اسماعيل قديمي پژوهشگر ارتباطات، استاد دانشگاه
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفتوگو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حُسنت، نه خود شد دلفروز
ما، دم همت بر او بگماشتیم
موقعیتهای اجتماعی و تعاملی، صحنه تجلی رفتار افراد و گروهها در مناسبات اجتماعی است. کیفیت شکلگیری این موقعیتها و رفتار افراد در آنها در سطوح گوناگون، نشاندهنده این است که جامعه تا چه حد الزامات و شرایط انسانی- اجتماعی را درک کرده و رهبران و مردم جامعه تا چه اندازه، آگاه و پایبند به تعهدات خود در شکلدادن به این جامعه هستند.
موقعیتهای اجتماعیای که از تعامل غیر مردمسالارانه سیاستمداران تازهكار بهوجود میآیند، به تفسیر نادرست و سوءاستفاده برخی شهروندان ناآگاه و فرصتطلب از آن موقعیتها میانجامند. بنابراین، رفتار خارج از قاعده اخلاقی و بازی غیرمردمسالارانه سیاستمداران غيرحرفهاي، زمینه فرصتطلبیهای ضداجتماعی شهروندان ناآگاه را فراهم میکند.
برای توضیح بیشتر و کمک به درک این موضوع، دو مثال میآورم که به فهم بهتر این گفتار کمک میکند:
1: مناسبات سیاسی میان قوا در کشور طی سالهای گذشته، حکایت از ضعف منطق گفتوگو دارد. فقدان احزاب دارای کارکرد مدرن و مردمسالارانه و منطبق با قانوناساسی، جناحبندی بهجای تشکیلات حزبی، منازعه بهجای مفاهمه و حمایت بیضابطه و ضداجتماعی بهجای حمایت قانونی از هممسلکان و در نتیجه فسادهای افشاشده گاه و بیگاه، نشانگر فقدان سازوکارهای پالایش و سلامت رفتار سیاسی در هر دو جناح است که امیدها را برای بهبود شرایط، به ناامیدی تبدیل میکند. این درحالی است که نظارت عالیه، از صدر تا ذیل، بیتردید نقشی راهنما و بهبودبخش ایفا خواهد کرد. نمونه این فقدان سازوکار گفتوگو در سطح کلان جامعه که سطوح دیگر را نیز تحتتأثیر قرار میدهد، تعیین وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت یازدهم است که 4 بار به ناکامی انجامیده است.
2: همه ما شاهد رانندگی بیضابطه و نزاعآمیز برخی از مردم در خیابانها و معابر هستیم که میتواند بازتاب رفتار سیاستمداران غيرحرفهاي و عوامل دیگر باشد. رانندگیکردن یک عمل جمعی است که از وجدانجمعی ما تحتتأثیر الگوهای ارتباطی، گفتوگویی و گفتمانی در موقعیتهای اجتماعی، ناشی میشود. آمار نشان میدهد، بهصورت سالانه بیش از 800هزار تصادفرانندگی داریم که مطابق آمار درسال گذشته، 18هزار کشته و 310هزار مجروح بر اثر حوادث جادهای بر جامعه ما تحمیل شده است. در طول 10سال گذشته، 235هزار و 50 نفر بر اثر تصادفات رانندگی در کشور ما جان باختهاند و 2 میلیون و 221هزار نفر نیز مجروح شدهاند.
آنچه موجب رفتار غیراجتماعی ما در حوزه ترافیکی بهعنوان یک رفتارجمعی مدرن و در دیگر عرصهها ازجمله اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میشود، ناشی از عوامل نهادی و ازجمله فقدان الگوهای ارتباطی، گفتمانی و گفتوگویی است. اصلاحنشدن رویههای ارتباطی و گفتوگویی درکنار دهها ضعف ساختاری ایران را از پیشرفت بایسته، بازداشته است. ارتباط انسانی و اجتماعی که بهطور عموم دادوستد پیام و اطلاعات و احساسات و نمادها در بستری اجتماعی و اعتمادآمیز و مشارکتجویانه معنی میشود، بدون وجود الگوهای گفتوگویی و شیوههای انسانی گفتوگو و درک متقابل و همدلانه میسر نمیشود.
گفتوگو چیست؟
گفتوگو؛ فرآیند دادوستد منصفانه و منطقی اطلاعات، نمادها، اشارات و احساسات در یک موقعیت اجتماعی است که افراد دارای حق اجتماعی و بیان برابر، به منظور مفاهمه، درک متقابل و سهیم شدن در آگاهیها و برداشتها، همدلی و تداوم حیات و مناسبات اجتماعی رضایتبخش و انسانی در آن شرکت میکنند. گفتوگو، مستلزم گشودگی و آزاداندیشی است، گفتوگو، به معنی آمادگی برای پذیرش اندیشههایی خارج از قلمرو اندیشه خود است؛ گفتوگو، یعنی فرآیند هماندیشی، همدلی، همشنوایی، همگویی و همصدایی.
«دیرد بُودن» در بیان اهمیت و نقش گفتوگو در شکل دادن به تعاملات اجتماعی که از پژوهش او نسبت به این موضوع به دست آمده است، اظهار میدارد: «تاریخ در خلال گفتوگو ساخته میشود». «هاروی ساکس» در مطالعات خود درباره شیوههای گفتوگوی مردم در زندگی روزمره با استفاده از زبان، رشته دانشگاهی تحلیلگفتوگو را بنیان گذاشت. وی این رشته را رهیافت مطالعه تعامل و همکنشی اجتماعی میداند که هم ارتباط کلامی و هم غیرکلامی را در موقعیتهای زندگی روزمره دربر میگیرد. گفتوگو، در هریک از موقعیتهای اجتماعی میتواند روشهای ویژه خود را داشته باشد. در گفتوگو همه انواع قواعد زبانی، گرامر، نحو، ساختار کلمه، واجشناسی، آواشناسی، مکث، سکوت، شدت و ضعف ادای کلمات، سرعت بیان، تکیهکلامها، فراز و فرودهای صوتی و تکرارها، بازگشتها و تأکیدها و... اثرگذارند.
یک بحث نظری درباره موقعیت اجتماعی
و شیوه گفتوگو
در نظریههای اجتماعی موجود، بهویژه نظریه کنش متقابل نمادین «جرج هربرت مید و دراماتورگی ایروینگ گافمن» و ساختاربندی «آنتونی گیدنز»، افراد و گروهها در موقعیتهای اجتماعی، مبتنیبر قاعدههای مشخص رفتار تعاملی از طریق زبان و اجبارهای ساختاری ارتباط برقرار میکنند. بهنظر میرسد این موقعیت را قواعد رفتار عرفی ناشی از ارزشها و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی، موضع نقشی هریک از ارتباطگران در فرآیندهای ارتباط، استنباطات تاریخی، رسانه مسلط، عادات و سوگیریهای فردی میسازند که براساس رویکرد ارتباطی (سوژه- ابژه یا سوژه- سوژه) شکل میگیرد. موقعیتهای اجتماعی در خانواده، گروههای اجتماعی، نهادها و سازمانهای مختلف، فضاهای عمومی و ... تبلور مییابند.
حاکمیت سیاسی- فرهنگی، نهادهای آموزشی(دانشگاهها، آموزشوپرورش و موسسات دینی و مذهبی) و رسانه غالب هر عصر که در دوران ما، رسانههای همگانی (شبکههای اجتماعی الکترونیکی و اینترنت و تلویزیونهای ماهوارهای) نقش مرکزی را در آن به عهده گرفتهاند، تعیینکنندهترین نقش را در کیفیت و چگونگی رفتار افراد و سازمانها و بهویژه نهادهای حکومتی در «موقعیتهای اجتماعی» با «شیوههای گفتوگو» مناسب با آن دارند.
«میخائیل باختین» با ارایه تزی درباره گفتوگو، ضمن بکارگیری اصطلاحات «گفتوگویی» و «گفتوگوگرایی»، طرحی ساختاری از روان انسانی ارایه میدهد که از 3 مؤلفه تشکیل شدهاست: «من- برای- خودم»، «من- برای- دیگری» و «دیگری- برای- من».
من- برای- خودم، منبعی غیرقابلاعتماد برای هویت شخصی- یا تشخص- است. این همان طرح ذهنی غالب منحرفان اجتماعی و شخصیتی در جهان و ایران است که در موقعیتهای اجتماعی و روابط میانفردیشان بهکار میبرند.
«باختین» استدلال میکند که «من- برای- دیگری» است که از طریق آن، موجودات انسانی فهمی از هویت شخصی را پرورش میدهند؛ زیرا «من- برای- دیگری»، بهمثابه امتزاجی از روشی که دیگران مرا قضاوت میکنند، عمل میکند. درمقابل، «دیگری- برای- من»، توصیفگر روشی است که از طریق آن، دیگران دریافتهای «مرا» از خودشان در هویت شخصیشان جا میدهند. هویت، آنطور که «باختین» در اینجا شرح میدهد، صرفا به فرد تعلق ندارد؛ بلکه مشترک بین همه است.
آسیب راهبردی ارتباط و گفتوگو در ایران
حاکمیت هزاران ساله سلسلههای پادشاهی در ایران، موقعیتها و فرآیندهای ارتباطیای را شکل داده که موجب شکلگیری طرح «من- برای- خودم» شده است و در نتیجه تکگویی به طرح غالب در متنها و گویهها و روابط اجتماعی و رویههای تعامل مردم تبدیل شده است. بزرگترین آسیب وارده به این جامعه کهن که انقلاب اسلامی به خوبی ضعفهایش را آشکار میکند، این است که رویکرد ارتباطی برخی از تعیینکنندهترین مقامات در حاکمیت و بسیاری از مردم و فعالان سیاسی و مدنی رویکردی سلطهطلبانه و غیرگفتوگویی است. به عبارت دیگر، غالب موقعیتهای اجتماعیای که در سطوح گوناگون خرد و کلان جامعه ایران شکل میگیرند، مبتنیبر ارتباط هژمونیک و غیرگفتوگویی هستند. تغییر این رویه رفتاری تنها با جابهجایی افراد، تغییر قوانین نوشتاری و حتی انقلاب میسر نمیشود.
تجزیه و تحلیل
بیتردید انقلاباسلامی ساختارهای تحمیلی تاریخی و شاهنشاهیای را که تعیینکننده قواعد تکگویی هژمونیک و بازدارنده گفتوگوی مردمسالارانه در بیشتر موقعیتهای اجتماعی ایرانیان بود، درهم شکسته است. با وجود اين، برخی جریانهای سنتی، سیاستمداران تازهكار و حتی جریانهای مدرننما، همچنان خواهان بازتولید آن قواعد کهنه هستند و هرگز از پا ننشسته و انقلاب همچنان از سوی آنان تهدید میشود؛ اما امروز به اندازه لازم و نه کافی، زمینه برای توسعه گفتمان مردمسالارانه فراهم شده است و نیروهای اجتماعی ترقیخواه میتوانند با رویکردی مثبت و بهبودبخش از همه ظرفیتهای ممکن تئوریک، حقوقی و تجربی موجود، افزون بر ظرفیتهایی که رسانههای همگانی و نهادهای آموزشی میتوانند با استفاده از دستاوردهای بشری فراهم کنند، برای تقویت زمینههای تسری گفتمان و گفتوگوی
مردم سالارانه استفاده کنند.
پیشنهاد
این آسیب راهبردی که موجب نهادینه و درونیشدن یک سنت رفتاری چندین هزارساله شده است، تنها با تغییر رویههای بنیادی گفتوگو در کشور میسر میشود. راه برونرفت از این بنبست ارتباطی و رویههای گفتوگویی، ارتقای ظرفیتهای تئوریک دانشگاهها و مراکز پژوهشی و ایفای نقش موثرتر رسانههای همگانی بهویژه صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در ترویج رویههای گفتوگویی به جای تکگویی مستبدانه است.
همه رسانهها و بهویژه صداوسیما باید رویههای ارتباط و همکنشی مردم و مسئولان و خود با آنها را مورد آسیبشناسی قرار دهند و به اصلاح رویههای نادرست در ارتباط و تعامل اجتماعی جامعه مبادرت ورزند که بسیاری از فعالان و سیاستمداران غيرحرفهاي، تکگوی مبارزطلب و مخالف گفتوگو و همچنین شهروندان ناآگاه و مغرض در آن نقشی ویرانگر ایفا کردهاند.
شهروندان نیز باید در این میدان آزمایش تاریخی به ایفای نقش تحولبخش بپردازند. اینان باید به جای سوءاستفاده از رویههای غیرگفتوگویی برخی فعالان و سیاستمداران استبدادگرا، خود را برای پیشرفت ایرانی مجهز به رویههای مردمسالاری گفتوگوگرایانه مهیا کنند.
مناسبات سیاسی میان قوا در کشور طی سالهای گذشته، حکایت از ضعف منطق گفتوگو دارد. فقدان احزاب دارای کارکرد مدرن و مردمسالارانه و منطبق با قانوناساسی، جناحبندی بهجای تشکیلات حزبی، منازعه بهجای مفاهمه و حمایت بیضابطه و ضداجتماعی بهجای حمایت قانونی از هممسلکان و در نتیجه فسادهای افشاشده گاه و بیگاه، نشانگر فقدان سازوکارهای پالایش و سلامت رفتار سیاسی در هر دو جناح است که امیدها را برای بهبود شرایط، به ناامیدی تبدیل میکند. این درحالی است که نظارت عالیه، از صدر تا ذیل، بیتردید نقشی راهنما و بهبودبخش ایفا خواهد کرد. نمونه این فقدان سازوکار گفتوگو در سطح کلان جامعه که سطوح دیگر را نیز تحتتأثیر قرار میدهد، تعیین وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت یازدهم است که 4 بار به ناکامی انجامیده است.
بیتردید انقلاباسلامی ساختارهای تحمیلی تاریخی و شاهنشاهیای را که تعیینکننده قواعد تکگویی هژمونیک و بازدارنده گفتوگوی مردمسالارانه در بیشتر موقعیتهای اجتماعی ایرانیان بود، درهم شکسته است. با وجود اين، برخی جریانهای سنتی، سیاستمداران تازهكار و حتی جریانهای مدرننما، همچنان خواهان بازتولید آن قواعد کهنه هستند و هرگز از پا ننشسته و انقلاب همچنان از سوی آنان تهدید میشود؛ اما امروز به اندازه لازم و نه کافی، زمینه برای توسعه گفتمان مردمسالارانه فراهم شده است و نیروهای اجتماعی ترقیخواه میتوانند با رویکردی مثبت و بهبودبخش از همه ظرفیتهای ممکن تئوریک، حقوقی و تجربی موجود، افزون بر ظرفیتهایی که رسانههای همگانی و نهادهای آموزشی میتوانند با استفاده از دستاوردهای بشری فراهم کنند، برای تقویت زمینههای تسری گفتمان و گفتوگوی مردم سالارانه استفاده کنند.