گفت‌وگو با حمیدرضا جلایی‌پور
 
مقصران دیروز طلبکاران امروز!
 

 

| طرح نو|رضا نامجو|  اخیرا دفتر برنامه توسعه سازمان ملل در بخشی از گزارش جدید خود موسوم به گزارش «توسعه انسانی 2014؛ ترقی پایدار بشر: کاهش آسیب‌پذیری‌ها و افزایش جهش‌ها» به بررسی میزان رضایت شهروندان 154 کشور جهان از زندگی پرداخته است و رتبه ایران 112 است. با گذر از طرح این پرسش که چه عواملی بر رتبه هر کشور تأثیر دارند، به عوامل اساسی برمی‌خوریم که برای بهبود وضع مردمان هر کشوری نیاز به آنها به شدت احساس می‌شود. از فاکتورهایی مثل توسعه مردمسالاری و شفاف‌سازی در عملکرد صاحبان قدرت گرفته تا فاکتورهای آموزشی و حتی خانوادگی. به منظور تبیین بحث حاضر با دکتر حمیدرضا جلایی‌پور، دانشیار گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و از اعضای انجمن جامعه‌شناسی ایران گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم که شرح آن در ادامه مطلب آمده است:

 بررسی آمار ارایه شده درمورد رضایتمندی از زندگی توسط سازمان ملل را تا چه حد برای کشورمان دارای اهمیت می‌دانید؟
بررسی این علل از این بابت برای ایران مهم است که ما انقلاب را از سرگذرانده‌ایم. یعنی مردم دست به کار یک کار جمعی شده‌اند تا وضع‌ و رضایتشان از زندگی بهبود پیدا کند. رضایت از زندگی باید با نظر به شاخص‌هایی که مورد توجه قرار گرفته، بررسی شود. سوال اینجاست که چرا کشور ما به‌عنوان یک کشوری که انقلاب کرده و نفتخیز هم بوده ولی این بهبود را تجربه نکرده است. اگر میزان فروش نفت در 8‌سال گذشته را در نظر بگیریم به عددی معادل 800 ‌میلیارد دلار برمی‌خوریم. اما تأثیر این میزان از فروش نفت در میان شهروندان قابل رؤیت نیست.
 در جامعه ما چه اشکالاتی وجود دارد که باعث می‌شود نتوانیم رضایت مردم را تأمین کنیم و بنابر اعلام رسمی یک موسسه وابسته به سازمان ملل در رده 112 از میان 154 کشور قرار بگیریم؟
برای توضیح این موضوع فقط به دو علت کلان اشاره می‌کنم. هرچه بتوانیم این دو علت را درمان کنیم، به میزان رضایتمندی شهروندان افزوده می‌شود و رتبه ما در این لیست تغییر می‌کند.  این دو علت به هم‌ مرتبط‌اند، به عبارت دیگر دو تعبیر از یک واقعیت‌اند اما انسان برای بیانشان مجبور است از کلمات متفاوتی استفاده کند. یکی از مشکلاتی که ما در بعد کلان با آن مواجهیم ایجاد مانع در اصلاح امور است. جامعه با معضلات روبه‌رو است حال آن‌که عده‌ای که به رانت نفت متصل‌اند نمی‌گذارند اصلاحات در کشور روال‌مند و نهادینه شود. وجود معضل‌ها در هر کشوری طبیعی است اما این‌که چگونه می‌توان آن معضلات را حل کرد، اهمیت دارد.
 برای رویارویی با این مشکلات چگونه باید با آنها مواجه شویم؟
برای حل معضلات جامعه چند روش وجود دارد. یکی از این روش‌ها، انقلاب است که جامعه ایران سی‌وچند ‌سال پیش آن را تجربه کرد. یکی دیگر رویکرد محافظه‌کاری است که نسبت به تغییرات ناراحت هستند و می‌گویند ما از داخل هیچ مشکلی نداریم بلکه مشکل ما توطئه خارجی‌هاست. رویکرد سوم، اصلاحات است. رویکردی که بعد از جنگ به تدریج مورد توجه قرار گرفت. از همان موقع هم افراطی‌ها جلوی عملکرد اصلاحات مانع‌تراشی می‌کنند. حداقل از بعد از جنگ این معضل را در جامعه ایران می‌بینیم که برخی افراد نمی‌گذارند اصلاحات به‌درستی پیش برود. این درحالی است که افکار عمومی و آرای مردم روشن است و نیاز به اصلاحات برای همه تبدیل به یک امر وجدانی شده است. عده‌ای قدرتمند هستند و به منابع نفتی متصل شده‌اند، وصل به «دولت پنهان»‌اند یعنی با امنیت‌خاطر مانع‌تراشی می‌کنند. اگر کانال‌های اصلاح امور کار کند، سطح رضایت مردم بالا می رود.   عامل دوم که تعبیر متفاوتی از عامل اول است به این موضوع بازمی‌گردد که ما نتوانسته‌ایم سازوکارهای مردم‌سالاری را به‌خوبی روان کنیم. این یکی از مشکلات کلان ما است. با این توضیح که وقتی خود مردم، نمایندگان، احزابشان و... خوب کار کنند، فساد ساختاری رشد نمی‌کند و با مشارکت مردم سطح رضایتمندی هم افزایش پیدا می‌کند. بنابراین اگر در قسمتی هم مشکلی وجود داشت، مردم فقط حکومت را مقصر نمی‌دانند بلکه همین مردم از رهگذر مشارکت واقعی که شکل می‌گیرد، خودشان را در شرایط موجود سهیم می‌دانند. بنابراین به تنهایی از حکومت توقع برطرف‌کردن همه مشکلات را نخواهند داشت. درحالی‌که امروز دولت گرفتار خیمه‌زدن افراط‌گراها در گلوگاه‌هاست و دستش بسته است.  
با تعبیر دیگری دو عامل فوق را می‌توان به نیاز کشور به حکمرانی خوب بیان کرد. به این معنا که تمام افراد و سازمان‌هایی که منابع کشور را در دسترس دارند، عملکرد شفافی داشته باشند. درحال‌حاضر یک‌سوم اقتصاد کشور در دست دولت و یک‌سوم در دست مردم‌ است. یک‌سوم هم به دست غیردولت و غیرمردم است. من به این بخش می‌گویم، بخش «حکومتی غیردولتی». جالب است که دولت هم در جریان کارهای این بخش نیست و نمی‌داند آنها دارند با اقتصاد چه می‌کنند و چه مزیت‌های اقتصادی تولید می‌کنند. تا چه میزان مالیات پرداخت می‌کنند و سهم آنها در گسترش شکاف طبقاتی و نقض عدالت اجتماعی چیست.  
 چه عوامل دیگری درباره موضوعی مثل حکمرانی خوب تأثیر بسزایی دارند؟
یکی دیگر از مظاهر حمکرانی خوب این است که بالادستی‌ها باید پاسخگو باشند. درحالی‌که پاسخگویی در کشور ما به یک امر خنده‌دار تبدیل شده است. مقصران 800 میلیاردی که معلوم نیست چگونه هزینه شده بعد از رأی دادن مردم به روحانی نمی‌گذارند رئیس‌جمهوری کارش را بکند. وقتی دموکراسی خوب کار نمی‌کند، مقصران دیروز، طلبکاران امروز می‌شوند و این کار را هم بدون حیا انجام می‌دهند. وقتی حکمرانی خوب، شفافیت و پاسخگویی خوب کار کنند، کانال‌های انفتاح بین مردم و حکومت مثل نهادهای صنفی، حزبی و مدنی نتوانند خوب کار کنند، هزینه‌ها بالا می‌رود و نارضایتی از زندگی افزایش می‌یابد.  
 تا این قسمت از بحث شما به دو عامل کلانی که بر وضع رضایتمندی مردم تاثیرگذار بودند، پرداختید. اما با فرض حل این دو عامل کلان وضع به چه ترتیب پیش می‌رود؟
این عامل دو عامل کلان است حل آن هم تدریجی است، مهم این است که در حکومت و نهادهای مدنی و رفتار روزمره افراد، ما شاهد حرکت در جهت تقویت مردم‌سالاری باشیم. شما ببینید مردم در انتخابات به برنامه‌های اعتدالی و اصلاحی روحانی رأی دادند، شما ببینید تندروها چه معرکه‌ای راه انداخته‌اند. اگر روزی این دو عامل درمان نسبی پیدا کند، باز برای کسب رضایت مردم در شرایط انفجار انتظارات، جامعه با مشکل روبه‌روست. بنابراین ما اول به دنبال افزایش رضایتمندی از زندگی در میان شهروندان هستیم.  اگر بخواهیم قضیه را از وجوه فردی هم مورد مطالعه قرار دهیم، تبیین ماجرا به چه صورت است. با این توضیح که کشوری مثل ژاپن که توسعه‌یافته قلمداد می‌شود هم جایگاه چندان مناسبی بین این لیست 154 کشوری ندارد.  
در این حوزه هم مشکلات اساسی داریم. خانواده، صداوسیما (و به بیان کلی‌تر رسانه‌ها) و آموزش و پرورش، اصلی‌ترین عناصری هستند که روی بعد فردی و جامعه‌پذیری افراد نقش دارند. در این سه حوزه با ضعف آموزش برای تربیت فرد مسئول، پاسخگو، نقاد، مبتکر و خلاق مواجه هستیم. صداوسیما بیشتر دغدغه‌های ایدئولوژیکی دارد تا تربیتی.  
 آموزش ازجمله مواردی است که در این بین اهمیت غیرقابل انکاری دارد، اگر ممکن است این موضوع را بیشتر بشکافید...  
 به مفاهیم موجود در کتاب‌های درسی توجه کنید. اصلی‌ترین موضوعی که روی آن کار شده، تربیت نیروی حافظ نظام است.  مفهوم شهروند که به موجب آن غریبه‌ها قرار است با هم همزیستی کنند، در این متون غایب است. معلوم نیست افراد در این ترکیب چه‌چیزی را باید حفاظت کنند. لذا مولفه‌ای که در این مسیر مشغول به فعالیت است، خانواده است و خانواده هم چالش‌های خود را دارد.
 به این صورت که فرد در جمع خانواده به پدر، مادر، عمه، دایی و عمویش نگاه می‌کند و از همین رهگذر شاهد برخی شکوفایی‌ها در زمینه خلاقیت و شکوفایی و نقادی هستیم. اما باز هم در سطح فردی مشکلات زیادی داریم. برخی از جوان‌ها به افراد دور و بر خود نگاه می‌کنند و می‌بینند عده‌ای با کارهای نادرست به مکنت و ثروت رسیده‌اند. به همین خاطر ترجیح می‌دهند از همان راه‌ها به هدف برسند. بنابراین انتخاب راه‌هایی که نیازمند فکر، خلاقیت و سرمایه است، رونق ندارد. اغلب به دنبال رفتار کاسبکارانه و شانس، اقبال و ارتباط گرفتن با دیگران از یک مسیر رانتی هستند. به همین خاطر راه‌های واقعی تولید ثروت و خدمت موثر کارآیی ندارند. در جامعه‌ای که درونش تولید ثروتی صورت نگیرد (و به صورت رانتی و نابرابر ثروت فقط خرج شود) باید خوشحال باشیم که جایگاه 112 در این لیست را از آن خود کرده‌ایم.  
 در مقوله آموزش مقایسه‌ای که بین من‌نوعی با اطرافیان اتفاق می‌افتد، چه دلیلی دارد؟
به هر حال یکی از راه‌های اجتماعی‌شدن جوان‌ها محیط خانواده، دوستان، همسایه‌ها، آموزش و پرورش و رسانه‌ها است. در این حوزه‌ها کارآیی لازم وجود ندارد. البته برخی از خانواده‌ها به‌واسطه توانایی مالی، فرزندانشان را به مدارس غیرانتفاعی می‌فرستند و با این کار یک محیط گلخانه‌ای دور فرزندانشان شکل می‌دهند. اگر به لیست افرادی که در کنکور نتایج خوب کسب می‌کنند نگاه کنید، خواهید دید خیلی از آنها با سرمایه‌گذاری‌های مالی خانواده به این موفقیت رسیده‌اند. ولی ما نمی‌توانیم این افراد اندک را ملاک بحث قرار دهیم. باید ببینیم خروجی مدارس دولتی چیست؟ نگران‌کننده است.
 توسعه بهداشت از دیگر مباحثی است که برای ارایه این جدول مورد توجه قرار گرفته. اما با روی کار آمدن آقای روحانی در این بخش اتفاقات خوبی افتاده است.
اتفاقا به‌نظر می‌رسد برنامه‌ای که دولت درمورد طرح سلامت ارایه داده مورد توجه مردم قرار گرفته است. پیش از این در دولت مهرورزی باید از خدا می‌خواستید یک نفر دچار بیماری‌های پرهزینه نشود چراکه در آن صورت مجبور بود طبقه اجتماعی‌اش را تغییر دهد. به‌عنوان مثال اگر در طبقه متوسط رو به بالا بود، باید به طبقه متوسط رو به پایین می‌رفت. خوشبختانه درحال‌حاضر اجرای «طرح سلامت» تا حدوی به مردم کمک کرده و خیلی از مردم از اجرای این طرح توسط دولت راضی هستند، امیدواریم دولت از پس مخارج آن برآید.  
 درمجموع و به‌منظور جمع‌بندی گفته‌های شما در این مجال، آیا برای رسیدن به جایگاه بهتری از منظر رضایت از زندگی شهروندان به یک جراحی وسیع اجتماعی    محتاجیم؟
به‌نظر من تنها راه تعمیق اصلاحات در سطح سیاسی و جامعه است. آقای روحانی بعد از انتخابش توسط مردم، رویکردها و برنامه‌های اصلاحی موضوعی را به دولت بازگرداند. مثلا درمورد مشکل آلودگی هوا در کلانشهرها دست به کارهایی زده است.  جلوگیری از بنزین‌های آلاینده، برنامه مذاکرات ژنو، مهار تورم و رکود و... همین اقدامات نشان از بازگشت اقدامات اصلاحی به دولت است. درحالی‌که در دوره قبل برنامه‌های اصلاحی تخطئه می‌شد و مسئولان آن دوره فریاد می‌زدند قطعنامه‌های سازمان ملل کاغذ پاره‌ای بیش نیست. اما مردم در رنج و سختی فرو رفتند. درحالی‌که خلاصی مردم از شر تحریم‌ها نیازمند سال‌ها فعالیت مثبت دولت است. در آن دوره صحبت بر سر مدیریت جهانی بود و از اصلاحات خبری نبود. درحال‌حاضر فرصت مغتنمی نصیب مردم شده و درست به همین خاطر است که افراطی‌ها به خشم آمده‌اند. آنها شعار مدیریت جهانی می‌دادند اما کیسه عده‌ خاصی پر می‌شد. درحالی‌که وقتی اصلاح‌جویی وارد دولت شود و جامعه مدنی خودش را تقویت کند، فساد و ناکارآمدی پرهزینه می‌شود و به چشم می‌آید. 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/1879/مقصران-دیروز -طلبکاران-امروز!