من حمید صباحی، 23ساله اهل اردبیل هستم؛ دانشجوی ارشد برنامهریزی شهری منطقهای. 8سال پیش امدادگری را در جمعیت هلالاحمر شروع کردم و اکنون دارای درجه نجاتگر2 هستم.
گردنه حیران یک منطقه کوهستانی است که در فصل زمستان برف و کولاک شدیدی آنجا را دربر میگیرد. زمستان سال گذشته من در شیفت امدادی بودم، قبل از غروب آفتاب بارش برف شروع شده بود، برف به صورت نمنم میآمد و ما فکر نمیکردیم که باعث حادثه در جاده شود. راهبندان اتفاق نیفتاده بود و ماشینها در جاده تردد میکردند. ساعت 10شب شدت برف بیشتر شد بهطوری که تبدیل به کولاک شد. جاده مسدود و راهبندان شده بود. مسافران در راه مانده بودند اضطراب فراوانی در میان مسافران ایجاد شده بود ما نیز مجبور بودیم پیاده به امدادرسانی بپردازیم. به تیمهای مختلف امدادی تقسیم شدیم. ما یک تیم 5نفره بودیم که پس از حدود 3 کیلومتر پیادهروی به گردنه حیران رسیدیم.
مواد ضروری را میان مسافران پخش و آنها را به آرامش و خونسردی دعوت کردیم. در یکی از ماشینها یک خانواده گیلانی بود، یک پدر بازنشسته، یک مادر مسن و 3دختر؛ دختر خردسال خانواده به شدت گریه و ناله میکرد، من به سمت این خانواده رفتم، این دختر بچه به محض دیدن من به سمت من آمد و در آغوش من ساکت شد. هر کاری کردیم این کودک اجازه نمیداد من جای دیگری بروم. لباس امدادی من باعث شده بود کودک در کنار ما احساس امنیت کند. با کوشش امدادگران جمعیت هلالاحمر و دیگر سازمانها مشکل رفتوآمد ماشینها خیلی سریع حل شد و این خانواده با حضور در پایگاه امدادی از ما قدردانی کردند.
این حادثه باعث شد من بیشتر از گذشته نسبت به فعالیت امدادی علاقهمند شوم و حضورم را در پایگاه امدادونجات بیش از گذشته افزایش دهم.