| جورج اورول|
- ما از مردگانيم.
صدايي آهنين از پشتسر آنان گفت: شما از مردگانيد...
از وحشت به روي پا جست زدند. اندرونه وينستون انگار بدل به يخ شده بود.
صدايي آهنين دوباره گفت: شما از مردگانيد.
جوليا گفت: از پشت تصوير بود.
صدا گفت: از پشت تصوير بود. از سرجاي خود تكان نخوريد و تا دستوري داده نشده حركت نكنيد.
وينستون شنيد كه جوليا دندانهايش را بههم ميزد و گفت: فكر ميكنم بهتر باشد از هم خداحافظي كنيم.
صدا گفت: بهتر است با هم خداحافظي كنيد و سپس صدايي ديگر طنين افكند، صدايي نازك و باوقار كه حس ميكرد قبلا آن را شنيده است: ضمنا در ارتباط با موضوع، شمعي ميارن كه تا رختخواب همراهيت كنن. ساطوري ميارن تا گردنتو باهاش بزنن!
كتاب 1984