امروز به چی فکر می‌کنی؟
 
تعارف و بی‌توجهی؛ دو روی یک سکه
 

 

شهلا حائری مترجم

شهر بزرگترین دغدغه انسان‌هایی است که زندگی خود را در چارچوب آن می‌گذرانند؛ گذرانی که گاهی باعث کدورت خاطر نیز می‌شود! وضع امروز تهران طوری است که کدورت می‌آورد و مرا هم مانند بقیه شهروندان ناراحت کرده است. نابسامانی‌های موجود در شهر بر زندگی تک‌تک ما اثر خود را گذاشته است. اولین موضوعی که مرا ناراحت می‌کند، ساخت‌وسازهای بی‌رویه‌ای است که در تمام شهر شاهدش هستیم. عاملان این کار با قطع درختان سراسر شهر، دارند ساختمان‌های سر به فلک کشیده را جایگزین سبزی و زیبایی می‌کنند. جالب اینجاست که هیچ‌کدام از عاملان ساخت و سازهای گسترده شهر، به نیاز مردمی که قرار است در آنها زندگی کنند، توجه ندارند. هیچ‌کس به اصلی‌ترین نیاز انسان‌ها فکر نمی‌کند. به این‌که کسانی که قرار است در آن خانه‌ها باشند برای تنفس به فضای سبز و درخت نیاز دارند. رویکردی که در مورد این ساخت‌وسازها وجود دارد، فقط به بازده‌های کوتاه‌مدت توجه کرده است. هیچ‌کس فکر نمی‌کند این آدم‌ها بچه‌هایی دارند که باید فردا جوابگویشان باشیم. البته شهرداری هر از گاهی چند درخت این‌سو و آن‌سو می‌کارد اما این کار بیشتر شبیه دلخوش‌کنک است. وقتی به محیط دور و برم نگاه می‌کنم، می‌بینم تمام درخت‌ها از بین رفته‌اند. اگر به ده اوین آمده باشید دریافته‌اید این منطقه جزو معدود مکان‌هایی است که با کوشش‌های فراوان درحال حفظ بافت قدیمی خویش بود. این مکان اگر در هر جای دیگر دنیا می‌بود، آن را به‌عنوان بخشی از میراث فرهنگی حفظ می‌کردند. اما در ایران هیچ‌کس به این مناطق توجه نمی‌کند.
 امروز اگر به ده اوین بروید ساختمان‌های سر به فلک کشیده‌ای را می‌بینید که معدود درخت‌های باقی‌مانده را محاصره کرده‌اند. اولین چیزی که در این شهر مرا غمگین و ناراحت کرده، ساختمان‌سازی در کوچه‌های تنگ و محله‌های پرخاطره قدیمی است. کسانی‌که این ساختمان‌ها را می‌سازند، اصلا درباره خودرو‌هایی که قرار است جلوی خانه‌های تازه‌ساز پارک کنند، نمی‌اندیشند. اصلا فکر نمی‌کنند این خودرو‌ها باید کجا پارک شوند؟ با این وجود به اعتقاد من مردم ایران، افرادی با ادب و محترم هستند.
در این زمینه مشکلی که بیشتر ما با آن دست به گریبانیم، رفتار متفاوتی است که همین مردم در اماکن و فضاهای عمومی از خود نشان می‌دهند (این مکان عمومی شامل محل و افراد می‌شود). به نظر من ما ایرانیان با وجود تعارف کردن‌های پرتکرار با کسانی‌که آنها را می‌شناسیم، در برخورد با افراد ناشناس حق این افراد را در نظر نمی‌گیریم. از سوی دیگر نظافتی که در خانه داریم، در کوچه و خیابان رعایت نمی‌کنیم. به گمان من با توجه به این‌که هوش این مردم بالاست و از نظر تاریخ تمدنی و فرهنگی از مردم سایر کشورها چیزی کم ندارد، می‌شود امیدوار باشیم وضع مردم در حوزه فرهنگ عمومی با بهبود همراه باشد. آنچه باعث به وجود آمدن چنین فضایی شده، فقدان آموزش در رادیو و تلویزیون، مدرسه و ... است. کافی است مقوله آموزش را جدی بگیریم تا به تاثیرات باور نکردنی آن دست پیدا کنیم. وقتی مردم با پشت سر گذاشتن آموزش‌های فرهنگی، سعی در انجام صحیح‌تر رفتارها کردند و پاسخ این عمل را از جامعه دریافت کردند، تکرار رفتارهای صحیح فرهنگی افزایش پیدا می‌کند. همین جاست که با واژه‌های تحت عنوان «تربیت ثانوی» مواجه می‌شویم اما تا وقتی به آن مرحله نرسیده‌ایم، باید دنبال حل ریشه‌های موضوع باشیم. برای خود من هم دیدن انسان‌های محترمی که با وجود احترام فراوان به همسایه و آشنایان، به محض سوار شدن خودرو قانون را زیر پا می‌گذارند، جالب و شگفت‌انگیز است. هنوز نتوانسته‌ام ریشه این رفتارها را بشناسم.
برداشتی که تاکنون درباره این مقوله داشته‌ام، این است که هر کسی علاقه‌مند است گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و تازه بعد از آن است که به احترام گذاشتن به شهروندان می‌اندیشد. تنها راه‌حلی که هم‌اکنون به ذهنم می‌رسد، آموزش است و آموزش. منظورم رفتارهای آموزشی است که با سیاست‌های تنبیهی و تشویقی همراه باشد.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/18176/تعارف-و-بی‌توجهی؛-دو-روی-یک-سکه