شهروند| دورهمی عدهای از هنرمندان سینما یک جوان را به یک قدمی آزادی رساند. آزادی از پشت میلهها و دیوارهای زندان. جمعی از ستارهها و چهرههای سینمایی به دعوت اصغرفرهادی در این اقدام انساندوستانه شرکت کردند و درنهایت هم موفق شدند با کمک انجمن «ما درد مشترکیم» رقم قابل توجهی از پولی که باید بابت دیه پرداخت شود را فراهم کنند. حالا مازیار که به دلیل ناتوانی خانوادهاش در پرداخت دیه بیش از 4 سال را در کانون اصلاح و تربیت سپری کرده بود تنها یک قدم کوتاه تا آزادی فاصله دارد. قتل غیرعمد یکی از همکلاسیهایش جرمی بود که مازیار را روانه زندان کرد. او 14 سالش بود که به دنبال یک درگیری و دعوای بچگانه گناهکار شد. یک زد و خورد ساده بعد از پایان مدرسه. مازیار در آن حادثه باعث مرگ یکی از همکلاسیهایش به نام ساسان شد. اما به دلیل سن پایین مازیار ماده 91 قانون مجازات اسلامی شامل حالش شد تا او روانه کانون شود.
پرداخت دیه تنها راه آزادی این جوان بود. بیش از 300 میلیون تومان، پولی که تهیه آن برای مازیار و خانوادهاش غیرممکن بود. نه خانواده ساسان حاضر به گذشت بودند و نه پدر و مادر مازیار توان تهیه این پول را داشتند. همین شد تا دوران محکومیت مازیار ادامهدار شود. تا اینکه چند ماه پیش پدر مازیار به سراغ سینماگر شناخته شدهای رفت که مدتهاست برای کمک به آزادی زندانیان تلاش میکند.
ماجرای مازیار و قتل ساسان خیلی ساده و بچهگانه رقم خورد. مثل همه کریخوانیهای بچه دبیرستانیها و خطونشانهایی که برای هم میکشند. قرار دعوا بعد از زنگ آخر و از خجالت هم درآمدن. موضوعی که تقریبا برای همه بچهها در این سنوسال اتفاق میافتد. اما ماجرای آن روز به طرز دلخراشی رنگ خون به خود گرفت. یک دعوای ساده به قتل منجر شد. یک جوان 14 ساله جانش را از دست داد و یک جوان دیگر هم مجبور شد تا بهترین دوران زندگیاش را در کانون اصلاح و تربیت سپری کند. مازیار از چند روز قبل میدانست که با رضا و ساسان و دار و دسته آنها به مشکل میخورد. چندباری در حیاط مدرسه با هم گلاویز شده بودند، اما کار به کتک کاری نرسیده بود. همین هم شد تا قرار دعوا بعد از ساعت آخر بیرون از مدرسه گذاشته شود. مازیار خودش میگوید که از ترس اینکه آنها تعدادشان بیشتر است، برای نخستین بار موضوع را به ناظم مدرسه اطلاع داده است. اما کسی حرف او را جدی نگرفته و او هم به خیال خودش برای اینکه بتواند از خودش دفاع کند، یک کارد آشپزخانه را در کیفش جاسازی میکند. بالاخره زمان موعود رسید و مازیار با ترس و لرز از مدرسه خارج شد. او چند سالی بود که همراه خانوادهاش از تهران به شهریار آمده بودند. او هر روز در مسیر برگشت به دنبال برادرش میرفت و با هم راهی خانه میشدند. آن روز هم همین کار را کرد، اما قبل از رسیدن به مدرسه برادرش، رضا و دار و دستهاش راه او را بستند و دعوا شروع شد. زد و خورد بالا گرفت، مازیار یاد کارد آشپزخانه افتاد، آن را از کیفش درآورد تا آنها را بترساند. اما همین که آمد به خودش بجنبد دید چاقو به قلب ساسان خورده و خون همه جا را گرفته. آمبولانس و بیمارستان و تلاش برای درمان ساسان شروع شد. مازیار هم از سوی پلیس بازداشت شد. مازیار اصلا تا قبل از آن چاقو دست نگرفته بود، او اصلا اهل این حرفها نبود، اهل درس بود و کتاب. با معدل بالا در یک مدرسه نمونه دولتی درس میخواند، اما هیچکدام از اینها دیگر مهم نبود، از بیمارستان خبر رسید که ساسان جانش را ازدست داده است. حالا مازیار قاتل شده بود.
مازیار به جرم قتل محاکمه شد. او زمان وقوع جرم 14 سالش بود و همین مسأله او را مشمول ماده 91 قانون مجازات اسلامی کرد. مازیار روانه کانون اصلاح و تربیت شد. حادثه در ماه حرام رخ داده بود و همین مسأله رقم دیه را بیشتر کرده بود. اما خانواده مازیار توان تهیه و پرداخت این پول را نداشتند. یک پدر کارمند با یک زندگی معمولی از کجا میتوانست این پول را جور کند. با این حال همه تلاشش را کرد اما فایدهای نداشت. از سوی دیگر تلاشها برای جلب رضایت خانواده ساسان هم بینتیجه بود. مازیار و پدر و مادرش انگار در یک بنبست گیر افتاده بودند. تا اینکه خبر رسید تعداد زیادی از زندانیان به مناسبت چهل سالگی انقلاب عفو میشوند. مازیار همه شرایط عفو را داشت، مسئولان کانون این موضوع را به خانواده او اطلاع دادند، اما شرط آزادی مازیار پرداخت دیه بود. به هرحال باید این پول تهیه میشد. اما چطورش را کسی نمیدانست، تا اینکه اواخر دی ماه پدر مازیار مطلع شد که عدهای از هنرمندان برای کمک به آزادی دو زندانی در سینما ملت دور هم جمع شدهاند. اکران فیلم شهرزیبای اصغر فرهادی در پردیس سینمایی ملت. اکرانی که برای کمک به آزادی دو زندانی برگزار شده بود و جمعی از هنرمندان و خیران فعال در این حوزه آنجا حضور داشتند. هر طوری بود خودش را به آنجا رساند و موضوع مازیار را برای اصغر فرهادی تعریف کرد. درخواست کمک یک پدر برای آزادی پسرش. کارگردان خیّر هم برای بررسی دست به کار شد، خیلی زود معلوم شد که همه صحبتهای پدر مازیار درست بوده. از طرف دیگر مازیار همه شرایط آزادی از زندان را هم داشت، او حتی در این مدت کنکور داده و در دانشگاه قبول شده بود. هرچند مازیار اشتباه بزرگی کرده بود، اما شرایط آزادی را داشت. بار دیگر عدهای از هنرمندان دور هم جمع شدند، انجمن «ما درد مشترکیم» هم بخشی از کار را برعهده گرفت. قرار بر این شد تا 200میلیون تومان از پول دیه از این طریق تهیه شود و پدر مازیار هم بقیه پول را جور کند. خیلی زود این پول تهیه شد، چند میلیونی هم بیشتر. خبازی یکی از افرادی که در جریان همه اقدامات انجام شده برای کمک به آزادی مازیار قرار دارد به «شهروند» میگوید: «چیزی بیش از دو سوم مبلغ دیه تهیه شده. البته بخشی از این پول از راه فروش تابلوهای هنرمندان عزیز بوده که به صورت رایگان در اختیار ما قرار داده بودند، بقیه را هم آقای فرهادی و سایر دوستان و هنرمندان سینما تهیه کردند. حالا فقط مانده آن بخشی که پدر مازیار تقبل کرده. چند روزی است که به تأخیر افتاده، اما جای نگرانی نیست و به یاری خدا و کمک همه عزیزان بهزودی این جوان آزاد میشود. این پسر شرایط آزادی و کمک را داشت. قاضی پرونده، کانون و همه افرادی که این مدت با مازیار سر و کار دارند، از او تعریف میکنند. این بچه در این مدت به درسش ادامه داد و دانشگاه قبول شد، اما خودش به من گفت بعد از آزادی خوب درس میخواند تا برق قدرت دانشگاه شریف قبول شود. انگیزه زیادی دارد و مطمئنم که آزادی این جوان به نفع جامعه است.»