شهروند| همه چیز بعد از سوختن، پسر چهار سالهاش شروع شد. مرد نانوایی که برای هزینه درمان فرزندش تصمیم عجیبی گرفت. او خانه همسایهشان را در خانیآباد هدف قرار داد و بعد از همدستی با دو سارق به آنجا رفت تا ارزهای خارجی سرقت کنند. این مرد که میدانست همسر مرد همسایه در صرافی کار میکند، پس از اینکه فهمید در خانهشان دلار نگهداری میکنند، نقشه سرقت مسلحانه را اجرا کرد. او به همراه همدستانش با ورود به خانه همسایهشان، مرد جوان را که در خانه تنها بود، با چاقو تهدید کردند، دستهایش را با دستبند فلزی بستند و درنهایت به سراغ دلارها رفتند؛ 22هزار دلار و پول نقد و یک لپتاپ را دزدیدند. این سارق صبح دیروز در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» از پشیمانیاش گفت و برای پسر بیمارش اشک ریخت.
هیچ سابقه کیفری نداری؟
نه اصلا. من هیچوقت به خلاف فکر هم نکرده بودم.
پس چرا دزدی کردی؟
پسرم چهارسال بیشتر ندارد. یکی دو ماه پیش، یک روز که در خانه بود، هنگام بازی به اجاقگاز برخورد کرد و آبجوش رویش ریخت. سر تا پایش به جز صورتش سوخت. پسرم از آن زمان به بعد فقط درد میکشد و هزینههای درمانش آنقدر بالاست که نمیدانستم باید چه کار کنم، برای همین تصمیم گرفتم از خانه همسایه دزدی کنم.
از کجا میدانستی در آن خانه دلار نگهداری میکنند؟
من این زن و شوهر را میشناختم. زن جوان در صرافی کار میکرد و بیشتر وقتها ارز خارجی با خودش به خانه میآورد. برای همین میدانستم آنجا ارز دارند. چون با مرد خانه دوست بودم، یک شب با او صحبت کردم و مطمئن شدم که 22هزار دلار در خانه هست، برای همین موضوع را با همدستانم مطرح کردم و آنها هم قبول کردند که از این خانه سرقت کنیم.
همدستانت را از کجا میشناختی؟
از دوستان قدیمیام بودند، ولی میدانستم که سارق هستند و پیشنهادم را قبول میکنند.
چطور وارد آن خانه شدید؟
ما با خودروی پراید من به سرقت رفتیم. من برای اینکه شناسایی نشوم، داخل خودرو نشستم و همدستانم وارد شدند. آنها خود را مامور پلیس جا زده بودند. مرد همسایه وقتی در را باز کرده بود، آنها به همین بهانه دستبند فلزی که از قبل تهیه کرده بودیم را به دستان شاکی زدند و او را گوشهای از خانه بردند، بعد اسپری به چشمان شاکی زدند و دنبال پولها گشتند. درنهایت 22هزار دلار و مقداری پول نقد و یک لپتاپ را سرقت کردند.
هنگام سرقت زن همسایه در خانه نبود؟
نه، او سرکار بود. شوهرش بیکار بود و همیشه در خانه میماند.
با پولهای سرقتی چه کار کردی؟
مقداری از آن را خرج پسرم کردم. دارو میخواست، باید جراحی هم میشد. اما بیشترش ماند. هنوز پولها را خرج نکرده بودم که دستگیر شدم.
شغلت چه بود؟
من نانوا بودم. اگر پسرم به چنین روزی نمیافتاد، داشتیم در کنار خانواده زندگیمان را میکردیم. درآمدم هم کافی بود، ولی پسرم سوخت و ما هم بعد از او نابود شدیم.
چند فرزند داری؟
دو پسر و یک دختر دارم.