| طرح نو| امیر هاتفینیا| یکم. «اعزام به جزیره»؛ نتیجهای بود که برای ریشهکنی اعتیاد در شورایعالی قضایی درسال 1363 به دست آمد؛ به آن صورت که بیماران مبتلا به اعتیاد از شهرهای مختلف دستگیر، جمعآوری و به جنوب کشور تبعید میشدند. آنچنان که «سعید مدنی» آسیبشناس، در کتاب«اعتیاد در ایران» خود به نقل از روزنامه جمهوریاسلامی 29 مهر 63 میآورد: «در بین تبعیدیان اشخاصی بودند که با مخارج و زحمات زیاد حتی برای هفتمین مرتبه ترک داده شده و مجددا به اعتیاد روی آورده بودند. مدت اقامت معتادان اعزامی در تبعیدگاه نامعلوم بود و مسئولان امر اظهار میداشتند که تا زمانی که معتادان درس عبرت نگرفته و نسبت به ترک اعتیاد خود اقدام نکرده باشند همچنان در جزیره باقی خواهند ماند.»
دوم. آسیبهای شهری، ناشی از فقر اقتصادی و ضعف همبستگیاجتماعی است. کودکانکار و افراد بیخانمان در شمار مهمترین گروههای آسیبپذیر شهری بهحساب میآیند. چند سالی میشود که فعالان اجتماعی با پدیده کودکانکار و پدیده کارتنخوابی کلنجار میروند که امروز باید با پدیده نوینی به نام «کودکان کارتنخواب» یا «ایتام اجتماعی» روبهرو شوند؛ پدیدهای که با توجه به آمارهای رسمی کارتنخوابی در کشور (15هزار کارتنخواب آقا و یک تا 3هزار کارتنخواب خانم) در آینده افزایش قابلتوجهی خواهد داشت. آنچه میبایست مورد توجه قرار گیرد، میزان آسیبپذیری این گروه - کودکان کارتنخواب- است؛ میزانی که به مراتب از دیگر گروههای آسیبپذیر شهری بیشتر است؛ کودکانی که حق مسلم آنها برخورداری از بخشهای مختلف حیاتاجتماعی- نظیر آموزش و سلامت- است، اما با وارد شدن این حوزهها به بازار رقابتی، در حسرت دستیابی به حقوق خود، به آسیبهای مختلف اجتماعی سلام میکنند.
سوم. «معین» کوچکترین کارتنخواب ایران لقب گرفته؛ کودک 4ماههای که با فوتهای متعدد هرویین و در پاتوقهای مختلف روزهای کوتاه عمر خود را سپری کرده است. برخورد قهریه و جزیرهای در مواجهه با «معین» میتواند جدایی او از خانوادهاش باشد؛ در تصمیم و نگاهی که پدر و مادر او مقصر خوانده میشوند، بیتوجه به این واقعیت که خانوادهای که با فقر دستوپنجه نرم میکند، وظیفه سرپرستی خود را نمیتواند بهدرستی انجام دهد. حالا «معین» در تخت شمارهیک اتاق 6 بخش کودکان بیمارستان مفید بستری شده و دارد خماری پس میدهد، بدون آنکه بتواند چیزی بگوید، بدون آنکه بتواند از دوران 5ماهه زندگیاش حرف بزند. او خماریای را پس میدهد که هیچ نقشی در شکلگیری آن نداشته است. «معین» در ادامه روند مراقبتی خود در یکی از ساختمانهای سازمان بهزیستی و پشت دیوارها و میلههای بلند آن بزرگ میشود و «شیما» مادرش هم بعد از گذراندن دوران سمزدایی در یکی از مراکز درمانی مخصوص بانوان به پاتوقی در شمال یا جنوب شهر برمیگردد و با داغ از دست دادن «معین» آماده پذیرش آسیبهای جدید میشود؛ چراکه ما هنوز نتوانستهایم تکههای جورچین حمایت از آسیبدیدگان اجتماعی را درست بچینیم؛ ما، تنها، توانستهایم مثل همان برخورد فاجعهآمیز سال 63، جزیرهای برای «معین» و «شیما»- مادرش- درست کنیم.
چهارم. بیخانمانها اکثرا به شکل مجردی زندگی میکنند. آنها پرچم تنهایی خود را بر بام هر درهای میافرازند. اما آن دسته که کارتنخوابی را به صورت خانوادگی سپری میکنند، در اوج تنهایی قرار دارند؛ آنها تحتتأثیر عوامل ساختاری دچار مشکلات ثانویه بسیاری میشوند.
«معین» نمونه مشکلات ثانویه بسیار است، نمونه بیتوجهی نهادهای مختلف، «معین» کلکسیون دردهای اجتماعی است. «معین» نتیجه گریزناپذیر نابرابری اقتصادی است، محصول انکارنشدنی مالکیت ابزار تولید. حالا، به تئوریسینهای بازار بگویید: دم گوش سگ گاز گرفته «معین مجهولالهویه» از رقابت حرف بزنند، از آزادی.