سعید اصغرزاده
چند روز پيش برايان گرين، فيزيکدان معروف معاصر، در صفحه فيسبوکش نوشت كه درسال ۲۰۱۴ ميلادی، در روی زمین: ماه به فاصله ۳۸.۱ ميلیمتر از ما دورتر شد، قطب شمال 7 دقيقه قوسی به سمت گريلند متمايل شد، فاصله آمريکای شمالی و اروپا، يک اينچ، ۲.۵۴ سانتیمتر بيشتر شد، کره زمين بين ۱۱هزار تا ۵۸هزار گونه حيات را از دست داد (منقرض شد)، ۲۲۰ گونه جديد گياهان و جانداران شناسايی شد، نزديک به ۵۰۰هزار کيلومتر مکعب باران باريد و...
از برایان گرین كه یکی از نظریهپردازان نظریه ریسمان است، خوشم ميآيد. اگر ميپرسيد نظريه ريسمان چيست ميتوانيد برويد سرچ كنيد و بفهميد! اما براي من مهم اين است كه در ميان انبوه عالمان و نظريه پردازان، آنكه داوطلب مي شود و اولين گام را بر ميدارد، به مراتب تاثيرگذارتر از ديگران است. آنكه پيش از همه، در امري داوطلب مي شود، باعث ايجاد موج و فرهنگسازي نيز ميشود. بگذاريد شفافتر حرف بزنم و بعد برگردم به سخناني كه به نقل از برايان در اول مطلب آوردم. در تاييد سخنانم، او در جايي گفته بود كه درسال ۱۹۱۹، یک ریاضیدان گمنام آلمانی به نام تئودور کالوزا یک ایدۀ جسورانه، و به نوعی عجیب و غریب را مطرح کرد و پیشنهاد داد که جهان ما شاید در حقیقت بیش از آن سه بعدی داشته باشد که از وجودشان آگاهیم. یعنی علاوه بر چپ-راست، جلو-عقب، و بالا-پایین، شاید ابعاد فضایی بیشتری وجود داشته باشد که به دلایلی هنوز ندیدهایم. حال، وقتی یک نفر یک ایدۀ جسورانه و عجیب مطرح میکند، گاهی فقط همین است، یعنی فقط جسورانه و عجیب است و هیچ دخلی به جهان اطرافمان ندارد. ولی بههرحال این ایده، تأثیر عمدهای بر فیزیک قرن گذشته داشته است و مدام به تحقیقات پیشرفته دامن زده است. او، مانند انیشتن، به دنبال چیزی بود که به آن «نظریه یکپارچه» گفته میشود. یعنی یک نظریه که آن قادر است تمام نیروهای طبیعت را براساس یک دسته از ایدهها، یک دسته از قواعد، یا اگر بخواهید با یک معادله اصلی(جامع) توضیح دهد. پس کالوزا به خودش گفت، انيشتن توانسته جاذبه را براساس پیچشها و خمیدگیهای فضا توضیح دهد، در حقیقت و بهطور دقیقتر و جامعتر، فضا و زمان. شاید من بتوانم همین بازی را با نیروی شناخته شده دیگری انجام دهم و... مي بينيد كه آن ايده اكنون چه تحولاتي در علم بهوجود آورده است!
برگرديم به مطلب فيسبوكي برايان. او سخني را گفته كه ميتواند منشا تحرك و توجه ما باشد. شايد اين سخن و اين حجم از قدرت را ما اگر هم ميدانستيم، داوطلب گفتنش نميشديم. ۵۸ هزار گونه حيات از روي زمين منقرض شده است....در كشور ما چطور؟ نگاهي به حیوانات منقرض شده و درحال انقراض ایران نشان ميدهد كه وضع ما خراب است! از شیر ایرانی ديگر خبري نيست. تاسال ۱۳۲۲، دستههای ۲ تا ۵ تایی شیر ایرانی در بیشه زارهای جنوب شوش دیده میشده است. ولی ازسال ۱۳۲۱ خورشیدی که آخرین شیر ایرانی در شمال غربی دزفول شکار شده است، اطلاعات دیگری مبنی بر مشاهده این حیوانات ثبت نشده است. اما زیرگونهای از آن همچنان در قرق جنگلی «گیر» در شمالغربی هندوستان به حیات خود ادامه میدهد. متأسفانه علاقهمندان شیر در هندوستان به خود اجازه دادهاند تا نام علمی شیر ایرانی را از Panthera Leo Persica به شیر هندی Panthera Leo Indiaca تغییر دهند. همچنين ببر ایرانی (ببر مازندران) امروزه نابود شده است . آخرین ببر که در مازندران به آن شیر سرخ میگفتند در سال۱۳۳۸
ه ش در جنگل گلستان، در منطقه گرگان، به دست یک شکارچی محلی شکار شد. طبق گفته کارشناسان یوز ایرانی که جزو تیرهای خاص از یوزپلنگ در غرب آسیاست رو به انقراض میباشد بهطوری که طبق نظریه کارشناسان محیطزیست تخمینزده میشود کمتر از ۶۰ قلاده یوز ایرانی در تمام ایران زیست میکند. همچنين اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی (IUCN) گاهی در فهرست سرخ خویش برای بعضی زیرگونهها رتبهای بالاتر از گونه مربوطه در نظر میگیرد، برای مثال گونه پلنگ را آسیبپذیر (vulnarable) و زیرگونه پلنگ ایرانی را در خطر انقراض (endangered) طبقهبندی میکند. تنها نمونه سیاهگوش موجود در اسارت بهعنوان گونهای کمیاب و در خطر انقراض و فاقد هر گونه آمار و شناسنامه علمی معتبر در ایران و تنها نمونه در دسترس و قابل مطالعه، به مثابه گنجینه یا ذخیره ژنتیکی باارزش در شرایطی غیراستاندارد در پارک ملی پردیسان تهران است. نام گربه پالاس نیز در لیست قرمز انقراض قرار گرفته است. زیرگونه ایرانی آن در تهدید است. در ایران تاکنون از مشهد و سرخس و خوش ییلاق شاهرود و نیز سواحل رود ارس در آذربایجانغربی گزارش شده است و اين فهرست با نامهايي مانند گوزن زرد ایرانی، روباه بلانفوردیا، شاه روباه، روباه کرساک یا روباه ترکمنی، روباه شنی یا روباه روپل،.... و حتي سياه خروس ایراني كه با تخريب زيستگاههاي اين پرنده در منطقه ارسباران رو به نابودي است ادامه پيدا ميكند. ما حتي داوطلبانه اين انقراضها را و علت آن را كه بيمبالاتي خودمان است بيان نميكنيم و گاه حتي اطلاعاتي كه ميشنويم برايمان جالب و تازه است. واي بحال اينكه بخواهيم داوطلبانه جلوي انقراض آنها را بگيريم! شايد فرق ما با امثال برایان گرین در همين است. ترس از داوطلب شدن براي بيان هر ايده نو و تازهاي!