سعید خراطها جامعهشناس
سال 1390 پژوهشی انجام دادم در زمینه رضایت از زندگی مردم کشورمان با مردم کشور تاجیکستان. پژوهشی که ابعاد اقتصادی، اجتماعی و مردمشناختی دو کشور را مقایسه و به صورت خیلی جدی این نظرسنجی از مردم عادی تا خبرگان این کشورها در شهرهای مختلف انجام شد. در همین نظرسنجی بود که متوجه شدم کشور ما اگرچه به لحاظ اجتماعی و اقتصادی شاخصهای بهتری نسبت به تاجیکستان دارد و از نظر خیلی مسائل مانند درآمد ملی، تولید ناخالص ملی و حتی مسائل دیگر مثل فساد اداری آمار بهتری دارد اما در کشوری مانند تاجیکستان و حتی دیگر کشورهای آسیایمیانه، رضایت از زندگی بیشتر است.
این رضایتمندی به صورت خیلی ویژه خود را در امید برای حل مسائل در آینده نشان داد. در همین پژوهش بود که متوجه شدم آنچه باعث نارضایتی از زندگی میشود، وجود یک وضع بد در جامعه نیست بلکه بیشتر احساس وجود وضع نامطلوب است که یک جامعه را به سمت نارضایتی از زندگی میکشاند. مثل جمله معروفی که میگوید: فقر مهم نیست بلکه احساس فقر مهم است. اینکه ما از وضع مطلوب فاصله زیادی داریم و نمیتوانیم از تمام توانمندیهای خود استفاده کنیم باعث میشود تا این احساس نارضایتی به وجود بیاید. مردم ما میبینند که توانمندیهای آنها هدر میرود، انتظارات برآورده نشده زیادی وجود دارد که باعث میشود آنها را هر لحظه سرخورده کند. وعدهها و شعارهایی که دولتمردان از آن حرف میزنند، تنها باعث میشود مردم را در مواقع لزوم کنار خود نگه دارند و به وقت عمل به هیچکدام از وعدههای خود عمل نکنند.
شما به خیلی از مسائلی که در این چندسال اخیر مدام مطرح میشود و کاری از پیش نمیبرد دقت کنید. وعده اشتغال، سلامت اداری، رسیدگی به وضع کودکانکار، همگی وعدههایی بوده است که هر گروهی، فارغ از اینکه وابسته به چه جناحی باشد نتوانسته آنطور که شایسته است آنها را بهبود بخشد. انتظارات برآورده نمیشود و همین کمکم باعث سرخوردگی مردم جامعه و بعد هم نارضایتی از زندگی میشود. اما سوال اساسی که مطرح میشود این است که برای احیای وضع موجود و برای اینکه بتوانیم به سمت جامعهای برویم که میزان رضایتمندی در آن بالاتر باشد باید چه کاری انجام دهیم؟ شاید کمی شعاری به نظر برسد اما تنها راه موجود این است که باید به وعدههایی که دولتمردان میدهند توجه بیشتری شود.
همهچیز نباید در حد حرف باقی بماند و هیچ بازخواستی در صورت محقق نشدن وعدهها صورت نگیرد. قوه قضائیه باید توجه بیشتری روی این موضوع داشته باشد و روی تمام وعده و وعیدهایی که از مسئولان ارایه میشود، نظارت داشته باشد. مردم ما شایستگی بیشتر از اینها را دارند. رضایتمندی یک سرمایه اجتماعی به حساب میآید که مردم را به یکدیگر پیوند میدهد و آنها را به یکدیگر نزدیک میکند. البته به این نکته باید توجه کرد که رضایتمندی مردم از زندگی، شاخص معتبری برای وضع نهایی یک جامعه نیست. درواقع نمیتوان آن را مترادف توسعهیافتگی دانست یا گفت که کشورهایی که در رده بالای این جدول قرار دارند حتما وضع اقتصادی بهتری دارند. احساس فاصله اجتماعی و نبود عدالت اجتماعی یکی از مهمترین شاخصها در میزان رضایت از زندگی افراد است. وقتی تبعیضها به حداقل برسد مردم احساس نزدیکی بیشتری به هم دیگر دارند و از طرفی وقتی رانتخواری و اختلاس بیشتر باشد، احساس نارضایتی هم بیشتر میشود. در این وضع حتی کسی که فقیر نیست و در وضع مالی مناسبی قرار دارد، از دیدن این تبعیضها خشمگین میشود و نمیتواند خیلی عادی با مسائل برخورد کند.