گزارش بزرگداشت یک قصه گو
 
روایت‌ها جامعه را می‌سازند
 

 

|  طرح نو| شادی خوشکار | بالای 50-40 ساله‌اند و ردیف پشت سر هم نشسته‌اند. صدای حمید عاملی از بلندگوهای شهرکتاب شنیده می‌شود که با همراهی زویا خلیل آذر قصه‌ای از مجموعه «الاغ من دم نداره» را می‌خواند. جلسه رونمایی از لوح‌فشرده نخستین مجموعه قصه‌های حمید عاملی با عنوان «الاغ من دم نداره» است. عاملی 6‌سال است که دیگر نیست و سرطان که این روزها دور و بر اهالی فرهنگ و هنر زیاد پرسه می‌زند، او را از رادیو، از قصه‌گویی و از بچه‌ها گرفته است. 6‌سال است که یکی دیگر از راویان قصه‌های قدیمی ایرانی و بخشی از فرهنگ ما دیگر نیست.
حالا همسر عاملی که در ردیف میهمانان ویژه برنامه شهرکتاب نشسته است، بعد از مدت‌ها دوندگی و تلاش توانسته بخشی از کارهای او را که گفته می‌شد دارند از بین می‌روند، به دست انتشار بسپرد. میراثی که این قصه‌گو برجای گذاشته است از بلندگوهای شهرکتاب مرکزی پخش می‌شود. این بار بدون این‌که هیچ کودکی شنونده‌اش باشد. شاید برای آنهایی که صدای عاملی بخشی از خاطره و گذشته‌شان را ساخته است.
هر کسی در زندگی حداقل یک بار تجربه شنیدن قصه را دارد و این چیزی است که قدیمی‌ها بیشتر می‌شناسند. همان‌هایی که حالا برای بزرگداشت یک قصه‌گو در جایی دور هم جمع شده‌اند و همان‌هایی که از خاطراتشان از قصه‌هایی که شنیده‌اند می‌گویند. احمد محیط طباطبایی، پژوهشگر در این نشست از روزگاری می‌گوید که رادیو و قصه‌هایش بخشی از زندگی روزمره مردم بودند و بعد اضافه می‌کند که امروز دیگر مردم به شکل دیگری زندگی را می‌گذرانند: «امروز، اين مسأله موردنياز ما نيست و به تدريج از برنامه‌هاي روزانه ما خارج شده است. بنابراين در اين روزگار مي‌بينيم كه والدين جوان، قصه‌گويي براي بچه‌ها را فراموش كرده‌اند، اگر هم اين كار را انجام دهند، عام نيست بلكه براي گروه‌هاي خاصي است و باقي مردم، شيوه‌هاي ديگري را براي سرگرمي و آموزش به بچه‌ها در نظر مي‌گيرند.»
اما قصه‌گویی آن‌طور که در ظاهر به نظر می‌رسد تنها نقش سرگرم کردن کودکان را ندارد و همان‌طور که محیط طباطبایی می‌گوید، این قصه‌ها بخشی از فرهنگ ما را منتقل می‌کنند: «قصه‌ها هم در سطح عمومي و هم در بخش‌هاي خصوصي - يعني بخش‌هايي كه حافظه مردم را زنده نگاه داشته - از نسلي به نسل ديگر منتقل مي‌شود. قصه برخلاف دهه‌های 40 و 50 به گروه‌هاي الف و ب و ج تقسيم شده اما واقعيت آن است كه قصه، سن‌و‌سال نمي‌شناسد و قصه‌گو براي همه قصه مي‌گويد طوري كه حتي پيامبر اكرم(ص) براي اين‌كه نيت اصلي خود را بيان كند، مي‌گويد كه بهترين قصه‌ها را آورده‌ام. به اين ترتيب، قصه، در شكل حماسه، تاريخ و باورهاي ديني، يك شيوه اصلي انتقال فرهنگ به حساب مي‌آيد و بايد بگويم كه ما امروزه با بحران قصه و قصه‌گويي مواجهيم و نمي‌توانيم شكل جديدي براي آن پيدا كنيم و در عين حال، هيچ‌چيز هم جاي آن را پر نكرده و ناهنجاري‌هاي ناشي از نبود قصه در جامعه امروز مشهود است.»
بخشی از داستان «الاغ من دم نداره» از بلندگوها پخش می‌شود و همه در سکوت یک کتابفروشی به این قصه گوش می‌دهند. یک طبقه پایین‌تر، بخش کودک و نوجوان شهرکتاب است که در کنار پله‌ها، تصویری از حمید عاملی قرار داده‌اند. این ساعت عصر یک روز کاری، بخش کودک و نوجوان شهرکتاب خالی است. صدای عاملی پخش می‌شود و می‌توان چهره در چهره کتاب‌های «صبحی» یک قصه‌گوی دیگر، به صدای او گوش داد. همان زمان سخنران دیگر، سيدمحمد ‌هاشمي، مدير انتشارات گزينه برتر پشت میکروفن می‌رود و صحبت از عاملی را با مرگ صبحی آغاز می‌کند: «وقتي در‌ سال 41، زنده‌ياد صبحي درگذشت، بسياري از افرادي كه به برنامه قصه‌هاي جمعه علاقه داشتند، ناراحت بودند و نمي‌دانستند چگونه مي‌توان خلأ او را جبران كرد اما حميد عاملي، سكان‌دار قصه‌گوي ايران شد.»
هاشمی از قصه‌گویی می‌گوید که برای نگهداشت یک میراث، شبانه‌روز زحمت می‌کشد و می‌خواهد فرهنگ ایرانی را به شنونده‌هایی که پای رادیو می‌نشینند همراه با لذت شنیدن یک روایت هدیه کند. قصه‌گویی که البته حالا بخش زیادی از دستنوشته‌هایش در کتابخانه شخصی‌اش بایگانی شده است و تلاشی برای انتقال آن به نسل بعد نمی‌شود. بچه‌های امروز سرگرمی‌های زیادی دارند. در همین شهرکتاب که قدم بزنیم، در کنار کتاب‌ها بخشی را هم اسباب‌بازی‌های متنوع پر کرده است. حالا که صحبت‌های شادمهر راستین شروع شده، چیز تازه‌ای می‌شنویم. صحبت از یک اضطراب است که هر کسی در درون خود احساس می‌کند. راستین از یک «که چی؟» صحبت می‌کند که این روزها در ذهن مردم بالا و پایین می‌شود. این فیلمنامه‌نویس می‌گوید که اضطراب‌ها و که چی گفتن‌ها به خاطر نبودن روایت است و به خاطر این‌که ما دیگر کسی را نداریم که برایمان قصه بگوید.
راستین می‌گوید: «کسی که قصه می‌گوید یک جامعه را می‌سازد. به نظر من دو نفر در زندگی ما نقش تأثیرگذاری دارند. یکی کسی که برایمان روایت می‌کند و یکی کسی که لالایی می‌گوید. اما از آن‌جایی که آنها الان خیلی کار دارند، ما در زندگی‌مان دچار اضطراب هستیم. این روزها به نظر می‌رسد دیگر قصه‌ای نیست. اگر جامعه‌ای قصه برای گفتن نداشته باشد جامعه نیست. یک جامعه با روایت و راوی زنده است. رزمنده‌ها یعنی کسانی که روایت‌سازان امروز ما هستند بارها قصه‌هایی را که مرحوم عاملی در برنامه کار و کارگر می‌گفتند برای هم تعریف می‌کردند. یعنی جامعه‌اي كه روايت مي‌كرد، نياز به شنيدن روايتي ديگر داشت تا وقتی که روایت باشد جامعه موضوع صحبت دارد.»
در روزگاری که رسانه‌های مختلف برای سرگرمی و وقت گذراندن راه‌های جدید پیش روی مردم می‌گذارند، قصه و به‌خصوص شنیدن آن از زبان یک قصه‌گو کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود.
آن بخش از فرهنگ، انتقال تجربیات و پرورش جامعه که قصه‌ها سهم نگهداشت آن را داشتند، از نظرها دور می‌شود. حالا شاید همان‌طور که شادمهر راستین می‌گوید، دیگر موضوع صحبت‌ها «هدایت» یا «اخوان» نیستند، فوتبال و سریال‌ها موضوع صحبت مردم را می‌سازند و نه این‌که بد باشد اما دیگر روایت نیست و جا دارد که بپرسیم قصه‌ها کجا هستند. در غرب که محل تولد رسانه‌های جدید است، رادیو به‌عنوان رسانه‌ای دیرپا جایی برای خودش دست و پا کرده است. راستین از نقش رادیوی اینترنتی می‌گوید و آن را دلیلی بر این می‌داند که ما به روایت نیاز داریم: «ما به قصه‌گو نياز داريم و با فيلم و سريال نمي‌توانيم جامعه سالمي داشته باشيم به‌خصوص كه پدرها حرف و روايتي ندارند كه تعريف كنند. قصه باید از آدم قصه‌گو بیاید و قصه‌گوی شهر ما خیلی وقت است که دیگر نیست. بی‌مهری تلویزیون در این زمینه نقش دارد. چون قصه را باید شنید، باید چشم بر هم نهاد و تصور کرد و روایت از شنیدن می‌آید.»
بچه‌هایی که قصه نمی‌شنوند و صدای قصه‌گو را نمی‌شناسند، مثل بچه‌هایی هستند که زبان فارسی و فرهنگ را جور دیگری می‌فهمند یا مثل تنها کودکی که در این برنامه در آغوش مادرش بین مخاطبان حضور دارد و به خواب رفته است. شاید با صدای حمید عاملی. برنامه که تمام می‌شود و از آدم‌های مشتاق قصه که فاصله می‌گیریم می‌شود به آخرین صحبت شادمهر راستین هم فکر کرد که «ماندن قصه به خواست ما نیست.» و به این‌که چطور می‌توان در این روزگار قصه‌ها را زنده
نگاه داشت.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/13848/روایت‌ها-جامعه-را-می‌سازند