[شادی خوشکار ] رود خروشان است و میانه درهها را پر کرده، جاری است و با خودش سرسبزی میآورد و هلهله و رنگ. رود پایین میرود و هرجا در مسیر زخمی به تنش مینشیند، تا جایی که وقتی به پاییندست میرسد دیگر رمقی برایش نمانده است. رود، کارون است. کارون بزرگی که از کوههای بختیاری شروع میشود و به خلیجفارس میرسد. روایتی که محمد احسانی، مستندساز از کارون دارد، روایتی کلی است که این رود را از سرشاخه تا انتها دنبال میکند. سفری که فیلم ما را با خود به آن میبرد، در هر نقطه بخشی از مسائلی که وضع فعلی کارون را رقم زده، نشان میدهد. کارون در این فیلم فقط یک رود نیست، اگرچه مسائل محیطزیستی دغدغه کارگردان است، کارون یک نشانه است که بخشی از فرهنگ و تمدن اطراف آن شکل گرفته. نگاه کارگردان همزمان با نگاه آسیبشناسانه نسبت به شرایط کارون، نگاهی مردمشناسانه است و از پیوند مردم با این رود غافل نیست. احسانی که پیش از کارون فیلمهایی با موضوع محیطزیست ساخته است، میگوید کارون جادویی دارد که در جاهایی با اندوه گره خورده است.
چه شد که تصمیم گرفتید درباره کارون فیلم بسازید؟
این برمیگردد به مجموعه کارهایی که ازسال 92 داشتم و تمرکز کردم روی کارهای محیطزیست و درواقع یک نوع محیطزیست اجتماعی و مردمشناختی. با فیلم دریاچه ارومیه به نام «بانوی ارومیا» شروع شد و بعد فیلم روزگارهامون را دربارههامون و فیلم دود را درباره آلودگی هوای تهران ساختم. نهایتا این روند به فیلم کارون ختم شد. کارون شاید مهمترین چالش و دغدغه محیطزیستی در ایران است. اما همانطور که در فیلمهای قبلیام هم بوده مسأله من این نبود که فقط موضوعات محیطزیستی را مطرح کنم و بخواهم زشتیها و آسیبها را در این فیلم نشان دهم. سعی کردم در کنار آسیبهایی که رودخانهها و تالابها و دریاچههای ایران در نتیجه سوءمدیریت دچار شدهاند، به بخش دیگری هم بپردازم که همان زیباییهای از دست رفته است. این زیباییها به نوعی دربرگیرنده فرهنگ آن مناطق و رودخانهها و تالابهاست که با آیینها و موسیقی و رقص و آواز همراه است. کارون رودی بود که در گذر زمان در کنار آن تمدنی شکل گرفت و این فیلم در پسزمینه به تمدنهای کارون در گذشته هم نگاه میکند. سعی کردم تلفیقی بین مسائل محیطزیستی و فرهنگی و اجتماعی ایجاد کنم. اما از نظر ساختار هنری و سینمایی در تمام این فیلمها و بهخصوص کارون دنبال این بودم که بین ساختار هنری و شاعرانه و موضوع اجتماعی و محیطزیستی هماهنگی برقرار کنم که کار خیلی سختی بود.
در اوایل فیلم که از کوهرنگ شروع میشود و درباره مردم بختیاری است فیلم لطافت بیشتری دارد و به گفته شما شاعرانهتر است و هرچه پایینتر میآید فیلم زمختی بیشتری دارد. آیا این ساختاری بود که انتخاب کرده بودید یا اینکه شرایط رودخانه در این مکانها شما را به این سمت سوق میداد؟
درواقع هر دو با هم اتفاق افتاد. شروع فیلم که صحنه عروسی است و با هلهله و شادی شروع میشود میتواند استعاره از شکلگیری این رود در زردکوه بختیاری باشد که با شادی و سرود زندگانی آمیخته است. اگر به رود قالب عاطفی و انسانی بدهیم، با یک شور حرکت میکند اما وقتی پایین میآید رفتهرفته این مسافر شادمان و زندگیبخش در هر منطقه آسیبی به پیکرش وارد میشود. یک جا بحث انتقال آب است که یک سوم قدرتش را از آن میگیرند و پایینتر به سدهای بیشماری برخورد میکند که باز هم بخشی از قدرت و شادمانیاش را از دست میدهد. پایینتر که میآید فاجعهبارتر میشود و فاضلاب و نخالههای صنعتی به آن واریز میشود و رود تبدیل به شبکه فاضلاب میشود. روزگاری با آبهای خروشان این رود نخلستانها شکل میگرفتند اما همه اینها الان نابود شدهاند. یعنی وقتی به پایین میرسد نعشی از این رود میماند و طبیعتا شرایط رود وقتی شکل میگیرد با زمانی که در پایان با مصائب گرفتار میشود متفاوت است.
قبل از ساخت این فیلم از کارون چه میدانستید و آیا وقتی با آن مواجه شدید با تصورتان فرق داشت؟
قبل از اینکه شروع به ساخت فیلم کنم، فقط چیزهای کلی از کارون میدانستم و با تحقیقات و پژوهشها میدانستم این رود گرفتار مشکلات و مصائبی است. اما وقتی سفرهایم را شروع کردم، با جادویی روبهرو شدم. این رود در پیچوخمهایی که طی میکند، جادویی در خود دارد، جادویی که آمیخته با اندوه است. این سِحر در ذاتش هست، روزگاری این سحر و جادو با تصاویر رویاگون و لذتبخش همراه بود، اما امروز به علت مسائلی که برای آن پیش آمده، تبدیل به جادویی تلخ و سیاه شده است. من هم دنبال این بودم که این اندوه را در فیلم منتقل کنم.
در بخشهای مختلفی از فیلم مردم محلی را وارد کردهاید، البته در انتهای فیلم که کارون به خوزستان میرسد، حضور مردم بیشتر است، تجربهتان در مواجهه با مردم چه بود و آنها چه واکنشی به شما و ساخت فیلم داشتند؟
آنها به ساخت فیلم درباره کارون اهمیت میدادند، اما این مسأله با بغض و ناامیدی همراه بود. میگفتند خیلی خوب است که میخواهید حرفهای ما را درباره کارون بشنوید و دردهای ما را گوش کنید، اما خیلیها آمدند از ما فیلم گرفتند و پخش کردند، ولی اثرگذاری نداشت. من میگفتم این فیلم مستند است و قرار است بیشتر دیده شود. مردم هم همراه بودند. یکی از جاهای تاثیرگذار از مواجهه مردم صحنهای است که مردی کنار رودخانه ایستاده است و میگوید من از روزی که به دنیا آمدم، بیشتر از صد متر با کارون فاصله نداشتم و وقتی کارون به این وضع افتاد، نشستم برایش گریه کردم. مردم خیلی ناامید بودند و به بهبود شرایط کارون امیدی نداشتند.
فیلم شما از سرچشمه کارون شروع میشود، چرا فکرکردید کارون را باید از بالادست دید؟
من دنبال چیز کاملی بودم. فیلم، مسیر کارون را از سرشاخه تا خلیجفارس دنبال میکند و در این مسیر در ایستگاههایی که در آن میایستیم، نگاهی هم به آسیبهای محیطزیستی، تمدن و فرهنگ آن میاندازد. البته انتقادهایی به من شده که به جای این کار یک جا میماندید و عمیقتر میشدید. هدف من این بود که سفری با این رود داشته باشیم و وضعیتش را ببینیم، اما فرصتی برای عمق پیداکردن و پرداختن به جزئیات نبود.
بعد از اینکه فیلم تمام شد، سراغ کارون رفتید یا اخبارش را دنبال کردید؟
در مطبوعات و گزارشها بله، ولی اینکه بخواهم دوباره سراغش بروم نه. این سیل اخیری که آمد و وضع کارون را دگرگون کرد، با خودم فکر کردم خیلی جالب است که شرایطی برای کارون رخداده که تغییر رفتار داده است. سیل که باید به این رود زندگیمیبخشید باعث طغیان آن شد و رودخانه حالت نابودگر به خود گرفت. به علت این اتفاقات شاهد تغییر رفتار در رود هستیم که این هم به یکی از باورهای مردم جنوب و مراسم زار برمیگردد، انگار در جسم این رود جن یا روح خبیثی رفته که باعث این تغییر رفتارهاست و همهاش دارد چنگ میزند. موسیقی پایانی فیلم هم موسیقی زار مربوط به آبادان است. آن آشفتگی پایان فیلم برمیگردد به موسیقی که تلاش میکند تا این روح خبیث را از تن بیمار این رود بیرون بیاورد. فیلم با یک زن به پایان میرسد که شاید تنها نقطه امید فیلم است، تنها کسی است که همچنان امید دارد و سعی میکند نخلستان را سرپا نگه دارد.
چرا درباره محیطزیست فیلم میسازید؟
این یک اتفاق بود. اصلیت من تبریزی است و دریاچه ارومیه که سال 92 خشک شد، فکر کردم بهتر است درباره این دریاچه فیلم بسازم. طبیعت در خود جاذبهای دارد که وقتی کسی سمتش میرود، دیگر تو را ول نمیکند. یکدفعه تو را به سمت خود میکشد، مثل جاذبه که پاهایمان را روی زمین نگه داشته، زمین فیلمسازها را هم با جاذبهای نگه میدارد و میگوید حال ما خوب نیست، بلکه بتوانیم تأثیری بگذاریم.
ساخت فیلم مستند درباره محیطزیست چه تأثیری میتواند داشته باشد؟
مسائل محیط زیستی یکی از 10 مورد اصلی جهان شده، آلودگی هوا و خشکشدن تالابها چیزی مربوط به ایران نیست؛ کارگردانهای مطرح دنیا فیلمهای محیطزیستی میسازند و در فستیوالهای مهم مطرح میشود، مطمئنا این کار بیتأثیر نیست، اما تأثیرش در کشورها فرق میکند. در کشور ما در تصمیمگیریها اثری نداشته، ولی حساسیتها را بالا برده است. این فیلمها هم در کنار کنشگران محیطزیست میتواند تأثیرگذاریهایی داشته باشد.