کاپیتان تیم‌ملی کبدی زنان ایران در گفت‌وگو با «شهروند» از زندگی و مشکلات زنان ورزشکار در سیستان‌و‌بلوچستان می‌گوید
 
زنی از دیار باد و خاک
 
دوست دارم در کمپین « نذر آب» شرکت کنم و کمکی به مردم شهرم باشم خیلی از دختران این منطقه را دیدم که سراسر استعداد بودند ولی زمان و امکان تمرین نداشتند؛ می‌گفتند ما باید برای خانه آب بیاریم یا بعضی هم که دامداری داشتند باید به گوسفندها می‌رسیدند
 

محمد باقرزاده| کاپیتان تیمی که امسال تاریخ‌سازی کرد و برای نخستین‌بار بر بام قاره کهن ایستاد، فریده ظریف‌دوست است؛ زنی اهل زابل سیستان‌وبلوچستان که برای امروزِ کبدی ایران زندگی‌ شخصی‌اش را فدا کرده و امیدوار است که عملکردش کمی رنج مردم استانش را کاهش دهد. او در این سال‌ها مدال‌های فراوان خوش‌رنگ‌ولعابی را به زابل برده، اما این رنگین‌کمان چندان چشم مسئولان را نگرفت تا آرزوهایش برای خدمت به ورزش زنان این منطقه همچنان رویا بماند. ظریف‌دوست در تمام این سال‌ها دستش از مدیریت ورزش استان و حتی شهرستان کوتاه ماند و حتی درس و دانشگاه هم نتوانسته زمینه را برای ورود او به جمع بسته مدیران بومی وارد کند. کاپیتان تیم کبدی زنان ایران، بازیکنان بااستعداد و پرتوانی را در روستاهای اطراف زابل می‌شناسد که «این ‌‌روزها حتی ۵۰۰تک‌تومانی برای سفر به زابل و حضور در تمرینات را ندارند.» در روزی که تیمی از عکاسان و روزنامه‌نگاران رسانه‌های ایران عازم سیستان‌وبلوچستان بودند تا از کارزار «نذر آب» و وضع بغرنج ساکنان این استان خبر مخابره کنند، فریده ظریف‌دوست با مدالی که از جاکارتا به ارمغان آورده بود، عازم زاهدان بود که در همین مسیر هم از وضع این‌روزهای زنان سیستان‌وبلوچستان به «شهروند» گفت.
  از سوابق ورزشی شروع کنیم. از چه سنی به این ورزش علاقه‌مند و از کی به تیم‌ملی دعوت شدید؟
 متولد ۷۰ و تک دختر خانواده هستم. پنج برادر داشتم که همه کشتی‌گیر بودند و یکی از آنها چهار‌سال پیش و یک ماه بعد از بازگشت از اینچئون فوت شد. من در خانواده‌ای ورزشی بزرگ شدم و پدرم همیشه مشوقم بود. ۱۸‌سال است که کبدی کار می‌کنم.‌ سال ۸۶ نایب‌قهرمان آسیا،‌ سال ۸۷ نایب‌قهرمان آسیا، ‌سال ۸۸ با تیم‌ملی جوانان نایب‌قهرمان آسیا، ‌سال ۸۸ مدال برنز بازی‌های آسیایی گوانجو، ‌سال ۹۰ کاپیتان تیم‌ملی بودم و مقام سوم آسیایی جوانان را کسب کردیم. همان ‌سال ۹۰ نایب‌قهرمان جهان با بزرگسالان و ‌سال ۹۳ در المپیک داخل سالن اینچئون کره نایب‌قهرمان شدیم. بعد از آن،‌ سال ۹۶ مقام سوم آسیا با بزرگسالان را کسب کردیم و الان هم که قهرمان بازی‌های آسیایی شدیم.
  همه این سال‌ها شما عضو تیم سیستان‌وبلوچستان بودید؟
از ابتدا بازیکن تیم سیستان‌وبلوچستان بودم. ‌سال ۸۸ هیچ‌کسی نبود که هزینه‌های مرا پرداخت کند و وقتی دیدم در این استان هیچ جای پیشرفتی برای من وجود ندارد، به استان گلستان رفتم و زیر نظر اعظم مقصدلو که مربی تیم‌ملی بودند، کار را ادامه دادم. پدرم این اجازه را داد و مشوق من بود. آنجا همه بازیکنان ملی بودند و واقعا هم پیشرفت کردم، بعد از آن به شهر خودم برگشتم.
  اینکه شما متولد و ساکن یک استان کم‌برخوردار مثل سیستان‌وبلوچستان هستید، تاثیر منفی در امکان حضورتان در تیم‌ملی هم داشته است؟
 قطعا این محدودیت‌ها بوده، هرچند علاقه ندارم چندان وارد این بحث شوم، ولی به‌عنوان مثال من تنها بازیکنی هستم که سابقه‌ام از همه بیشتر است، اما برای رسیدن به حقمان هم باید بجنگیم. .
 دوره‌ای به گلستان رفتید، چه شد که باز به زابل برگشتید؟
 مسئولان به من گفتند که برگرد، ما به تو کار می‌دهیم، اما وقتی که برگشتم، هیچ خبری از کار نبود. از همان ‌سال تا الان که دانشجوی کارشناسی‌ارشد هستم، هیچ خبری از کار نیست. چند وقت بعد از برگشتنم، مربی‌ ما، خانم یادی‌مقدم به گرگان رفت، من اینجا ماندم و با بچه‌ها کار کردم.
   الان منبع درآمد شما چیست و با این رزومه و سابقه چه شرایط اقتصادی و کاری دارید؟
بیکارم و هیچ منبع درآمدی ندارم. درس می‌خوانم و ورزش می‌کنم.
  انتظار این است که درسطح مدیریت ورزش زنان استان از تجربه شما استفاده شود که برای دیگران هم انگیزه ایجاد کنید. فکر می‌کنید دلیل این بی‌توجهی چیست؟
نمی‌دانم. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم شاید مسئولان نمی‌دانند باید چه کاری انجام دهند و بعضی‌ها هم که می‌دانند هیچ کاری انجام نمی‌دهند. جدیدا البته شرایط بهتر شده است. جدیدا دادستانی آمده که پیگیر کار بچه‌های تیم است و تلاش زیادی برای حل مشکلات دارد. از نظر من، قهرمان این شهر همین دادستان یعنی آقای سرگزی است.
   شما از ۹سالگی این ورزش را شروع کردید و از ۱۲سالگی هم به تیم‌ملی دعوت شدید. واکنش مردم زابل نسبت به فعالیت ورزشی یک دختر چه بوده است؟
 شهر ما کوچک است و برادرهای من را که قهرمان کشتی بودند، همه می‌شناختند و شاید به همین دلیل همه برای ما احترام قایل می‌شدند. من مردم این شهر را خیلی دوست دارم، مردمی صبورند، ولی آن‌قدر درد دارند که فکر نمی‌کنم این همه درد آنها را رها کند که بخواهند به ما یا اصلا به بحث ورزش فکر کنند. وقتی رسانه‌های استان ضعیف هستند، ما گله‌ای از مردم نداریم و می‌دانیم که این مردم چقدر درد دارند. امیدوارم چندین مسئول دلسوز مثل دادستان مسئولیت بگیرند که هوای جوانان و ورزشکاران را داشته باشند. قبل از رفتن به مسابقات آسیایی امسال، همه استان‌ها ورزشکاران را بدرقه کردند و کلی قول دادند، ولی در زابل خبری نبود، در استان هم برنامه‌ای گرفتند که استاندار هیچ قولی هم به ما نداد. در این استان به این عظمت وقتی برای من جوان هیچ کاری نمی‌شود، انگیزه‌ای برای کسی  می‌ماند؟ به نظر شما حق من نیست که یک کارمند ساده در این شهر باشم؟
  زنان همشهری و هم‌استانی شما چه نگاهی به ورزش و کبدی دارند؟ این مدال‌آوری شما می‌تواند انگیزه‌ای برای آنها باشد؟
 برای من خیلی دردآور است وقتی وضع این زنان را می‌بینم. اول ازهمه مادر خودم که هنوز هم درحال کارکردن است. درد  اینجاست که این زنان باید کارهای خانه و بیرون را انجام دهند و دایم غصه بخورند. من خیلی از دختران این منطقه را دیدم که سراسر استعداد بودند ولی زمان و امکان تمرین نداشتند. می‌گفتند ما باید برای خانه آب بیاریم یا بعضی هم که دامداری داشتند، باید به گوسفندها می‌رسیدند.
   امسال بسیاری از روستاهای سیستان‌وبلوچستان با مشکلات بی‌آبی روبه‌رو شده‌اند که درکنار دیگر مشکلات دامنگیر این روستاها، شرایط بسیار بغرنجی ایجاد شده است. فکر می‌کنید این موفقیت‌ها می‌تواند کمی درد این مردم را کمتر کند؟
 من مدالم را به مردم این شهر تقدیم کردم و حاضرم همه مدال‌ها را بدهم که کمی درد این مردم کم شود. موقع بازگشت، مردم زیادی برای استقبال جمع شده بودند و این برای من بسیار خوشایند بود. شبکه ورزش که رفته بودم، آن‌جا مدالم را به مردم سیستان‌وبلوچستان تقدیم کردم و می‌خواستم که مسئولان ببینند و بشنوند که من از دیار خاک و باد آمدم. خیلی خوشحال بودم که در آن روز توانستم تا این اندازه‌ مردم را خوشحال کنم. مردم بسیار خوشحال شده بودند که من نامی از سیستان بردم. بعضی از این مردم فکر می‌کنند که من در تهران رهبری و رئیس‌جمهوری را می‌بینم و انتظار دارند که من درد دل آنها را بگویم.
  غیر از شما، یکی دیگر از اعضای تیم‌ملی کبدی، هم زابلی بود. تا چه اندازه این ورزش بین زنان استان جایگاه دارد؟
 دختران زیادی این ورزش را دنبال می‌کنند و استعدادهای زیادی هم هست که متاسفانه به آنها توجه نمی‌شود. مثلا از روستای صادق، سمیه بامری، کلثوم بامری، زهره و مریم بامری کبدی‌کارند که اگر تیم‌ملی بودند، از بازیکنان هندی هم بهتر بودند ولی این بچه‌ها ۵۰۰تا تک‌تومانی نداشتند که پول مینی‌بوس را بدهند و تا زابل برای تمرین بیایند. در روستاها و توی مسیر هم اذیت می‌شوند. حق این بچه‌ها نادیده گرفته شد، چون امکاناتی نداشتند. من ۱۲‌سال است که بازیکن تیم‌ملی‌ام و به جز یک‌سال که قراردادم ۴‌میلیون بود، دیگر هیچ سالی، هیچ قراردادی نداشتم. یعنی در این سال‌ها من هیچ حقوق و پولی نداشتم. برایم دردآور بود که مثلا اگر من شرایط بهتری داشتم، می‌توانستم برای این بچه‌ها کاری بکنم. هنوز که هنوز است یکی از این بچه‌ها آن‌قدر خوب است که ما می‌گوییم برای لیگ، سمیه بامری، را بیاوریم. من می‌توانم قسم بخورم یکی از بهترین مدافعان ایران است اما خودش بیکار است و شوهرش هم بیکار. یک بچه هم دارد که پوکی استخوان دارد. سمیه متولد ۶۷ است و فکر می‌کند من مسئولان را می‌بینم، همیشه می‌گوید برای شوهرم یک کاری بکن. این استعدادها الان حتی به سختی نان برای خوردن پیدا می‌کنند.
   گویا قرار است به اعضای تیم کبدی پاداش داده شود. چه برنامه‌ای برای این پاداش دارید؟
همیشه آرزوی من است که برای ورزش زنان این شهر و استان کاری انجام دهم. می‌خواهم سالنی برای کبدی ایجاد کنم که این بچه‌ها دست‌کم جایی برای تمرین داشته باشند. ما از مسئولان انتظار داریم همان‌طور که ما تاریخ‌ساز شدیم، به‌طور ویژه هم ما را ببینند. مثلا وقتی که تیم والیبال برای نخستین‌بار قهرمان آسیا شد، پاداش آنها را دوبرابر کردند. الان هم بچه‌های کبدی همین کار را کردند و انتظار این است که درباره آنها رفتار مشابهی انجام شود. همه انتظار داریم که بین زنان و مردان و همچنین بین رشته‌های مختلف ورزشی تبعیضی قایل نشوند.
  الان طرحی به نام «نذرآب» توسط هلال‌احمر انجام می‌شود که با کمک مردم ایران تلاش می‌کند برای روستاهای بی‌آب سیستان‌وبلوچستان کاری انجام دهد. چه صحبتی با حامیان و کمک‌کنندگان به این طرح دارید؟
 از اینکه هنوز انسان‌های شریف و دلسوزی هستند که به درد و رنج مردم سیستان‌وبلوچستان فکر می‌کنند و برای کمک به آنها تلاش می‌کنند، بسیار خوشحالم. امیدوارم این افراد پاداش این کار خِیر خود را بگیرند. من دوست دارم در این کمپین «نذرآب» شرکت کنم و کمکی به مردم شهر و استانم داشته باشم. من به‌شخصه حاضرم تمام مدال‌ها و دستاوردهای ورزشی‌ام را بدهم تا کمی رنج این مردم و زنان زحمتکش کمتر شود.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/142128/زنی-از-دیار-باد-و-خاک -