در عالم سیاست، حتی برای آنانی که دستی از دور بر آتش دارند ماکیاولی نامی آشناست و البته به بدنامی درآمیخته. بررسی افکار ماکیاولی نه در مجال این نوشتار کوتاه است اما به طور فشرده آن چه از ماکیاولی به ویژه در کتاب «شهریار» به ما رسیده این است که او سیاست مدرن را در تضاد بااخلاق فئودالیسم در حال احتضار، بنیاد نهاد و برخلاف افلاطون و ارسطو اخلاق را به چارچوب سیاست در آورد. در دورانی که ایتالیای چندپاره، در آستانه ورود به عصر نوزایی توسط حاکمان ریاکار و مردم فریب در حال فروپاشی بود، ماکیاولی با کنار زدن پرده از روی فریبکاری حکومتهای موروثی و اکتسابی، اصل را بر حفظ قدرت بهعنوان مسئله مرکزی و بنیادین سیاست مدرن دانست. از این رو به دست آوردن قدرت، حفظ قدرت و چگونگی از دست دادن قدرت به مفهوم کلیدی و شاهبیت آثار ماکیاولی بدل شد. ماکیاولی برخلاف آنچه برداشت رایج است مبدع و پایهگذار توصیههایی که در «شهریار» به شهریاران به کار بسته نیست، بلکه آنها را از لابهلای اعمال شهریاران کشف و استخراج کرده است. اکنون صدها سال است که ماکیاولی چشم بر این جهان فروبسته است اما عدهای هستند که همچنان به جستجو در آثار ماکیاولی برای مراعات توصیههای «شهریار» در کسب و حفظ قدرت هستند. این درست که ماکیاولی بحثهای فراوانی درباره لزوم کاربرد خشونت و زیر پا گذاشتن هرگونه اخلاق و پایبندیهای اینچنینی برای کسب قدرت را از سوی حاکمان مجاز شمرده بود اما برخی دوستان وطنی بخش پایانی این توصیهها را نادیده میگیرند و آنهم چگونگی واگذاشتن قدرت توسط حاکمان است. ماکیاولی فرزند زمان خویشتن بود. او در عصر نوزایی و طلیعه سرمایهداری و دنیای نو میزیست و سعی در کشف راههای نو برای حکومت و حکومتگران داشت. اما کسانی که راه او را در ظاهر دنبال میکنند به امکانات جدید رسانهای و اطلاعرسانی توجهی ندارند. برای بهتر فهمیدن این مثال به یک ماه قبل بر میگردیم و ماجرای ارسال یک پیامک تخریبی علیه وزیر پیشنهادی علوم در مجلس. در واقع این عمل همان پیامی را به جامعه سرازیر میکند که دو دو گفتن در مخالفت با وزیر پیشنهادی دولت و داستانهای پس از آن. هر دو اینها یک پیام برای انتخاب کنندگان دارند: جناحی تلاش میکند با این کنشها از سویی دولت جدید را فلج کند و از سوی دیگر ادامه حیات خود را در حاکمیت به هر نحو ممکن استمرار بخشد. اما توصیه میشود این گروه به بخش آخر سهگانه اندیشههای ماکیاولی را هم توجه داشته باشند و آنهم چگونگی واگذاشتن قدرت است. ماکیاولی میگوید: «سرنوشت بعدی دولتها در دست فرد نیست بلکه وابسته به فضیلت مدنی شهروندان است که آمادهاند منافع عمومی (ملی) را بر منافع شخصی یا فرقهای مقدم بدارند.»