شهروند| چندی پیش و در میان انبوه خبرهای ناگوار از سیل و سیلاب در نقاط مختلف کشور، خبری از تولد یک نوزاد در شهر یزد منتشر شد. تولد نوزادی با 5کیلو و 800 گرم وزن در بیمارستان شهدای کارگر شهر یزد که به گفته مسئولان درمانی این شهر رکورد سنگینوزنترین نوزاد متولدشده در ایران را شکست. این نوزاد چهارمین فرزند خانواده رفیعی است. برادرها و تنها خواهر او هم همگی با وزن بالا متولد شدند، اما محمد یاسین این عضو جدید خانواده رفیعی با تولدش همه رکوردها را جابهجا کرد. همین موضوع بهانهای شد تا با پدر این کوچولوی سنگینوزن همکلام شویم:
چند روز از تولد محمدیاسین میگذرد؟
ظهر چهارشنبه روز مبعث بود که محمد به دنیا آمد. اصلا به همین دلیل هم نامش را محمد گذاشتیم.
حال همسرتان و محمد یاسین مساعد است؟
همسرم جمعه از بیمارستان مرخص شد، اما محمد یاسین هنوز در بیمارستان بستری است، البته مشکل خاصی ندارد. دکترها گفتند کمی سریع نفس میکشد و باید چند روزی را تحت نظر باشد.
شما قبل از تولد محمد یاسین، از وزن بالای او اطلاع داشتید؟
بله، پزشک همسرم دراینباره با ما صحبت کرده بود. فرزندان دیگرمان هم وزن بالایی داشتند، اما محمد از همه آنها سنگینتر بود. پیشبینی پزشکان حدود 5 کیلو بود، اما بعد از زایمان بیمارستان به ما گفت که محمد 5 کیلو و 850 گرم وزن دارد.
یعنی بچههای قبلی شما هم همگی مثل محمدیاسین بودند؟
تقریبا. نخستین فرزندم یوسف 4 کیلو بود، بعد یونس با 4 کیلو و 400 گرم، بعد از این دو پسر صاحب دختر شدم، آمنه هم وزن بالایی داشت، 5 کیلو و 400 گرم. اما حالا محمدیاسین از همه سنگینتر است.
همسر شما رژیم خاص غذایی در دوران بارداری دارد؟
به هر حال تحت نظر پزشک است. در دوران بارداری هم بیشتر سبزیجات و میوهها مصرف میکرد. اما اگر منظور شما علت وزن بالای بچههاست، دلیلش دیابت بارداری همسرم است، به همین دلیل همه بچههای ما هنگام تولد وزن بالایی داشتند. خدا را شکر الان هم هیچ مشکلی ندارند.
همسرتان بهطور طبیعی فارغ شدند؟
برای سه بچه قبلی زایمان به صورت طبیعی بود، اما محمدیاسین سزارین شد.
شما چندسال دارید؟
من 38 ساله هستم و همسرم هم حدود 31 سال دارد.
شغل شما چیست؟
من کار آزاد دارم، در رضوانشهر یزد هم زندگی میکنم. وضع مالی خیلی خوبی ندارم، شاید باورتان نشود، اما من هنوز یک ماشین شخصی ندارم، وسیله من یک موتورسیکلت است. همه رفتوآمدهای من و خانوادهام با همین موتور انجام میشود، در خانه پدرم هم زندگی میکنم. البته خانهای بزرگ ولی قدیمی است. با این همه خدا را شکر دخل و خرجمان را جور میکند.
چند سال است که ازدواج کردهاید؟
سال 83 بود که با همسرم آشنا شدم و همان سال با هم ازدواج کردیم.
چند سال بعد از ازدواج همسرتان باردار شد؟
یوسف سال 88 به دنیا آمد. حدود پنجسال بعد از ازدواجم با الهه.
درخواستی از مسئولان دارید؟
با توجه به اینکه پسرم سنگینترین نوزاد به دنیا آمده در کشور است، انتظار دارم مسئولان کمکمان کنند، چون شیر مادر جوابگوی محمدیاسین نیست و مجبوریم از شیر خشک استفاده کنیم و با توجه به اینکه سه فرزند دیگر هم دارم، خرجمان سنگین است و نمیتوانیم از عهده هزینه بچهها بربیاییم.