در شلوغى خيابانها و جادهها كه حاصل وجود آمبولانسهايى كه به قصد برسيا در حركت بودند و ذخاير غذايى از برسيا براى ارتش مىآوردند، واگنهاى بار با سرعت هر چه تمامتر به يغما مىرفتند. اسبها در ميان فريادهاى ترس و نعرههاى خشمآلود به هر طرفىمىرميدند. پيش قطارهاى حامل بار واژگون شدند و محمولههاى بيسكويت به داخل شكاف نهرهاى خشك شده كنار جاده فرو ريختند. سرانجام رانندههاى ذخيره كه به شدت وحشت كرده بودند، يراق اسبها را باز کرده، چهار نعل به جاده منتهى به مونته چيارو و برسيا تاختند و در راه ترس و وحشت را در همه جا پراكندند. با برخورد با گارىهاى مملو از غذا و نان كه مرتبا توسط دستگاههاى غيرنظامى برسيا به كمپهاى ارتش متفقين فرستاده شد، اضطراب وصف ناشدنى را به وجود آوردند و هر كه را در راه مىديدند با اعلام اين خبر مىترساندند و زخمىهايى را كه با فرياد از آنها مىخواستند سوارشان كنند، زير پا له مىكردند.