یوسف کرمی قهرمان تکواندو
توفیق بزرگی میخواهد ، آدم به درجهای برسد که بتواند قسمتی از اموال خود را که به زحمت به دست آورده است، ببخشد؛ توفیقی که هنوز نصیب من نشده، اما امیدوارم روزی که خیلی دور نیست، به این توفیق بزرگ دست پیدا کنم. متاسفانه هنوز شرایطم به شکلی نیست و چیز آنچنانی ندارم که بتوانم «وقف» کنم و توان انجام این کار بزرگ را داشته باشم. البته تا جایی که از دستم برمیآید سعی کردهام کارهای خیر انجام دهم. مثلا مدال طلای بازیهای آسیایی گوانگجوام را به خانواده شهدا تقدیم کردم؛ مدالی که برایم خیلی با ارزش بود و به همین خاطر آن را به خانواده شهدا تقدیم کردم تا به آنها بگویم قدر فداکاری که کردهاند را میدانم و هرگز آن را از یاد نمیبرم. البته این کار را نمیتوان «وقف» نامید، اما شاید این قدم اول باشد تا روزی بتوانم در این کار بزرگ سهیم شوم و بتوانم این حرکت انساندوستانه و بزرگ و قابل تقدیر را انجام دهم. تاکنون مدارس بسیاری را دیدهام که گفته میشود «وقف» شده یا همانطور بیمارستان و مراکز مختلف دیگر. اصلا نمیتوان روی چنین کارهای بزرگی قیمت گذاشت؛ مثلا مدرسهای که «وقف» میشود تا سالهای سال بعد از کسی که «وقف» کرده، سرپاست برای آنکه در آن، دختران و پسران زیادی تربیت میشوند و آینده کشورمان را میسازند.
«وقف» را نمیتوان با حرف زدن و یک یا دو جمله توصیف کرد. این کار، یک کار ستایش برانگیز است که امیدوارم همهگیر شود. در جامعه ما، خوب یا بد، قشری وجود دارد که از وضع مادی خوبی برخوردار است و در اصطلاح دستاش به دهاناش میرسد و در مقابل قشری هست که متاسفانه وضع مادی خوبی ندارد؛ عدهای شب از گرسنگی خوابشان نمیبرد و محتاج نان شب هستند و عدهای اما از شکم سیری خوابشان نمیبرد. تعارف را اگر کنار بگذاریم قشری که از امکانات مالی خوبی برخوردار هستند باید به گونهای قشر دیگر را حمایت کنند و یکی از راههای این حمایت میتواند امر وقف کردن باشد. البته نمیتوان منکر شد که ما ملتی خیر داریم که هرگاه پای کار خیری به میان بیاید، خیلی زود در صحنه حاضر میشوند. اما باید برای جا انداختن فرهنگ وقف کردن تبلیغ و اطلاعرسانی کرد تا این امر بهعنوان راهی برای کمک کردن به مردم شناخته شود. قشر ورزشکار میتواند نقش زیادی در جا انداختن فرهنگ «وقف» بین مردم داشته باشد؛ ورزشکاران چهرههای شناخته شدهای هستند که همواره شاهد آن هستیم که جوانان از آنها الگوبرداری میکنند. بارها شاهد آن بودهایم که مدل مو، لباس و برخورد ورزشکاران از سوی مردم و خصوصا جوانان الگوبرداری شده است. با توجه به این تجربه، چرا از این روش برای آموزش کارهای خیر و انساندوستانه بهره نبریم؟ چرا ورزشکارانمان در کارهای خیر نظیر «وقف» الگوی مردم جامعه نباشند؟ با رواج این فرهنگ قابل تقدیر بین ورزشکاران، میتوانیم «وقف» را بین مردم جامعه
رواج دهیم.