سعید اصغرزاده
این یادداشت در پی پاسخ به این سوال است که آیا افزایش و تنوع انتخابها نشان از آزادی (یا توهم آزادی) دارد و انتخاب داوطلبانه اگر اشتباه بود، پاسخگو کیست؟
راستش داشتم در مورد تناقضهای انتخاب از «بری شوارتز» مطلبی میخواندم آن هم به بهانه ارتباط تنوع انتخابهای ما با استاندارد رفاه اجتماعی که در این سالها سوژه مورد توجه دولتمردان ما بوده است.... شما میتوانید امری را داوطلبانه انتخاب کرده یا نکنید. (مثل کمکهای داوطلبانه بهجای شهریه غیرقانونی مدارس نیست که حتما باید انتخاب کنید!) بنابراین با توجه به پذیرش آزادی انتخاب برای شهروندان توسط یک دولت، باز هم انتخاب شما امری داوطلبانه است. اما به شما میخواهم بگویم که این امر گاهی خیلی هم خوب نیست چرا که با توجه به رشد و پیشرفت در حوزههای مختلف و تنوع تولیدات و امکانات، ما با تعدد انتخابهایی مواجه هستیم که با گذشتهای نه چندان دور که تنوع انتخابهایمان کمتر بود وضعیتمان را متفاوت میکند. در همین ملزومات و وسایل شخصی به مارکها و برندهای متفاوت توجه کنید یا حتی مراکز مختلفی که میخواهند واسطه امر خیری توسط شما بشوند. کافی است شما برای خریدن یک موبایل، یا حتی یک جفت کفش یا هر چیز دیگری مثلا ثبتنام فرزندتان در یک کلاس موسیقی ساعتها و روزها میان گزینههای مختلف معلق باشید. البته در زمینه موسیقی با حذف موسیقی از فرهنگسراها توسط شهرداری، قدرت انتخابتان کمتر شده و شانس انتخاب سریعترتان بیشتر! فکرش را بکنید که تصمیم گرفتهاید و میخواهید صدقه بدهید. علاوه بر تنوع صندوقهای ریز و درشت در کوچه و خیابان شما با انواع متکدیان با کلاس و بیکلاس، ساده یا کلاهبردار، کوچک یا بزرگ، بیمار یا سالم، مرد یا زن، روستایی یا شهری، ایرانی یا خارجی و... مواجه میشوید. انتخابتان کدام است؟ اولین فقیر؟ گرسنهترین آنها؟ کمپوششترینشان، ضعیفترین؟... اگر بنا باشد که برای هر انتخابمان اینقدر انرژی صرف کنیم و پس از انتخابمان هم بارها و بارها در صحت و سقم آن شک کنیم که تبدیل به شهروندان راضی نمیشویم. میشویم شهروندان افسرده با سطح توقع بالا که برخی از فرصتهای انتخابی خود را سوزانیدهاند. میبینید انتخاب و قدرت انتخاب بیشتر، حتی میتواند شما را تا مرز جنون و خودکشی هم بکشاند! چرا که انتخابکننده شما بودهاید. اما آیا اگر انتخابتان نادرست باشد مقصر شما هستید؟ اگر یکی دیشب گرسنه خوابیده و من به عوض کمک کردن به او به یک نفر دیگر کمک کردهام که گشنه نبوده و اصلا کلاهبردار بوده تکلیفم چیست؟
بگذارید واضحتر برایتان شرح بدهم. یک اصل رسمی در راه به حداکثر رساندن رفاه شهروندان، به حداکثر رساندن آزادی شخصی آنان است. چراکه اولاً آزادی به خودی خود لازمه انسان بودن است و همچنین با داشتن آزادی هر کدام از ما میتوانیم برای به حداکثر رساندن رفاه خود تلاش کنیم و لازم نیست هیچکس از طرف ما تصمیمی بگیرد و راه به حداکثر رساندن آزادی، به حداکثر رساندن انتخاب است. انتخاب بیشتر باعث آزادی بیشتر میشود و آزادی بیشتر رفاه را بالا میبرد. اما امروزه با انفجار انتخاب مواجه هستیم. بهعنوان مثال دیگر نمیتوانید بروید دکتر و او به شما بگوید که چه کار باید بکنید به جایش میروید دکتر و دکتر به شما میگوید، خب میتوانیم الف را انجام بدهیم، یا میتوانیم ب را انجام بدهیم. الف این خوبیها را دارد، و این خطرات احتمالی را ب این خوبیها را دارد، و این خطرات احتمالی را. چهکار میخواهی بکنی؟ و شما میگویید: «دکتر، من چه کار باید بکنم؟» و دکتر میگوید: «ولی من جای شما نیستم.» این را «آزادی بیمار» مینامند که از اسمش به نظر میآید چیز خوبی باشد ولی درحقیقت، انتقال بار مسئولیت تصمیمگیری از کسی است که چیزی میداند به نام دکتر به کسی که هیچ چیز نمیداند و به احتمال خیلی زیاد بیمار است و به همین دلیل در شرایط خوبی برای تصمیمگیری نیست.
بنابراین اصلی که همه ما درست بودن آن را قبول داریم، درست نیست! بحثی نیست که انتخاب داشتن بهتر از نداشتن است اما نتیجهاش این نیست که هرچه تعدد و تنوع بیشتر انتخاب داشته باشیم بهتر است. بعدش هم آیا این تنوع انتخاب درحد توان ما هست؟ بین بنز و پورشه و پراید کدامیک انتخاب ماست!؟ حتما تعجب نمیکنید که بگویم بیایید از دولتها بخواهیم که تعداد انتخابهایمان را کمتر کنند! البته شاید آنها نخواهند چون تعدد انتخاب، موجبات سرگرمی ما را پدید میآورد و سرگرمی ما موجبات فراغت آنها را! بنابراین باید به گونهای دیگر با انتخابهایمان مواجه شویم! ما باید داوطلب کدام انتخابها شویم؟ خب طبیعی است که باید بین انتخابها جریاناتی را مشخص کنیم و به اصالت منابع و تأیید آنها توسط دیگران بسنده کنیم. بهعنوان مثل اگر بناست صدقه را در صندوق بیندازیم، کدام صندوقها و کدام تشکلها؟ تبارشناسی انتخابهای موجود در زمانی که دولت نمیتواند بخشهای موازی را حذف کند و عنوان آزادی انتخاب ما را بر آن میگذارد، امری ضروری است. به ویژه اینکه دولتها با تنوع انتخاب بخواهند توهم آزادی انتخاب را دامن زنند.
اما آنچه برعکس، بهویژه در بخش خدمات داوطلبانه برای موسساتی از این دست مهم است تنوع ما داوطلبان و آزادی انتخاب آنان از مهارتهای متفاوت ماست. بهعنوان مثال امروزه همه جمعيتهاي صليبسرخ و هلالاحمر، براي هدايت و رهبري فعاليتهاي خود، به داوطلبان و تنوع آنان در تمامی سطوح وابستهاند. درحال حاضر نهضت صليب سرخ و هلالاحمر، حدود 100 ميليون نفر عضو داوطلب در سراسر جهان دارد و این یعنی قدرت انتخاب از بین داوطلبان جهت تعمیم فعالیت در تمامی بخشها. این تناقض برای رفاه اجتماعی مفید است.