سیاوش باقی| درباره اینکه رسانهها و خبرنگاران نقش خود را در اطلاعرسانی حوادث طبیعی مثل سیلابهای اخیر به درستی انجام دادهاند یا نه، بحثهای بسیاری مطرح شده است. این ایراد بزرگ که مطبوعات در تعطیلات دوهفتهای بودند و نتوانستند عملکرد مناسب را داشته باشند، ایرادی وارد است و حضور دوهفتهای روزنامه «شهروند» و انتشارش در این ایام برای پوشش اخبار به خود ما و به آنها که ماجرا را دنبال میکردند، ثابت کرد که چنین تلاشی چقدر لازم و مفید است. امروز روزنامهنگاران بسیاری در دل حادثه هستند و بخش بزرگی از آنچه منتشر میشود ناشی از زحمات شبانهروزی آنهاست. در عین حال که میتوان به نقش شهروندخبرنگاران اشاره کرد که به خوبی توانستند بخشی از خلأ موجود را پر کنند و با خبرو تصویر گوشهای از آنچه را که در شمال و جنوبغربی کشور فاجعه آفرید، به مردم کشور و عرصه بینالمللی منعکس کنند. با تاکید این نکته که تنها همین اخبار و تصاویر است که میتواند عمق رنج و استیصال مصیبتزدگان را نشان دهد و مردم را برای همراهی برانگیزد. اما در همین زمینه شاید ذکر چند نکته لازم باشد. تجربیاتی که اگر در آینده هم به کارمان نیاید، حداقل جایی ثبت خواهد شد.
یک- در این سیلابها هم رواج شایعه کم نبود. از عکسهایی که شکستن سیل را حکایت میکردند تا اخباری که از زیر آب رفتن احتمالی سوسنگرد میگفتند. اینکه چرا شایعه به وجود میآید و اوج میگیرد بارها گفته شده، اما اینکه چطور میشود جلوی آن را گرفت، از آن کارهایی بود که در همین روزها اگرچه نه به سادگی اما ممکن بود. شاید یکی از اصلیترین مشکلات عرصه خبررسانی حادثه که در این دوره هم خود را نشان داد، نداشتن یک ستاد و مرکزیت واحد برای خبررسانی بود. این مشکل که خود بحران هم متولی نداشت، البته دلیلی بزرگتر است، اما در همین شرایط هم میشد کانالی یا سایتی یا صفحهای رسمی در اینستاگرام را به کار خبررسانی اختصاص داد، تا مراجع قابل اعتماد و مطلع بتوانند از آن طریق اخبار لازم را منتشر کنند و حتی به شایعات پاسخ دهند. اتفاقی که نیفتاد و تعدد مراکز اطلاعرسانی باز هم چوب لای چرخ بود.
دو- درباره آسیبهای فیلتر بودن تلگرام در این روزها زیاد گفته شده، شاید به همین نکته بسنده کنیم که اگر تلگرام باز و در دسترس همگانی بود و همه میتوانستند به راحتی از آن استفاده کنند، خیلی از مشکلات حادثهدیدگان برای مطلع شدن از اخبار کمتر میشد. تمرکز عمومی در یک پیامرسان برای انتقال پیامهای رسمی و اورژانسی یک اصل است. البته که استفاده از پیامرسانهای متنوع و امکاناتشان برای مردم یک امتیاز است و داشتن چنین فضایی کمک میکند تا شهروندان نیازهای مختلف خود را بهتر رفع کنند، اما نبودن یک پیامرسان اصلی کار را برای خبررسانی مشکل میکند. این همان آسیبی بود که در زمان فیلترکردن تلگرام و آوار کردن چند پیامرسان مختلف داخلی بر سر مردم هم گفته شد، اما گوش شنوایی نبود.
سه- در شرایطی که بخشی از مسئولان حتی بزرگترین بلایا و فجایع انسانی را محلی برای تسویهحساب و رقابت با جناحهای سیاسی ناهمسو میبینند، شاید مسمومترین اتفاق این باشد که رسانهها هم در این دام بیفتند و به جای انجام مسئولیت خود روی آتش این اختلافات و رقابتها بنزین بریزند. اشتباهی که کموبیش از صداوسیما شاهد بودیم. اینکه این رسانه به دلایل جناحی سعی میکرد خدمات بخشی از تلاشگران و مثلا نظامیان را پررنگتر از نهادهای عمومی و دولتی نشان دهد، جز دامن زدن به اختلافات و دودی که به چشم مردم میرفت، چه حاصلی داشت؟ رسانه در این زمان، به هر جا که وابسته است، اگر کمی وجدان را ملاک قرار دهد، اخبار حادثه و امدادونجات را متعادل و بدون جبههگیری نقل خواهد کرد و در این آب گلآلود که خانههای مردم را تخریب میکند، دنبال گرفتن ماهیهای سرطانی نخواهد بود. این را اگر قبلا هم نمیدانستیم در این سیلابها دیدیم. اما درس خواهیم گرفت؟