ابراهیم عمران روزنامه نگار
در باب اینکه جناب حسین علیزاده از نشان «شوالیه» چشم پوشید و هماره خواستند که بیپیشوند و پسوند، نامشان برای ایران و ایرانی بماند، این چند روز زیاد نوشته و خوانده شد. این چند سطر فقط به پخش خبر این رویداد از تلویزیون و بخش خبری آن میپردازد و کاری به مسائلی که سببساز شد تا بزرگ عرصه موسیقی از دریافت این نشان بگذرد، ندارد. وقتی خبر در تلویزیون با تصویر استاد پخش شد و در یک نمای دور، ایشان مشغول زدن ساز بودند، افسوس دو چندان شد که شاید خیلیها در تاسف آن باشند که چرا ساز نباید به تصویر درآید؟! و درواقع تماشاگران و بینندگان تلویزیون هنوز نمیدانند چرایی این کار را؟ وقتی موسیقیدان و نوازندهای اهرم اصلی کارش که همان سازش باشد، به هر دلیلی در دید مخاطب نباشد و بیننده نداند و آگاه نباشد سازی که نواخته میشود چه نام دارد، چگونه باید دل اساتید این عرصه خوش باشد به نشان داخلی و خارجی؟ زمانی که بزرگان این وادی جایی در خور در رادیو و به طریق اولی تلویزیون ندارند و اگر هم در شبکهای (آموزش) برنامهای (دستان) مخصوص خودشان پخش میشود، آواز و تحریر بیساز در رسانه به دید مخاطب میرسد، چگونه دل بزرگی چون علیزاده خون نباشد و امیدی برایش باشد تا در به پاشنه اصلیاش بچرخد و گرفتن نشان از دولت خارجی، علیالسویه معنا نیابد. وقتی هزاران تحلیل در چرایی این نگرفتن منتشر میشود و ذات نوشته ایشان بهخوبی دریافت نمیشود و هرکس از ظن بار فکری نشریه خودش به این موضوع مینگرد، پس بهتر است زیاده در این فقره نوشته نشود که ره به صواب نیست و فقط بسنده شود به این تکه از یادداشت که خود گویای همه چیز است: «اگر در دیار ما توجه و درک از هنر والای موسیقی همانطور که در نزد مردم است، نزد مسئولان که باید خدمتگزاران تاریخ و فرهنگ و هنر باشند، میبود یک هدیه و عنوان غیرخودی این همه انعکاس نداشت. وقتی در فضای هنری نور کافی نباشد، چراغی کوچک خورشید میشود...»