مهرداد رسولی| تماس پهلوان و صداي لرزانش توي دلم را حسابي خالي كرد. بغضي كه در گلو داشت به پقي، بند بود و اشك مثل باران بهار از گونههايش جاري شد. ميگفت از طرف شهرداري آمدهاند و ميخواهند مرا از اينجا بيرون كنند. اگر بيرونم كنند كارتن خواب ميشوم و اين برايم خوب نيست. اسمم هنوز در كتاب گينس است. اين حكايت دردناك و غم انگيز زندگي «خليل عقاب»، پدر سيرك ايران است كه چندينسال در كانكسهاي بوستان ولايت زندگي ميكرد، اما مسئولان شهري عذرش را خواستند تا بارش را ببندد و برود از اين شهر. يقين دارم آنهايي كه كانكس تاريك و نمناك بوستان ولايت را از خليل عقاب دريغ كردند، نميدانند با چه كسي طرف شدهاند. او را با روزي بايد به ياد بياوريم كه در سيرك «جري كاتل» انگليس، فيل دو تني را با دندانهايش بلند كرد و نامش وارد كتاب گينس شد، با روزي كه وقتي خياط خيابان لالهزار با متر از مغازه بيرون پريد تا عرض شانههايش را اندازه بگيرد پيشانياش را بوسيد و گفت برو عرض شانههاي يتيمي را اندازه بگير كه پيراهن براي پوشيدن ندارد. او را با روزي به ياد مي آوريم كه سنگيني كاميون 20 تني را روي گردههايش تحمل ميكرد، اما تاب ديدن اشك نيازمندي را نداشت. با روزي كه درآمد يك روزش را سخاوتمندانه به كودكان پابرهنهاي بخشيد كه غريبانه از گوشه چادر مشغول تماشاي سيرك بودند. حالا ماندهام كه خليل عقاب، پهلواني كه مردانگي را در حق خيليها تمام كرد چرا و چگونه به چنين عقوبتي دچار شده است. او كه در 80 كشور دنيا برنامه اجرا كرده حالا به زادگاهش برگشته، روستاي انجيره از توابع بخش مركزي شيراز كه بعد از 8 دهه آغوشش را براي پهلوان باز كرده است. تنگناهاي مالي، خليل عقاب را به زادگاهش فرستاد و عجب اينكه او در زادگاه خويش هم روزگار خوشي ندارد و در 96 سالگي همچنان دوران رنج و محنت را از سر ميگذراند. او حالا در پاركينگ يك خانه قديمي كه به يكي از خيرخواهان شيرازي تعلق دارد زندگي تازهاي را شروع كرده است. خسته و تنها با حالي نزار در خلوت خودش نشسته و به فصاحت يك اديب از شيخ اجل شعر ميخواند؛ من از بينوايي نيام روي زرد/ غم بينوايان رخم
زرد كرد.
چه خبر پهلوان، شنيدهايم از تهران رفته و به زادگاهتان برگشتهايد.
از تهران نرفتم عزيزم، بيرونم كردند. باهزار خفت بيرونم كردند. بعد از تعطيلي سيرك راشن در بوستان ولايت، سالها در كانكسهاي اين بوستان زندگي ميكردم، تا اينكه 10 روز قبل از طرف شهرداري آمدند و براي تخليه كانكس مهلت چند ساعته دادند.
خُب چرا محترمانه برخورد نكردند؟ مگر شما را نميشناسند؟
با من مثل دستفروشها و دوره گردها رفتار كردند. آمدند و گفتند بايد اجاره بدهي، اما در امرار معاشم ماندهام چه برسد به پرداخت اجاره. دست آخر مجبور شدم بقاياي سيرك را با تريلي به شيراز بياورم. خيلي از اسباب و اثاثيهام بين راه از بين رفت و كلي هم پول برای كرايه بار دادم.
الان كجا زندگي ميكنيد؟
تا وقتي در بوستان ولايت بودم منتظر مسئولي يا مديري بودم تا بيايد و به دادم برسد، اما نگاهم به در خشك شد. چند روز قبل يك نفر از شيراز تماس گرفت و گفت ميتواني وسايلت را در پاركينگ خانه من بگذاري. من هم آدرس گرفتم و به روستاي انجيره در چند كيلومتري شيراز آمدم. الان هم در پاركينگ يك خانه قديمي زندگي ميكنم و از همه جا رانده شدهام.
شما طرفداران زيادي داريد. آنها در اين چند روز به كمك شما نيامدهاند؟
طرفدار براي من چه كار كند؟ من كه نميتوانم خدايي نكرده گدايي كنم. دولت بايد دست مرا بگيرد و از من حمايت كند. مگر من براي اين مملكت كم افتخار كسب كردهام. چرا كسي نميپرسد كجاست آن خليل عقابي كه فيل دو تني را با دندانهايش بلند ميكرد و بهعنوان يك ايراني اسمش در كتاب گينس است. ركورد من تا ابد پابرجاست و تا دنيا دنياست كسي نميتواند فيل دو تني را با دندان از روي زمين بلند كند، اما در كشور خودم چنين گمنام ماندهام. هيچ مسئولي نميداند كه حالا جايي براي خوابيدن ندارم و در روستاي انجيره هم داخل كانكس زندگي ميكنم.
از فرزندانتان خبري داريد؟
پسرم در انگليس زندگي ميكند. گاهي اوقات برايم پول ميفرستد، اما هزينه دوا و درمانم هم نميشود. دخترم هم در آلمان زندگي ميكند و به من دسترسي ندارد. من نميتوانم به آنها بگويم خرجم را بدهيد.
از وقتي به روستاي انجيره آمدهايد اوضاع بهتر نشده؟
وقتي در تنگنا باشي تهران و انجيره برايت فرقي نميكند. هزينه دوا و درمان بالاست و هيچ اندوختهاي ندارم. يك پايم در بيمارستان است يك پايم اينجاست. اگر در خارج از ايران زندگي ميكردم، مجسمهام را ميساختند. همه دنيا مرا ميشناسند، اما اينجا در كشور خودم غريبهام. اي كاش در كشور ديگري به دنيا ميآمدم.
خدا را شكر بين مردم كه احترام داريد.
مردم در خانهشان را به رويم باز ميكنند، اما هر شب در خانه يكي ميخوابم و آوارهام. اين كه براي من زندگي نميشود و با كارتن خوابي فرق زيادي ندارد.
وقتي سيرك راشن سرپا بود از همه كشورهاي دنيا دعوتنامه دريافت ميكرديد. الان امكان زندگي در خارج از كشور را داريد؟
در خيلي از كشورها ميتوانستم زندگي كنم، اما همين جا به دنيا آمدهام و ميخواهم همين جا چالم كنند.
خبر داريد كه چند روزي ميشود نامتان در فضاي مجازي سر زبانها افتاده؟
از مال دنيا يك موبايل كوچك دارم و از همه جا بيخبرم، اما اگر خبرنگاران خارجي به اينجا بيايند همه چيز را برايشان بازگو ميكنم.
فكر نميكنيد در روزهاي جواني كه درآمد خوبي هم داشتيد بايد آينده نگري ميكرديد؟
چه كنم عزيزم. من طاقت ديدن اشك نيازمندان را نداشتم. بعد از پايان سيرك هر كسي ميآمد و ميگفت نان شب ندارد يا ميخواهد براي دخترش جهيزيه تهيه كند همه درآمدم را بدون اينكه بشمارم ميبخشيدم. حالا شما بگویيد كار بدي كردم؟ من از بينوايي نيام روي زرد/ غم بينوايان رخم زرد كرد.
از مسئولان چه درخواستي داريد؟
سال قبل به وزارت ورزش نامهاي نوشتم و از مسئولان خواستم به وضعم رسيدگي كنند. ميداني جوابشان چه بود؟ گفتند جزو مدالآوران نيستي و هيچ حقوقي به تو تعلق نميگيرد. آنها چه ميدانند كتاب گينس يعني چه. من چه انتظاري ميتوانم از آنها داشته باشم جزعاقبت به خيري.
روزگارخلیل عقاب بدون شهلا اشکبوس
خلیل طریقت، معروف به «خلیل عقاب»؛ مردی متولد فروردین 1303 در فسای فارس. او سیرکباز ایرانی است که به او لقب پهلوان دادهاند و بهعنوان «پدر سیرک ایران» شناخته میشود. خلیل پسر دوم «درویش علیاکبر طریقت» است. پدر، قافلهسالار زوار امام رضا بود و مداحی میکرد. خلیل از کودکی به ورزش باستانی علاقه داشت و به همین دلیل هم راهی زورخانه شد. او از 14سالگی به صورت جدی ورزش باستانی را آغاز کرد و از همان موقع هم در میل گرفتن و بلندکردن میلهای سنگین، خوش درخشید. کمکم به پهلوان خلیل شهره شد و بعدها در زورخانه صفت دیگری به او دادند؛ عقاب.
«خلیل عقاب» در 30سالگی وزنه 450کیلویی را با دندان بلند کرد و همین هم شد تا نامش در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود. او بین سالهای 1330 تا 1350 نمایشهای خود را در بسیاری از شهرهای ایران اجرا کرد. بلندکردن وزنههای بسیار سنگین، خوابیدن زیر کامیون و اتوبوس، خمکردن تیرآهن و... ازجمله این نمایشها بود. خلیل عقاب، نخستین برگزارکننده نمایشهای پهلوانی با بلیتفروشی بود. همچنین او اولین کسی بود که از هندوستان، شیر و خرس به ایران آورد و آنها را تربیت کرد و به روی صحنه برد. او در سال 1349، به دعوت ژاپن به این کشور رفت و در تلویزیون فوجی برنامههای خود را به نمایش گذاشت. خلیل در سال ۱۳۵۰ به دعوت سیرک «فاست» به ایرلند مهاجرت کرد. پس از آن به سیرک «جری کاتل» انگلستان رفت. در این سیرک موفق به بلندکردن فیل ۱۴۰۸کیلویی شد. آن زمان 50ساله بود و در مدت 4سالی که در انگلستان اقامت داشت، شبی دوبار این فیل را بلند میکرد. پس از انگلستان به سیرک «دریکس تون» ایتالیا رفت و در ادامه فعالیتهایش در بیش از ۳۷ کشور جهان به اجرای نمایشهای پهلوانی پرداخت. در دورهای که محمد خاتمی وزیر ارشاد بود، از خلیل عقاب خواست تا نمایشهایش را به ایران بیاورد و از همان زمان خلیل تبدیل به پدر سیرک ایران شد. او در سال ۱۳۷۰ به ایران بازگشت و از همان سال، سیرکی در ایران افتتاح کرد. سیرکی که خلیل عقاب به همراه همسرش «شهلا اشکبوس»، برای نخستینبار در ایران راه انداخت، با حضور ۶۰ هنرمند از ایتالیا، رومانی و پرتغال در بسیاری از شهرهای ایران به اجرای نمایش پرداخت. در این برنامهها همسر و دو فرزند او به نامهای شهرزاد و ابراهیم، همراهیاش میکردند. «شهلا اشکبوس» که به بانوی سیرک ایران مشهور است، مدت ۱۸سال مدیریت «سیرک خلیل عقاب» را عهدهدار بود. او در اسفند ۱۳۸۷ حین یک سفر کاری با تیم ایتالیایی خود در یک سانحه رانندگی درگذشت. ابراهیم، پسر خلیل هم راه پدرش را گرفت، او در سال 2010 با نام چاوش اکبر، سیرکی نوین با سبکی اروپایی با حضور هنرمندان بینالمللی ایرانی اجرا کرد. او در یکی از مصاحبههایش درباره انتقادهایی که به نحوه رفتارش با حیوانات شده بود، پاسخ داد که: «کار ما تربیت حیوانات است، آنها را از کودکی با اشاره تربیت میکنیم، نه با چوب و ترکه و شلاق. هرکس فکر میکند ما با حیوانات بدرفتاری میکنیم، بیاید و رفتار ما را از نزدیک با آنها ببیند. ابراهیم پسرم مسئول رامکردن ببرهاست، اما هیچوقت با آنها بدرفتاری نمیکند.»
ببرهای سیرک خلیل عقاب به باغ وحش رفتهاند
شهروند | با ممنوعیت بکارگیری حیوانات در سیرکها پنج سال است که بازیگران رامشده باغ وحشها را –اگر زنده مانده باشند و از کشور دیگری سر در نیاورده باشند- به باغ وحشها سپردهاند. ببرهای سیرک خلیل عقاب هم حالا در قفسهای باغ وحش بابلسرند. اگر چه نگهداری حیوانات در باغ وحشها هم همیشه با انتقاداتی همراه بوده و این مورد بهخصوص درباره باغ وحش بابلسر بارها باعث اخطار سازمان حفاظت محیط زیست به این مجموعه شده اما حیوانات دیر یا زود باید از سیرکها حذف میشدند. پریدن ببرها از حلقههای آتش، کشتیگرفتن با شیر درنده، رقصیدن خرس بزرگی که دامن پوشیده؛ تماشاچیها همیشه برای این نمایشهای سرگرمکننده سوت و کف میزدند، بیخبر از آنکه بدانند برای رامکردن حیوانات وحشی در پشت صحنه این نمایش چه آزاری در انتظار بازیگران است. پیش از به راه افتادن کارزار حذف حیوانات از سیرکها که با عنوان «سیرک نه» معروف شده بود، کمتر کسی متوجه آزار حیوانات بود و یک دهه طول کشید تا صدای فعالان حقوق حیوانات به جایی برسد.
این ماجرا به 5 سال پیش بازمیگردد که تصاویری از سی شیر آفریقایی بزرگ در قفسی کوچک در جزیره قشم منتشر شد و شیوه نگهداری از این حیوانات همه را به واکنش واداشت؛ ابتدا کنشگران و دوستداران حیوانات و سپس مسئولان محیط زیست کشور. وضع اسفناک نگهداری حیوانات در سیرکها، آسیب به آنها و جابهجاییشان با شرایطی دور از استاندارد و مرگ و بیماری آنها از طرف گردانندگان سیرکها، دلیل همهگیر شدن این کمپین بود. هدف این بود که فعالیت سیرکهایی که از حیوانات استفاده میکنند، متوقف شود و رفته رفته، استان به استان به این کارزار پیوستند و صدور مجوز فعالیت این دست سیرکها متوقف شد.
ممنوعیت استفاده از حیوانات در سیرکها بهعنوان یکی از مهمترین دستاوردهای فعالان حقوق حیوانات اما به راحتی پیش نمیرفت و فعالیت سیرکهای حیوانات با بهانه «معیشت» سیرکداران ادامه داشت. در حالی که اگر به طور مثال آمار اجرای یکی از سیرکهای تهران را بررسی کنیم، این بهانه دور از واقعیت بود. علاوه بر اینکه به عقیده فعالان حقوق حیوانات «درآمد ناشی از فعالیتهای پشت پرده سیرک حیوانات مثل خرید، فروش، قاچاق و تکثیر حیوانات بیشتر از درآمد اصلی آنهاست» و این اتهام برای باغ وحشها و باغهای پرندگان هم همیشه مطرح بوده است.
با این همه، حمایتهای دوستداران حیوانات باعث شد که رفته رفته کار تا جایی پیش برود که اواخر سال ٩۵ استفاده از گونههای حیات وحش در سیرکها ممنوع شود و به این ترتیب سازمان حفاظت محیط زیست همه حیوانات را در باغوحشهای مجاز پخش کند. این اتفاق البته باعث شد مشکلات باغوحشها برای دادن جایگاه به حیوانات و تغذیه آنها از همیشه بیشتر شود. دو سال پیش علی تیموری، مدیرکل وقت دفتر صید و شکار سازمان حفاظت محیط زیست به «شهروند» گفته بود: «باغوحش بابلسر ببرها را از سیرک خلیل عقاب خریده و الان در حال درستکردن جایگاه جدید برای آن است.» فعالان محیط زیست هم خبر داده بودند که شیرهای باغوحش شیراز همان شیرهای «سیرک قهرمانی»اند. حالا چهار سال است که حیوانات از سیرکهای ایران رفتهاند و باغ وحشها جایگزین آنها شدهاند و سعی میکنند برای کشاندن مردم به مجموعههایشان یک روز جگوار آفریقایی وارد کنند و روز دیگر زرافه به مجموعهشان اضافه کنند و در شلوغی تبلیغاتشان هیچکس از مرگ حیواناتشان باخبر نشود.