پولاد امین| روز گذشته وقتی رسانهها خبر از تولید فیلم جدید مجید مجیدی در هندوستان دادند، یکبار دیگر موضوع فیلمسازانی که بیتوجه به موفقیت یا شکست فیلمهایشان همچنان به روند فیلمسازیشان ادامه میدهند، در فضای مجازی این آب و خاک داغ شد. سینماگرانی که چه در آخرین کارهایشان شکست خورده باشند و چه موفق، پشتسر هم فیلم میسازند و سرنوشت فیلمهایشان در اکران انگار که کمترین نقشی در ادامه روند کارنامهشان ندارد.
مجید مجیدی که این روزها با فیلم محمد رسولالله در جشنواره کلکته حضور دارد، به تایمز هندوستان گفت که درحال حاضر روی دو پروژه سینمایی کار میکند که یکی از آنها را در ایران و دیگری را در هندوستان خواهد ساخت. به گزارش این روزنامه معتبر پروژهای که مجید مجیدی در هندوستان خواهد ساخت، معدن زغالسنگ نام دارد. مجیدی البته گفته که پیش از این فیلم هندی یک فیلم در ایران خواهد ساخت، فیلمی که هنوز نامی ندارد، اما گفته میشود درباره کودکان خواهد بود و آنگونه که خود مجیدی گفته «بر کودکان و داستان بزرگشدنشان تمرکز دارد».
اینکه فیلمسازی مثل مجید مجیدی با افتخارات داخلی و بینالمللی که میدانیم و میدانید، در شرایطی که هنوز فیلمش روی پرده است، روی دو پروژه مختلف کار کند، اتفاق چندان عجیبی نیست. اتفاق عجیب اما آنجاست فیلمسازی که امروز با نام مجید مجیدی مشغول فیلمسازی است، شباهتی به آن کارگردان پرافتخار ندارد که بچههای آسماناش کاندیدای اسکار شده بود و رنگ خدا و باراناش پیشنهادهایی تازه در دنیای سینما بودند. مجید مجیدی امروز سازنده چندین فیلم شکستخورده متوالی است.
درواقع مجیدی درحالی قرار است فیلمهای بعدیش را در ایران و هند بسازد که در هر دوی این کشورها فیلمهای آخرش بهطور مطلق شکست خوردهاند. در ایران محمد رسولالله با هزینهای واقعا نجومی- که ارقامی از 50میلیارد تا 190میلیارد تومان روایت شده- حدود 15میلیارد فروخت. آنسوی ابرها نیز نهتنها در هند شکست فاحشی خورد، شکستی که مجیدی را واداشت به رسانهها بگوید «مخاطبین هندی، بالیوود را بیشتر ترجیح میدهد»، که در ایران نیز بیش از 211میلیون نفروخت.
مجیدی البته تنها فیلمسازی نیست که بیدغدغه مشغول فیلمسازی است. سینمای ایران از این نمونهها بسیار دارد. بهخصوص در سینمای موسوم به دولتی که نامهایی چون رضا میرکریمی، محمدمهدی عسگرپور، کیانوش عیاری، رسول صدرعاملی و دهها فیلمساز دیگر در این گروه جای میگیرند. یک زمانی در این زمینه حسینعلی لیالستانی معروف بود که پشتسرهم فیلم میساخت، که نه اکران میشدند و نه جایزه میبردند. این روزها اما اینجور کارگردانان بیشتر شدهاند؛ امروز در سینمای ایران یکعده مدام کار میکنند و عدهای نیز همیشه بیکارند. در هالیوود اما بزرگی به عظمت و اعتبار مایکل چیمینوی شکارچی گوزن بعد از شکست یک فیلم تا سالها سروکلهاش در دنیای فیلمسازی پیدا نمیشود.
هیچ میدانید مسعود اطیابی در ١٠سال اخیر ١٠ فیلم ساخته؛ و از بین این 10 فیلم تنها فیلم او که فروش خوبی داشته، دومین فیلمش خروس جنگی بوده؟
علی عطشانی در 10سال اخیر ١١ فیلم ساخته. فیلمهایی که هیچکدامشان، بله دقیقا هیچکدام، پیش منتقدان و کارشناسان حتی فیلمهای متوسط هم لقب نگرفتهاند و در فستیوالها نیز موفق نبودهاند. یعنی ١١ فیلم که در گیشه هم فروششان تاکنون به یکمیلیارد هم نرسیده! اما علی عطشانی همیشه درحال کار است.
آیا میدانید هاتف علیمردانی که در یکدهه اخیر حدود 8 فیلم ازجمله کوچه بینام، هفتماهگی و آباجان ساخته، از نظر فروش فیلم پرفروشی در کارنامه ندارد؟
میدانید علی غفاری با سابقه دو فیلم شاهرگ و چراغ قرمز به ناگهان سکاندار استرداد، یکی از گرانترین فیلمهای دولتی تاریخ سینمای ایران شده که فیلمی شکستخورده لقب گرفت و بعد هم با ارز خارجی فیلم ابوزينب را ساخت که کمفروشترین فیلم سال ٩٤ شد؟
این فهرست را میتوان ادامه داد؛ با نامهایی چون مسعود نوابی یا علی قویتن که همهساله فیلم میسازد و بدون اینکه اکرانشان کند، سراغ فیلم بعدی میرود؛ یا مهرداد فرید که نام آخرین فیلم موفقش را از یاد بردهایم؛ یا حتی روحالله حجازی با فیلمهای پرستاره و پرهزینهای که حتی یکیشان هم پرفروش نشده.
با اصغر نعیمی، پوریا آذربایجانی، بهمن گودرزی و... این فهرست را میشود تا همیشه
ادامه داد...