریخی تحتعنوان زونمرکزی مورد حفاظت قرار گرفتهاند اما با تعریفی جدید، بافت تاریخی در حال استفاده. گفتوگو با مدیر دفتر برنامهریزی شهر برلین را میخوانید.
برلین شهری تعریف شده با نزدیک به 7 هزار اثر تاریخی و همزمان شهر در حال توسعهای هم هست که گوشه و کنارش در حال تغییر چهره است، آیا بهعنوان یک برنامهریز برقراری تعادل برایتان سخت نیست، اصلا این آثار مزاحم توسعه نیستند.
البته این فقط تعدادی هست که باقیمانده و در خلال سالهای جدایی از بین نرفته است اما با این حال 7 هزار اثر به نظر زیاد میرسد اما به نظر ما اصلا زیاد نیست و ما بسیار مشتاق هستیم که آنها را نگه داریم، چراکه اینها بخشی از تاریخ و هویت ما هستند. درواقع این آثار و ساختمانها هستند که از دل تاریخ این شهر میآیند و همراه خودشان هویت بههمراه میآورند.
خب در این صورت با روند توسعه چه میکنید؟
ما اصلا بهدنبال این نیستیم که این ساختمانها را همینطور نگهداریم و حتی معتقدیم که میشود این ساختمانها و آثار را با کمی تغییر مورد استفاده و حتی سکونت کرد چون اگر این کار را انجام ندهیم، این ساختمانها از بین میروند، درواقع تراژدی اصلی این نیست که از این ساختمانها در ساخت شهری استفاده کنیم بلکه در این است که فایده اینها را بگیریم و تبدیلشان کنیم به ساختمانهایی بیمصرف و بعد تخریب با این عنوان که ما داریم شهر را بهتر میکنیم.
یعنی میخواهید گذشتهتان را همچنان زنده و فعال نگهدارید؟
بله، چرا نباید این کار را بکنیم. چرا نباید به این ساختمانها که روزگاری پدران و مادرانمان در آنها زندگی میکردند، زندگی دوباره ببخشیم و در عین حال ارزشهای آنها را هم حفظ کنیم. اما این حفظ کردن اصلا منافاتی با استفاده کردن از آنها ندارد. میتوانیم یادمانها را حفظ کنیم و با کمی تغییر آنها را در دنیای امروز هم استفاده کنیم و این کاری است که ما در اینجا بهدنبال آن هستیم.
اما چطور میخواهید این کار را کنید، یعنی چطور میخواهید بین ساختوسازهای جدیدی که در برنامههایتان هست و این آثار قدیمی، تعادل برقرار کنید؟
این خیلی نکته چالشبرانگیزی است، اما گاهیاوقات ما فکر میکنیم ساختمانهای جدید چهچیزی به شهر ما اضافه میکنند که ساختمانهای قدیمی نمیتوانند. احتمالا گفته میشود ساختمانهای جدید فضای مدرن و زیبا به شهرها میبخشند، امکانات بهتری دارند و زیباترند اما من چندان موافق نیستم، ما در برلین شهر را بهصورت یک ساختمان نمیبینیم، شهر مجموعهای است از ساختمانها، یعنی یک یا چند ردیف از ساختمانها، ممکن است شما سوال کنید چرا زاحا حدید تو برلین اثری ندارد در حالی که شهر پر از آثار معماران بزرگ و پرافتخار است، بهخاطر اینکه ما فکر نمیکنیم چهچیزی مدرن است یا مدرن نیست بلکه به این فکر میکنیم که چطور ساختن مدرن است و در اینجا زاحا حدید بهکار نمیآید. چراکه در ذهن ما یک ساختمان نیست که مهم است یک خیابان و یک ردیف از ساختمانهاست که مهم و ارزشمند است. گاهیاوقات که به ما میگویند میخواهیم بلندمرتبهسازی کنیم، من میگویم چرا میخواهید اینقدر بلند و بلند بروید، چرا واقعا، یک دفتر خوب در کنارتان و در بخش تاریخی دارید که میتوانید با کمی تغییر در آن به یک ساختمان زیبا و مدرن تبدیلش کنید که سرتاسرش هم یادواره است.
در استانداردهای شما چه ساختمان یا مرکزی، تاریخی بهشمار میآید؟
در وهله اول ما یک قانون داریم. یک قانون یادمانی که به ما میگوید در چه حدی میتوانیم با ساختمانهای تاریخی برخورد کنیم و تغییرشان دهیم.
اما چطور یک ساختمان را تاریخی میدانید؟
در همین قانون هم یکسری شاخصهایی تعریف شده است.
نکته بعدی درباره شهر هوشمندی است که شما بهدنبال آن هستید و اثراتی در همین کوتاهمدت گذاشته؟
مثلا؟
نزدیک 40 درصد از شهروندان برلین از خودرو شخصی استفاده میکنند.
شما میدانی که این رقم زیادی نیست.
البته که زیاد است؟
زیاد است به این شرط که شما روند را در نظر نگیرید و همچنین سن مصرفکنندگان را. هماکنون در برلین نسل جوان علاقه چندانی به استفاده از خودرو شخصی نشان نمیدهند و بیشتر کسانی که الان از وسایلنقلیه شخصی استفاده میکنند، افراد نسلهای قدیمیتر شهر هستند. ما الان در برلین استفاده از دوچرخه و حملونقل عمومی را در نسل جوان بیشتر میبینیم.
دقیقا سوال من هم همینجاست، بیشتر جوانهای شهر از دوچرخه استفاده میکنند و البته خرید آنلاین که آمارهای مرکز شما نشان میداد، رشد سریعی دارد، آنها همچنین از تمام امکانات یک شهر هوشمند که شما درصدد ساختن آن هستید استفاده میکنند و حتی لباسهایشان را آنلاین میخرند و این یعنی فرد و گوشیتلفنش، آیا شما نگران آینده شهر نیستید؟ شهری که خیابانهایش مرده باشد و مردم فقط برای کارشان بیرون بیایند و بعد بدون هیچ رابطه و صحبتی با یکدیگر به خانه و تلفنهای هوشمندشان برگردند؟
این یک نگرانی جهانی است، یک نگرانی که تمام شهرهای بزرگ به نظر من باید با آن درگیر باشند.
اما اینطور نیست، شهرهایی مثل رم، پاریس و نیویورک چنین نگرانیهایی ندارند؟
آنها یک شهر توریستی توسعهیافته هستند و ما در حالتوسعه. ما بعد از افتادن دیوار در دهه90 یک شهر دوپاره بودیم، بهخاطر سالها جدایی فضای متفاوتی در شرق و غرب بود. ما کارهای بسیار انجام دادیم تا شهر اکنون به یک شهر تقریبا یکدست تبدیل شده است و فکر هم نمیکنیم که توسعه شهر هوشمند به سرنوشتی که شما گفتید منجر میشود. بله این یک نگرانی بزرگ است که مردم از هم دور شوند اما این بهخاطر تکنولوژی نیست، بهخاطر استفاده زیاد از حد آن است و به همین خاطر ما در شهر مراکز تفریحی و مناسبتی زیاد درست کرده و میکنیم که جوانها آنجا همدیگر را ببینند و با هم ملاقات کنند.