فکر می‌کنید این داستان تا بی‌نهایت ادامه دارد؟
 

 

|  احمد نجفی|

خب احتمالاً در یک اشتباه محض هستید. در یک تفکر اشتباه نسبت به آن چه پیش روی‌مان قرار است رخ نشان دهد. شاید هم اگر کمی غلیظ‌ترش کنیم، می‌توانیم بعدها معترف بشویم به یک اشتباه مهلک تاریخی که تا انتهای نسل شریف‌مان را به باد خواهد داد. اصلاً در چه موردی بحث می‌کنیم؟ دقیقش را بخواهید می‌توان گفت که می‌خواهیم تلاش کنیم برای صحبت در باب امیدواری یا ناامیدی نسبت به آینده جمعی یا بهتر است بگوییم جامعه آتی.
ما ممکن است جزیی از این جامعه و آینده‌اش بمانیم، به همان اندازه عکسش هم محتمل است. اما احتمال را گذاشته‌ایم بر «بودن» و «ماندن». حالا و با این احتساب می‌رسیم به اصل ماجرا، یعنی تلاش برای دوام و حفظ حیات جمعی. قطعاً می‌دانید که این حیات جمعی چقدر مهم است و چقدر بر سلامت روان ما مؤثر. چرا که انسان امروز و این عصر را باید به‌ذات انسان اجتماعی بدانیم. انسانی که محصول عصر ارتباطات است. عصر مدرنیته‌ای که با انزوا و عزلت میانه چندانی ندارد. البته که عزلت‌‌‌نشینی را نفی و نقد نیز نمی‌کند اما خب قطعاً به این عزلت‌نشینی بی‌اعتنا و خاموش است. پس همچنان دوستانی که علاقه‌مند به انزوا و دوری از جمع و جماعت هستند، می‌توانند به علاقه مهم خود بپردازند ولی در عوض سهمی از تحرکات و تأثرات اجتماعی نخواهند داشت و ممکن است همواره چند مرحله‌ای عقب بمانند و یا اصولاً در وادی متفاوتی سر کنند که از بیخ و بن نیازی به تعاملات و تأثرات و فواید و محسنات اجتماعی نداشته باشند. اما مگر چند نفر یا چند‌درصد از افراد یک جامعه می‌توانند چنین راهی پیشه کنند و به چنین انزوایی علقه داشته باشند؟ مطمئناً ‌درصدی کم و ناچیز هستند. پس اکثریت با همان تلاشگران در راه دوام و حفظ حیات اجتماعی خواهد بود.
حالا همین جماعت تلاشگر و معتقد به زندگی اجتماعی هستند که می‌توانند در معرض ناامیدی یا بدبینی نسبت به جامعه خود قرار بگیرند. در این مورد با جدیت فکر کنند، مباحثه کنند، حتی جدل کنند و به دنبال راهکار باشند. من که درحال نوشتن این سطور هستم، خود به شخصه، شدیداً نیازمندی به زندگی اجتماعی را به شکل یک نیاز می‌دانم. شاید شنیده باشید که خصلت و بعضاً منش ایرانی‌ها چندان با فعالیت جمعی و گروهی، به شکل مداوم وطولانی مدت، سازگاری ندارد. اما می‌توان با توجه به گذر زمان و گرفتاری خواسته و ناخواسته در صنعت و صنعتی شدن و از طرفی همگام شدن با جامعه صنعتی و مدرن جهانی، به این نتیجه مهم دست یافت که ما از این خصلت که اصولاً در فرآیندهای جمعی تبدیل به معضل می‌شد، گذر کرده‌ایم و یا این‌که درحال گذر هستیم. امروزه عملکردهای جمعی و گروهی در جامعه کم نیستند. عملکردهایی که به نتایج مثبتی هم رسیده‌اند. مثل پیشرفت‌های ورزشی یا مثلاً فعالیت‌های جمعی گروه‌های مجازی که می‌توانند جای تفحص داشته باشند. گرچه شاید این مثال هم در نوع خود نمونه‌ای از یک تأثیرگذاری فرهنگی است توسط ابزاری کاملاً مدرن که  به مرور جای خود را در میان عادات و خصلت‌های یک جامعه باز کرده است.
اما بحث اصلی اثبات وجود رفتارهای مسالمت‌آمیز جمعی و فعالیت‌های گروهی نیست. حرف در این‌جا یک مرحله فراتر از این حالت شکل گرفته است. یعنی تداوم و ممتد بودن آن نه تا جایی که صرفاً مربوط به خود افراد و مؤسسان است، بلکه در جایی که به حمایت و پشتیبانی نهادی فراتر از جامعه یا نهاد اداره‌کننده یک جامعه نیاز دارد. اینجاست که اگر حمایت و یا حتی نظارت لازم اتفاق نیفتد و گروه برای نیل به اهداف اجتماعی خویش به مشکل بخورد، دچار فرسایش خواهد شد. این اتفاق به مرور رخ می‌دهد تا جایی که دیگر فرصتی برای بازگشت و جبران نیز وجود نخواهد داشت و آن وقت است که ناامیدی سر می‌رسد. حالا بیایید تمامی این داستان را در مصداق یک جامعه یا اصلاً همان جامعه آتی و پیش رو بگنجانید. روندی که با هدفگذاری‌ها و چهارچوبی خاص آغاز و طی شده برای رسیدن به یک سرانجام، اما در نیمه راه یا اصلاً شاید در نقطه‌ای نامعلوم از این راه دچار درخود ماندگی شده، چراکه هدفش را نمی‌بیند یا آن‌قدر دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد که تلاش را بیهوده می‌بیند. این همان لحظه ناامیدی نسبت به آینده یک جمع و جامعه است. به‌هرحال باید جایی، کسی، نظم و ساختار و نهادی بالاتر و مسلط‌‌تر وجود داشته باشد که این ناامیدی اجتماعی را حس کرده و برای پیشگیری‌اش خط و نشانی کشیده باشند. ولی هنوز که چیزی مشخص نیست. نه خطی و نه نشانی!


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/134438/فکر-می‌کنید-این-داستان-تا-بی‌نهایت-ادامه-دارد؟-