| شجاعالدین حساس|
دوشنبه اول ژانویا المنژور 2019: سال جدید تحویل شد. پیام ویدیویی فرستادم. گفتم دوست دارم با ایرانیها مذاکره کنم! البته اگه بتونند به زبون من صحبت کنند! وای خدا چقدر من بامزهام! بچهها آمده بودند خانه. به هر کدام چند دلار دادم! ترفندی بود که از ایرانیها یاد گرفتم! هیچکس اعتراضی نکرد! خوشحال هم بودند! با این ترفند، هدیه کریسمس رو هم پیچوندم!
پنجشنبه: هنوز دولت فدرال سر تصویب بودجه دیوار مرزی تعطیله! دموکراتها دارند لجبازی میکنند! بهشون گفتم لازم باشه تا آخرسال تعطیل میکنم! تا بهشون ثابت نکنم من کله خرتر از این حرفام، ول نمیکنم! راستش من نصیحتهای لازم را به دموکراتها کردم، بهشون گفتم انتظار داشتم کنگره برای موی زرد بنده ده سنت ارزش قایل باشند، بنده برای خدمت آمدهام، چطور کنگره رویش شد که روی مرا زمین بیندازد، مگر آمریکا مسخره است، یعنی چه، «آقای ترامپ» اینجا شخصیت خود را دارد!
جمعه: قراره یه گردهمایی از دشمنهای ایران جمع کنیم لهستان! همه آدم بدها دور هم جمع میشیم! دور یک گوی آتشین، بعد هاها هاها میخندیم! محل نشست لهستان هست! ایرانیها هم اعتراض کردند! انتظار داشتند تورقوزآباد جلسه بذاریم؟!
سه شنبه: قراره رئیس بانک جهانی انتخاب بشه. اعضای بانک جهانی به منزل بنده آمدند، گفتم آیا کسی بهتر از ایوانکا ترامپ هست؟ بنده نصیحتهای لازم را کردم که انتظار داشتم بانک جهانی برای موی زرد بنده ده سنت ارزش قایل باشند، بنده این موها را در آسیاب بلوند نکردم، چطور بانک جهانی رویش شد که روی بنده را زمین بیندازد، مگر آمریکا مسخره است، یعنی چه، من اینجا شخصیت خود را دارم، بیادبی هم حدی دارد! مگر «آقای ترامپ» اینجا شوخی است، مگر مردم، نظام سرمایهداری و کهنه سربازهای آمریکایی شوخی هستند؟ ایوانکا را انتخاب کنید بشود رئیس بانک مرکزی قال قضیه رو بکنید!
شنبه: ملانیا خانه نبود! رفتم پیش سرویس مخفی ببینم شامی چیزی دارند بخورم؟! نداشتند! عصبانی شدم! گفتم انتظار داشتم سرویس مخفی برای شکم گرسنه بنده ده سنت ارزش قایل باشد، چطور شماها رویتان شد که روی بنده را زمین بیندازید، مگر رئیسجمهوری آمریکا مسخره است، من پشت پردههای بیشتر را باز نمیکنم که از کجاها سفارش شام میدهید، یعنی چه، که هر کس نخواست شامش را به من ندهد. «آقای رئیسجمهور» اینجا شخصیت خود را دارد، بیادبی هم حدی دارد!