سعید اصغرزاده
گاهي خلاف عرف ميتوان به صلح دست يافت. گاهي آنكه داوطلبانه ميجنگد، در حين جنگ به چيزي جز صلح نميانديشد. اصلا مگر نقطه خاتمه جنگها و ايدهآل آن برقراري پرچم سفيد نيست در آن منطقه. كريسمس است و ميخواهم برايتان از كار داوطلبانهاي بگويم كه خلاف عرف رايج بوده است. اما چون با ذات بشر همخواني دارد اتفاق افتاده است و ميتواند باز هم اتفاق بيفتد. ما اگر داوطلبانه خود را در راه اهدافي ملي وقف ميكنيم بايد بدانيم كه آن اهداف ملي در راستاي اهدافي انسانياند و اين همان واقعهاي است كه در Christmas Truce اتفاق افتاد:
ارتشهای آلمان، بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند.
در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را داشت، شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهههای دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا میآیند و بهسوی ارتش آلمان میروند.
آن شب سربازان هر سه ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند. ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند: که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند! صبح روز بعد دست و دل سربازان برای جنگ نمیرفت. شب قبل آنقدر با دشمن رفیق شده بودند که بیخیال جنگ شدند و از پشت خاکریز برای هم دست تکان میدادند! چند ساعت که گذشت باز هم پرچمهای سفید بالا رفت و پس از گفتوگوی سه نماینده ارتشها تصمیم بر این گرفته شد که برای سرگرم شدن با هم فوتبال بازی کنند.
آنها آنقدر با هم رفیق میشوند که با هم عکس میگیرند و حتی آدرس خانههای خود را به همدیگر میدهند تا بعد از جنگ به کشورهای هم سفر کنند! کار به جایی میرسد که این
3 ارتش به هم پناه میدهند و... تنها چیزی که باعث میشود قضیه لو برود متن نامههایی بود که سربازان برای خانوادههایشان فرستاده بودند و به آنها اطمینان داده بودند که اینجا از جنگ خبری نیست! این اتفاق تاریخی با نام Christmas Truce شناخته میشود. سالها بعد
کریس دی برگ متن یکی از این نامههای سربازان را در یک حراجی به قیمت 27هزار دلار میخرد. پل مک کارتنی هم در ویدیوی یکی از کارهایش به این اتفاق ادای احترام کرده و سال 2005 هم کریستین کاریون با استناد به مدارک این اتفاق فیلمی بهنام «کریسمس مبارک» میسازد که اسکار بهترین فیلم خارجی را گرفت و حتی در جشنواره فیلم فجر ایران به نمایش درآمد.
در ضمن بگويم كه گاهي بايد علاوه بر اينكه داوطلبانه و بهدور از بخشنامه و ابلاغيه كاري انجام داده ميشود، باشند آدمهايي كه داوطلبانه آن واقعه را ثبت و ضبط كنند و در اختيار آيندگان قرار دهند. اين يك نوع فرهنگسازي است. اگر آن سربازها خاطراتشان را نقل نميكردند و همه چيز در خفا باقي ميماند، اگر آن هنرمندان آن نامهها را از حراجي نميخريدند، اگر آن يكي نميخواند و آن يكي فيلم نميساخت، اين خاطره خوش در دلها مدفون ميماند. گويي امر داوطلبانه در يك راستاست و به دنبال يك نتيجه است. گويي اين چرخه، مكملهايي دارد كه در طول اعصار بدان اضافه ميشود. گويي اين نقل داستان توسط من، تير خلاص ماجرا نيست. شما خواننده گرامي ميتوانيد آن را نقل كنيد و به اشتراك بگذاريد و عملا در راه ترويج فرهنگ صلح و نوعدوستي قدم برداريد.
شايد آن سرباز آلماني نميدانست كه طنين خواندن ترانه كريسمس مباركش پس از گذران سالها هنوز در تحريريه روزنامهاي در ايران شنيده ميشود. روزنامهاي كه وظيفهاش ترويج فرهنگ داوطلبي و شعارش صلح است. امانوئل کانت فیلسوف آلمانی در سال ۱۷۹۵ میلادی کتابی باعنوان «صلح ماندگار» نوشت که در آن مبانی رسیدن به یک صلح پایدار به صورت شش اصل مشخص شده است.
در این کتاب، کانت برای نخستینبار خواستار اتحاد جامعه بینالمللی و تشکیل سازمانی برای برقراری صلح در جهان شده است. صلح ماندگار یا صلح آرمانی، بر پایه آرای کانت محصول وضعیتی است که در آن دولتها با پذیرش نظام مردمسالار به اتحاد آشتیجویانه و قوانین جهانگستر دست مییابند.
شايد اصول هفتگانه و اهداف چهارگانه نهضت بینالمللی صلیبسرخ و هلالاحمر متاثر از همين ايده باشد. شايد جايش باشد كه الان دوباره آنها را با هم همخوان كنيم.
اصول هفتگانه: انسانیت، بیغرضی، بیطرفی، استقلال، خدمات داوطلبانه، وحدت،
جهانی بودن
اهداف چهارگانه: برقراری صلح و تفاهم و دوستی میان ملتها و مذاهب، تسکین آلام بشری، تامین احترام انسانها، حمایت از زندگی و سلامت انسانها بدون در نظر گرفتن هیچگونه تبعیض میان آنها.