شبنم رحمتی جامعهشناس
ما در سرزمین رخدادهایی زندگی میکنیم که شاید بتوان گفت چندان توانی در تغییر و تصحیحشان به نفع خود نداریم. هر روز با وقایع و پدیدههایی روبهرو میشویم که تا پیش از این فکر میکردیم امکان رخ دادن ندارند؛ به همین دلیل اغلب در حال حیرتیم و همین حیرت است که انگار ابتکار عمل را از ما گرفته. اما در سختترین و پیچیدهترین دوران هم، حتی وقتی که دستمان از همهجا کوتاه است، باز یک کار مهم و حیاتی هست که میشود و باید انجام داد: روایت کردن. این ظرف زمان و مکان که ما را ناگزیر به پذیرش برخی ناخواستهها کرده، چارهای جز «تعریفکردن و روایتساختن» برایمان باقی نگذاشته است. حتمیت زندگی در چنین شرایطی از آدمها چیزی میسازد که هیچوقت دوست نداشتهاند و تنها راویان صادق این وضع هستند که خود را شایسته آرمانها و اهداف نگاه داشتهاند. این قضاوتی است که همیشه درباره روزنامه شهروند داشتهام؛ جمعی از روایتگران قصههایی که معمولا میان شعارهای سیاسی و آمارهای اقتصادی گم میشوند و کسی میل به شنیدنشان نداشته، چون یادآور نقاط تاریک بیمسئولیتی و فراموشیاند. روزنامهنگارانی که با ایستادن در شعاع پررنگ واقعیت، بهطور مستمر فاصله خود را از دعواهای سیاسی و محاسبات اقتصادی حفظ کردهاند تا بتوانند چراغ کمسوی روزنامهنگاری را روشن نگاه دارند. مسیرهای مختلفی وجود دارد که از طریق آنها میتوانیم خود را روزنامهنگار بخوانیم. بعضی از ما راه کوتاهتر را انتخاب کردهایم و با تکیه بر دفتر تلفن و چند جستوجوی مختصر اینترنتی، وانمود میکنیم کاری انجام میدهیم که قرار است برای شهروندی عادی غیر ممکن باشد، اما نیست. بسیاری از ما تصمیم گرفتیم به بخشی از پاسخ معادله تبدیل شویم، خیال خود را راحت کنیم و آتش پرحرارت حقیقت را زمین بگذاریم، اما «شهروند» گزینه درستتر را برگزید و از مسیر پرپیچوخم فرار نکرد.
درست است که روزنامهنگاری در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ورزشی ضرورت دارد، اما در نهایت ریشههایشان یا در ساحت تئوری گسترده شده یا بخشی از دستگاه سرگرمیاند. فکر میکنم با کمی اغماض بتوان ادعا کرد هیچ حوزهای از روزنامهنگاری -بهویژه در ایران- به اندازه حوزه اجتماعی بهطور مستقیم با واقعیت زندگی مردم گره نخورده و بر واقعیت زندگی و افکار روزمرهشان تأثیر نمیگذارد. در حوزه اجتماعی است که مفهوم «گزارش» در متعالیترین حالت خود تجلی پیدا میکند و «شهروند» یکی از مهمترین جلوهگران این حوزه بوده است. از هرمزگان و خوزستان و کرمانشاه تا سیستانوبلوچستان و آذربایجان و خراسان، روزنامهنگاران «شهروند» توانستهاند همانطور که شایسته عنوان این حرفه است، به کار شریف و مصلحانه «روایتکردن» بپردازند و بارها با گزارشهای موثر و تکاندهندهای چون قصه گورخوابها، به سهم خود رخوت از تن خسته روزنامهنگاری در ایران بزدایند. «شهروند» جای درستی ایستاده است و باید امیدوارانه و از صمیم قلب، انتشار دوهزارمین شماره آن را به تمام روزنامهنگاران کشور تبریک گفت.