یاسر نوروزی روزنامهنگار
«رود» هم خشکید. یکی از دوستان به استعاره این جمله را درباره کتابفروشی «رود» گفت؛ مغازهای کوچک کنار کتابفروشی اصلی «چشمه» در چهارراه کریمخان. علت این تعطیلی همان چیزی بوده که در این سالها مابقی کتابفروشیها عنوان کردند؛ مشکل مالی. دخلوخرج به هم نمیخواند، مدیر کتابفروشی درخواست وام میدهد، پاسخی نمیشنود و به اجبار میرسد به پایان «رود». این پایان تراژیک را البته ناشران و کتابفروشان زیادی در این سالها تجربه کردهاند؛ از «زمینه» کریم امامی گرفته تا «مثلث» و «نی». اینها همه برای قشر کتابخوان مرور یک دوره تاریخ است؛ بهخصوص وقتی امشب بروم گرد و خاک «روزهای خون، روزهای آتش» را از عطف کتاب بگیرم و بار دیگر به مجموعه عکسهای بهمن جلالی نگاه کنم. یا نشر «نی» که برای من یادآور کتابهایی فوقالعاده از تاریخ و ادبیات آمریکای لاتین است. «مثلث» هم همینطور. مدتی هم شایعه شد کار «طهوری» به پایان رسیده که البته بعدها تکذیب کردند. هر چند این روزها اوضاع به شکلی پیش رفته که هر خبری را ناگزیر میشود باور کرد! با این حال بین تمام اینها «رود» برای من نوستالژیکتر است. هر چند این کتابفروشی قدیمی 20سالی سابقه دارد اما شهرتش به اوایل دهه هشتاد برمیگردد. جایی که میتوانستی از پیادهرو به «ثالث» بروی، سر خم کنی، از زیر پل کریمخان به این سوی خیابان بیایی، سری به «چشمه» بزنی و بعد برسی «رود». در این اطلاعیه اعلام شده بود که این کتابفروشی بدون تسهیلات و حمایت مسئولان مربوطه دیگر توان ادامه فعالیت در حوزه کتاب را ندارد. درواقع ماجرا از این قرار است که آقای زارع، مدیر و مالک انتشارات به قصد توسعه و گسترش فضای کتابفروشی تصمیم به فروش ملک فعلی میگیرد تا مکانی بزرگتر را به منظور خدمترسانی بهتر به مخاطبان و مراجعهکنندگان تهیه کند. به این ترتیب ملک فروش میرود اما رشد ناگهانی قیمتها باعث میشود از خرید دوباره ملکی دیگر بازماند. از اینجا مانده، از آنجا رانده: خلاصه قصه «رود» این است. یک قصه تلخ که هنوز نرفته مخاطبان زیادی داشته؛ مثلا انتشارات امیرکبیر متقاضی خرید مکان «رود» بوده؛ «امیر کبیری» که البته او هم با روزهای اوج خود فاصلهای کهکشانی دارد. سعید مقدم، مدیر «رود» گفته آخرین راهحل درخواست وام از وزارت فرهنگ و ارشاد و نهادهای مربوطه بوده اما هیچ نهاد و ارگانی کمکی نرساندند و درنهایت همه چیز به تعطیلی «رود» رسید. آنها تا 30 تیر مهلت دارند تا کتابفروشی را به «امیر کبیر» تحویل دهند و اگر تا آن زمان جایی پیدا نکنند، یک کتابفروشی دیگر از حافظه تاریخی ما گم خواهد شد