[ شادی خوشکار ] سال 97 در هفتمین جشن سالانه «لاکپشت پرنده» صدایی در سالن پیچید که میپرسید: آیا راهی به رهایی از این فضای تیره میتوان یافت؟ بخشی از بیانیه گروه داوری لاکپشت پرنده که اکنون هشتسال است بازار کتاب کودک و نوجوان را بررسیمیکند، برای مخاطبان لیستهای کتابهای فصلی با رتبهبندی سه تا پنج لاکپشت تهیه میکند و هر سال لاکپشتهای طلایی و نقرهای پرنده و نشانهای ویژه را به کتابهای برگزیده میدهد. لاکپشت پرنده یکی از چندین نهادی است که در این سالها کتابهای منتشرشده را بررسی کرده است و هر سال در بیانیهها تلاش کرده تصویری از آنچه در ادبیات کودک و نوجوان میگذرد، ارایه دهد. در کنار نهادهایی مثل شورای کتاب کودک، کانون پرورش فکری و جشنوارههای دولتی دیگری که بخش کتاب کودک و نوجوان دارند. پس از هفتسال داوری، لاکپشت پرنده این سوال را پرسیده بود و پاسخ پیشنهادی در خطوط بعدی بیانیه بود: «میتوان امیدوار بود با کوشش نهادهایی مانند لاکپشت پرنده و تقویت جریان نقد ادبیات کودک و نوجوان کمکم جریان طبیعی، سالم، متنوع و باکیفیتی از کتابهای کودک و نوجوان بدون وابستگی به دولت شکل بگیرد و مورد توجه واقع شود. این امید هنگامی پررنگ میشود که در همین فضای ناامیدکننده نوعی از تجربهگرایی میان نسل جوان ادبیات کودک و نوجوان میبینیم که با وجود توجه به تجربههای جهانی و ملی ادبیات کودک و نوجوان تلاش دارند راه خود را بروند و ادبیاتشان صدای اصیل خودشان باشد.»
سال 98 شیوع کرونا اجازه نداد به رسم هر سال اسفندماه جایزه سالانه لاکپشت پرنده برگزار شود و این نهاد کتابهای کودک و نوجوان بالاخره بیستوچهارم مرداد جشن پایانی را بهطور مجازی برگزار کرد. بیانیه امسال هم از چشماندازی گفته است که چندان روشن نیست و «شاید در چنین شرایطی برخی افراد سخن گفتن از کتاب و انتخاب کتابهای برگزیده را موضوعی اولویتدار ندانند، اما ما باور داریم یکی از کارکردهای مهم ادبیات و کتابهای کودکان و نوجوانان کمک به ساختن رویا و گشودن افقهای تازه است، رویاهایی که به ما و کودکانمان توان ایستادن، تسلیمنشدن و جستوجوی روزنههای نور در میان سیاهیها را میدهد.»
جوایزی مثل لاکپشت پرنده و شورای کتاب کودک یا جوایز دولتی دیگر در حوزه کودک و نوجوان تصویری از آنچه در بازار ادبی کودک و نوجوان میگذرد، به دست میدهند. امروز داوران، مولفان و کارشناسان کودک و نوجوان میگویند آنچه در جریان است و صدای بلندی دارد، ادبیات جدی نیست و کتابهای پرفروش بازارهای کتاب خارجی، عمدتا ادبیات انگلیسی سهم بیشتری دارند و این مسأله نویسندگان ایرانی را هم سوق میدهد که چنین آثاری بنویسند. بازار کتاب کودک و نوجوان فرازوفرودهای محتوایی و فرمی داشته، در بعضی جاها امیدواریها بیشتر است، مثل توجه به خردسالان و کتاب برای مخاطب زیر سهسال و در برخی به تکرار افتاده است. به بهانه جایزه سالانه لاکپشت پرنده از کارشناسان درباره ادبیات کودک و نوجوان امروز، مسیری که طی کرده و جاهای خالی پرسیدیم.
دوره متوسطهاست
«هر سال آثار اندکی وجود دارند که با خواندنش شگفتزده میشویم.» شکوه حاجینصرالله، منتقد و نویسنده که داوری جایزههایی مثل شورای کتاب کودک و لاکپشت پرنده را انجام داده، این جمله را میگوید. داوران معتقدند کتابها متوسطاند. بهطور عمومی کیفیت و تنوع بیشتر و بهتر است، اما پای شاهکاری هم در میان نیست. علیاصغر سیدآبادی، نویسنده و پژوهشگر و از داوران جایزه لاکپشت پرنده میگوید این دو روند همزمان بودند یعنی «به طور متوسط وضع کتاب کودک بهتر شده، اما آن تککارهای خیلی خوب که ما را شگفتزده کند، کم شده است، شاید این دو با هم رابطهای داشته باشند.» فرمهر منجزی، مترجم و داور دیگر این جایزه از اتفاق مثبتی میگوید که آن جدی گرفتهشدن ادبیات کودک و نوجوان در ایران است، کتابهای کودک و نوجوان در ایران جایگاه خود را پیدا کردهاند و هم مخاطبان و هم مولفان آن را جدی میگیرند، ناشرها خیلی استقبال میکنند و کارهای خوب هم زیاد منتشر میشود، کتابهای برگزیده دنیا عمدتا در ایران ترجمه و منتشر میشوند و تالیف هم از نگاه او در این سالها رشد و تنوع بیشتری داشته است. اما اتفاق دیگری هم از نگاه او افتاده که بازار را به همان نتیجهای میرساند که سیدآبادی تصویر کرده است. اگر سالهای قبل بیشتر تمرکز بخش ترجمه روی کارهای جایزهگرفته بود، در این سالها بیشتر کارهای پرفروش و عامهپسند و ساده یا نولگرافیکها منتشر میشوند: «به نظر میرسد در ادبیات کودک مثل بقیه بخشها هر زمان سختگیریها و محدودیتها بیشتر بوده، کارها تکراریتر و محدودتر بوده و هر زمان فضا بازتر شده، شاهد کارهای بهتری بودیم.»
کارشناسان ادبیات کودک به یاد دارند که هر زمانی موضوعی در ادبیات کودک جهان مد شود، سپس مد جدیدی جای آن را میگیرد و بازار ترجمه و حتی تالیف در ایران هم از این مدها تأثیر میگیرد. زمانی دغدغه نویسندگان و ناشرها در دنیا، کودکان با نیازهای ویژه بودند و عمده کتابهای ترجمه در ایران را رمانهایی تشکیل دادند که در آن قهرمان کتاب یا بیمار بود یا دچار معلولیتی که برایش چالشهایی ایجاد میکرد. پس از آن مدتی بازار جهان و ایران را کتابهای محیطزیستی پر کرد، برخی ناشرها بهطور مشخص بخشهایی برای انتشار چنین کتابهایی در نظر گرفتند و در دورهای هم کتابهایی مد شد که مشکلات خانوادگی بچهها در آن پررنگ بود.
اگرچه برخی از مدهایی که زمانی بازار کتاب کودک و نوجوان را پر کردند هم نتوانستند جایگاه واقعی خود را پیدا کنند. حاجینصرالله درباره کتابهای محیطزیستی میگوید: «در سالهای اخیر نوجوانان جنبش حفاظت زمین را در جهان راهانداختند. آنها در این جنبش مطالباتی را مطرح کردند و زندگی ما بزرگسالان از والدین تا دولتها را زیر علامت سوال بردند. با توجه به این جنبش باید بگویم ادبیات کودک و نوجوان از مخاطبان خودش عقب افتاد. این ادبیات مخاطبان خودش را بهعنوان موجوداتی مستقل از بزرگسالان به رسمیت نشناخت. ادبیات کودک مخاطبانش را صرفا بهعنوان موجوداتی باور کرد که باید در آینده به جای بزرگسالان ایفای نقش کنند.» مینا حدادیان، داور جایزههایی مثل کتاب کانون و جایزه سپیدار و لاکپشت پرنده هم در نقد این جریان میگوید: «رویکرد کتابهای محیطزیستی در این سالها بیشتر تجویز و توصیههای رسانهای بوده است. درحالیکه در این زمینه بیشتر از همه نیازمند تغییر الگوهای مصرف هستیم. چیزی که در این کتابها دیده نمیشود. حفظ وضع موجود در حدی که قابل تحمل باشد.» او همچنین میگوید این ارزشهای انسانی عموما با شتابزدگی در آثار پرفروش عمدتا آمریکایی دیده میشوند.
اما امروز کتابهایی که بازار را پر کردهاند، از جنس دیگری هستند و شاید بشود گفت دغدغه خاصی در آنها نیست. منجزی میگوید باید امیدوار باشیم این جریان دوام نیاورد: «کتابهای سطحی که چاپهای متعدد هم میشود. کتابهای سرگرمکننده، کتابهایی که محور اصلی آنها شوخی و جوک است و به کارهای روزمره بچهها میپردازد. شاید بخشی از این ماجرا به دلیل رقابتیشدن بازار نشر باشد، خیلیها سریع دارند کتاب چاپمیکنند و هر کتابی آن طرف چاپ میشود، سریع ترجمهمیکنند، خوب است که بچهها به سرعت به کتابهای آن طرف دسترسی داشته باشند، اما عجلهای بودنشان آسیبزننده است، سطح سلیقه کودک و نوجوان را تحتتأثیر قرار میدهد.» او میگوید این کتابها بچهها را به سمت آسان خواندن سوقمیدهند. آنها اکنون به کتابهای مجموعهای علاقهمند شدهاند و دوست دارند ماجراهای یک شخصیت را دنبال کنند.
پیشی گرفتن ترجمه از تالیف
بسیاری از مخاطبان اعتماد کمتری به کتابهای تالیف دارند و بازار ادبیات کودک و نوجوان هم آنقدر پر از کتابهای ترجمه شده که تنوع آنها میتواند کتابهای تالیف را از چشم کودکان و نوجوانان و خانوادههایشان بیندازد. اما همیشه هم چنین شرایطی حاکم نبود. سیدآبادی میگوید این یکی از تغییرات سالهای اخیر است که از وضع اقتصادی و رویه بعضی از ناشران هم تأثیر گرفته است: «بعد از دههها که همیشه وضع تالیف به لحاظ کمی بهتر از ترجمه بود، در سالهای اخیر وضع ترجمه بهتر شده. یکی از دلایلش ورود چند ناشر بزرگ مثل هوپا و پرتقال بود که با سرمایهگذاری زیاد بر ترجمه متمرکز شدند. همچنین گرانشدن دلار در دو برهه زمانی و مسائل اقتصادی به تبع آن باعث شد قیمت مواد اولیه افزایش پیدا کند و هزینه آمادهسازی کتاب هم بیشتر شود و طبیعتا کتاب تالیفی در این ماجرا بیشتر ضرر میکند.» این اتفاق بهخصوص در کتابهای تصویری تأثیرمیگذارد که ناشر با حقترجمه بسیار کم بدون اینکه هزینهای برای تصویرگری یا تالیف داده باشد، میتواند کتاب را آماده کند. همین کتاب از یک نویسنده ایرانی هزینه بیشتری خواهد داشت و زمان بیشتری هم میبرد تا آماده شود. سیدآبادی میگوید بخشی از این ماجرا هم به عضویت نداشتن ما در کنوانسیون برن برمیگردد.
حدادیان میگوید حجم عظیم کتابهای ترجمه باعث شده مضامین بومی خاموش شوند. بخشی از تنوعی هم که کارشناسان به آن اشاره میکنند، به دلیل پیشیگرفتن ترجمه است. آتوسا صالحی، نویسنده، شاعر و داور جوایز و جشنوارههای کتاب کودک و نوجوان میگوید ناشرهای جدیدی که انبوه کار میکنند، درست است که باعث تنوع بیشتر کتابها شدهاند، ولی دقت و توجه به انتخاب و انتشار کتاب کمتر شده است: « وقتی کتابهای بعضی از ناشرها را میبینم، احساس میکنم همه صد کتاب پرفروش سایتهایی مثل آمازون را چاپ میکنند و انگار دیگر ناشر بنا به سلیقه خود انتخابی انجام نمیدهد. هرچند این تعداد و تنوع زیاد باعث شده نوجوانهایی که قبلا کتاب نمیخواندند، با توجه به تبلیغات گسترده بیشتر سراغ کتابهای این گروه سنی بیایند.»
اما در تالیف هم اتفاقات مثبتی افتاده است. تنوع موضوعات در این کتابها هم بیشتر شده و بعضی از مسائل نوجوانان به این کتابها راه پیدا کرده است. اگرچه در همین زمینه هم تأثیراتی از ترجمه گرفته شده، چه در فرم و چه در موضوعات. سیدآبادی میگوید الگوها به کتابهای پرفروش خارجی که چاپهای بالای بیست، سی را گذراندهاند، نزدیک شده است: «یعنی ما کماکان کتاب تالیفی که ایده ایرانی داشته باشد -من بهطور آگاهانه از کلمه بومی استفاده نمیکنم- یا ابتکاری باشد، کم داریم و بعضی از مولفان به نظرم راه را دارند اشتباه میروند و آن تولید جعلی کتاب کودک و نوجوان است. بهخصوص که اصل آن جنس که کتابهای خارجی است، ارزانتر از نمونه جعلی درمیآید و بیشتر مخاطبان قاعدتا همان را انتخاب میکنند.»
ظهور کتابهای زیرپنجسال و افول کتابهای شعر
سیدآبادی ظهور پدیده کتابهای زیر پنجسال را از اتفاقات مهم سالهای اخیر میداند. در این زمینه کتابهای تالیفی خودی نشان دادهاند. منجزی میگوید سالها تصور میشد بخش کتابهای خردسال ضعیف است، بازار پر از کتابهای دکهای شده بود، اما امروز برآیند کار ناشران نشان میدهد که به خردسالان اهمیت داده میشود: «کتابهای خوبی هم تالیف و هم ترجمه برای این گروه سنی چاپ میشود و مخاطبان هم استقبال میکنند. اگر قرار است بچهای کتابخوان شود، از نوزادی باید با کتاب عجین شود.» اگرچه این کتابها چندان در جوایز دیده نمیشود، اما به گفته سیدآبادی وجود کتابهای تالیفی در این حوزه مهم است: «اول اینکه اهمیت اقتصادی دارند، چراکه قبلا از منابع خارجی تأمین میشدند و طبقه مرفهتری به آنها دسترسیداشتند، درحالیکه الان قیمتشان چون تالیف هستند، ارزانتر میشود. ضمن اینکه کیفیت کتابهای تالیفی این گروه سنی فرقی با کتابهای ترجمه ندارد و موضوع هم طوری نیست که نشود تالیف کرد، مگر اینکه در کتابسازی دشواری بیشتری داشته باشد.»
در این سالها کتابهای گروه سنی صفر تا سهسال هم بیشتر شده و صالحی میگوید بسیاری از پدر و مادرها به محض تولد کودک به دنبال کتاب برای او هستند و هر کتابی را هم قبولنمیکنند. او که جوایزی برای کتابهای شعر نوجوانان گرفته است، به خلأ دیگری در این سالها اشاره میکند، یعنی کم شدن کتاب شعر که روندی باعث آن شده است: «در دهه قبل مجموعههای جدی میدیدیم که کتابهای شعر منتشر میکردند. پس از آن جریانی آمد که به نظم آوردن متن اولیه کتابهای خارجی بود و بسیاری از ناشران این رویه را در پیش گرفتند، طوری که انگار انگیزه چاپ کتاب شعر از دست رفت و امروز ناشران رغبت چندانی ندارند.» به عقیده او جلسات و نشستهای ادبی، رونماییهای کتابهای شعر و فعالبودن کانون پرورش فکری که مخاطبان فعالی بهخصوص در زمینه شعر داشت، در این روند تأثیرگذار بود، همچنین ناشران دولتی که پیشتر با شور و حال بیشتری کار و از کارهای تالیفی حمایت میکردند. او انتشارات امیرکبیر و کانون پرورش فکری را مثال میزند که امروز مخاطبهای جدی خود را هم دارند از دست میدهند.
یکی دیگر از جاهای خالی که کارشناسان به آن اشاره میکنند، کتابهای غیرداستانی برای این گروه سنی است. اگر تولیدات ادبیات کودک و نوجوان را به سه دسته ادبیات که شعر و داستان است، کتابهای آموزشی و کتابهای غیرداستانی مثل زندگینامه، تاریخ و علوم اجتماعی تقسیم کنیم، ضعف ادبیات کودک در ایران بیشتر در کتابهای غیرداستانی خود را نشان میدهد. سیدآبادی میگوید حتی با نگاه کمی در این زمینه ضعف داریم: «به اندازه زیادی کتابهای آموزشی، داستانی و شعر درمیآید، اما کتابهای غیرداستانی به آن اندازه نیست. البته بخشی در ترجمه آثار غیرداستانی میبینیم، اما یکی از ویژگیهای کتابهای غیرداستانی این است که با شرایط اجتماعی و جغرافیا پیوستگی زیادی دارند، در نتیجه غیر از برخی از زندگینامهها بخش مهمی از کتابهای ترجمه غیرداستانی به شرایط اجتماعی و جغرافیای اینجا مرتبط نیست. در این زمینه باید تالیف شود و ترجمه جوابنمیدهد یا مورد نیاز نیست.»
حدادیان هم به شکل دیگری به همین مسأله اشاره میکند و آن را به سختی نوشتن اثر غیرداستانی مرتبط میداند. او میگوید ادبیات کودک ایران بهطور جدی در داستان و رمان ظاهر میشود، درحالیکه آثار غیرداستانی بومی بسیار کم نوشته میشود: «نوشتن کتابهای غیرداستانی علاوه بر هنر روایت، نیازمند تحقیق و پژوهش و صرف زمان است. کاری که کمتر کسی میل به سرمایهگذاری در آن دارد.»
کنشگری نوجوانان و جاهای خالی
امسال بیانیه لاکپشت پرنده گفته است از همگان میخواهیم راه دسترسی همه کودکان و نوجوانان به کتاب را فراهم کنند و در رساندن کتاب به دست آنها از هیچ کوششی فروگذار نکنند، چون کودکان و نوجوانان میتوانند با خواندن، خیال خود را گسترش بدهند و گره از فروبستگیها بگشایند، چون کتابهای کودک و نوجوان به خوانندگانش یادآوری میکند که «هرگز برای زیستن بهتر از پای ننشینند.»
اگرچه ویژگیهای ادبیات چنین نتایجی را به دنبال خواهد داشت، اما داوران امیدوارند که چنین کتابهایی در ادبیات کودک و نوجوان بیشتر شوند و نقش کودکان و نوجوانان بیشتر جدی گرفته شود. شکوه حاجینصرالله میپرسد: «ما چند کتاب در ادبیات کودک تالیف و ترجمه تاکنون خواندهایم که شخصیت داستانی کودک یا نوجوان کنشگری باشد که نگاهی اجتماعی در کنشهایش وجود داشته باشد؟» و میگوید این یکی از جاهای خالی نهتنها در ادبیات کودک ایران بلکه جهان است. او این مسأله را به غلبه رویکردهای روانشناختی در مضمون و کمرنگ بودن رویکرد جامعهشناسی مرتبط میداند: «توجه داشته باشیم که بعد از دوران کودکی و نوجوانی، دوران جوانی است. جوان سری پرشور و رویایی به اندازه تغییر جهان دارد. نوجوانی که وارد مرحله جوانی میشود، چقدر تجربه کنشگری دارد؟ ادبیات داستانی چقدر توانسته امکان این تجربه را به مخاطب خودش بدهد. متاسفانه تقریبا هیچ. در چند ساله اخیر ما چند کتاب خواندهایم که شخصیت اصلی داستان کنشگر اجتماعی باشد. یعنی مطالبه داشته باشد که فقط با روش مشارکت اجتماعی و تفکر نقادانه به آن دست پیدا میکند.» او میگوید ادبیات کودک و نوجوان در همه انواع آن ظرفیت دارد که کودکان و نوجوانان را آماده کند تا با قالب جوانی یعنی سری پرشور و رویای تغییر جهان در جهت بهبود زندگی انسان و ادامه حیات زمین بیشترین هماهنگی را داشته باشد.