| طرح نو| ماندانا فتحيجو | عنوان «رکن چهارم دموکراسی» توصیفی قدیمی اما درست درباره رسانهها بهويژه مطبوعات است. مطبوعات از آغاز کار، هدف اطلاعرسانی و آگاهیبخشی را پیشرو داشته و از ضروریات انکارناپذیر جامعه دموکرات به حساب میآیند. مطبوعات، طبق کارکرد عمومی خود باید حقایق را انعکاس دهند و از سوی دیگر زمینه را برای حضور و مشارکت گسترده شهروندان جهت بسترسازي و تحقق جامعه مدني مهیا کنند اما در مقابل صاحبان قدرت از زوایای مختلف چنین رویکردی را برای مطبوعات مترتب نمیدانند و آن را برنمیتابند. طبق نظرات موجود در حوزه رسانه و کارکردهایی که صاحبنظران علوم ارتباطات و رسانه، برای فعاليت حرفهاي رسانههای گروهی الزامی و از نتایج آن میدانند، هرچه از تلویزیون به سینما و رادیو و پس از آن، بهسوی مجلات و در انتها به روزنامهها روی آوریم، محتوای رسانهای عقلانيتر و نخبهگراتر خواهد بود. بنابراین مطبوعات، از همین منظر جايگاه تعاملات اجتماعي و دموكراسي است. تعقلی که در مطبوعات (که آزادیعمل برای آنها پیشفرض کار رسانهای است) وجود دارد بهطور عام، زمینهساز مردمسالاری، ایجاد و تقویت ساختارهای مدنی است. پر واضح است که در زمان کنونی، بهدلیل پیشرفتهای فني و شکلگیری فناوریهای نوین ارتباطی، مرزهای جغرافیایی در زمینه انتقال و تبادل اطلاعات از میان برداشته شده و شکل جهاني و فراملي به خود گرفته است.
اكنون در دنیایی که به مدد فناوریهای جدید ارتباطی شبیه دهکدهای جهانی است، رسانهها شکل سنتی خود را از دست دادهاند و شبکههای اجتماعی، سایتهای خبری و دیگر اقسام رسانههای مجازی، زندگی در خانههاي شيشهاي را برای همه رقم زدهاند، طوری که هیچ زاویهای، حتی بخشهای خصوصی زندگی از تیررس نگاه رسانهای خارج نیست. خبرنگار «شهروند» این موضوعات را دستمایه خود قرار داده و با «سيدمحمد دادگران» مدرس دانشگاه در حوزه ارتباطات، به گفتوگو نشسته است:
نقش رسانهها بهويژه مطبوعات بهعنوان ناظران جامعه چيست؟
رسانهها بهويژه مطبوعات بهعنوان يكي از اركان دموكراسي، بايد بهدرستي بر امور جامعه و حكومت نظارت كرده و آن را بهموقع بهاطلاع مخاطبان خود برساند تا بدينگونه مسئولان جامعه مسير درست را انتخاب كرده و بنابر انتخاب مسیر برنامهریزی کرده و آن را اجرا كنند. رسانه بهعنوان ناظر اجتماعي درصدد ايجاد انسجام و همبستگي در ميان مردم است و میخواهد اعتماد عمومي را جلب کند و زمينه مطالبات مردم را فراهم سازد. از ديگرسو رسانه، مسئوليت تحرك روشنفكران و رهبران فكري جامعه را بهمنظور تنوير افكار عمومي برعهده دارد تا در پي آن جامعهاي پرسشگر و پويا داشته باشیم.
چگونه روشنفكران ميتوانند از طريق مطبوعات بر مخاطبان خود اثر بگذارند؟
رهبران فكري جامعه با تشخيص رسالت يك رسانه، درحوزه موردنظر اظهارنظر كرده و باعث ايجاد فضاي تبادلنظر و گفتوگو ميان طيفهاي مختلف جامعه شده و آنها را در مسير رشد فكري و ايفاي مسئوليتهاي اجتماعي قرار ميدهند. همچنين با حضور روشنفكران در فضاي رسانهاي، دولتمردان در تعيین و تبيين سياستهاي مربوط به مردم در حوزههاي مختلف با درايت و انعطاف بيشتري عمل كرده و نظر افكار عمومي را لحاظ ميكنند. دستاورد ديگر مشاركت رهبران فكري جامعه در فضاي رسانهها بهويژه مطبوعات، منجر به ايجاد زنجيره فكري رو به تعالي بين نخبگان و متفكران جامعه خواهد شد.
درچه صورتي نظرات منتقدانه ارایه شده در يك رسانه ميتواند به اصلاح امور منجر شود؟
در ابتداي امر يك رسانه بايد بهعنوان حلقه ارتباطي و امين جامعه مطالب خود را به دور از جهتگيري و پيشداوري به مخاطبان خود عرضه كند تا در پي تكرار آن اعتماد همگاني را كسب كند. نگاه انديشههاي ارایه شده در چنين رسانهاي بر دولتمردان يا به اختيار و انتخاب يا بهعنوان اجباري اجتنابناپذير تاثير گذاشته و آنها را در چارچوب رسالتهاي صالح رسانه قرار ميدهد كه حاصل آن گشودگي فضاي اطلاعاتي و تبادلنظرات ميان افكارعمومي و رهبران فكري شده تا از طريق انتقال آن امور جامعه سامان گيرد. با تكميل اين فرآيند، ميزان انتقادپذيري دولتمردان افزايش يافته و گوش شنوايي براي شنيدن خواستها و توقعات مردم خواهند داشت.
بهنظر شما دولتمردان تا چه حد به مطبوعات آزاد اعتقاد داشته و اجازه فعاليت رسانهاي را به آنها ميدهند؟
بهنظر من بايد از خود رسانهها آغاز كنيم، بدانيم كه رسانه بهعنوان چشموگوش جامعه داراي مسئوليتي خطير در برابر مخاطبان و افكار عمومي است. بايد اين مسئوليت را بهدرستي انجام دهند تا جايگاه واقعي خود را بيابند. چنين رسانهاي بايد مورد وثوق مردم و دولتمردان قرار گيرد، البته در شرايط كنوني بسياري از مسئولان اعتقادي به رسانه آزاد و جريان آزاد اطلاعات ندارند، زيرا فرهنگ پاسخگويي در ميان دولتمردان باب نشده و خود را مبري از هر نوع سوال و جواب به ديگران ميدانند. اين يك نوع خود سانسوري و بيتوجهي به افكار عمومي است. تعدادي از آنها به اين هم اكتفا نكرده و در برابر جريان آزاد اطلاعات صفآرايي ميكنند و در اين ميان حتي به افكار عمومي هم توجهي نميكنند.
ممانعت از جريان آزاد اطلاعات جامعه را در چرخه معيوب خودسانسوري و بيخبري قرار داده و همهچيز را خوب و عاري از عيب جلوه ميدهد. در حالي كه جامعه از درون ملتهب و درحال جوشش است و بيتوجهي بيشتر به آن باعث طغيان افكار عمومي ميشود. اين رويكرد منجر به آسيبهاي جدي به پيكره جامعه شده و هزينههاي بسياري را بر آن تحميل ميكند. بهعنوان نمونه، بزهكاري خفاش شب به دليل مخفيسازي از عموم مردم منتهي به جنايتهاي بيشتري از سوي مسبب آن شد اما به محض اطلاعرساني از سوي رسانهها و بالابردن آگاهي عمومي، علاوه بر گرفتار شدن عامل جنايت، مانع ضربه مجدد به جامعه و افزايش امنيت عمومي شد.
جريان آزاد اطلاعات موجب كاهش شايعهپراكني و تقويت حس اعتماد عمومي جامعه شده و درواقع به جاي گفتار شفاهي براساس مستندات و واقعيات موجود، مخاطبان به ارزيابي درست از مسائل پيرامون خود ميپردازند.
آيا در فضای بسته اطلاعاتي، مخاطبان ميتوانند به مطبوعات براي دريافت اطلاعات اعتماد كنند؟
بيگمان فضاي بسته مطبوعاتي بهتدريج و با توجه به سطح آگاهي مخاطبان از اطلاعات روز بر اعتماد آنها اثر گذاشته و مخاطب را وادار ميسازد براي كسب اطلاعات درست موردنظر خود به رسانههاي بيگانه و غيرخودي بدون توجه به شرايط و اقتضائات داخلي اقبال نشان داده و اطلاعات آن رسانهها را بدون پردازش بپذيرند زيرا معتقدند، رسانههای داخلي شعور مخاطب را در نظر نگرفته و به آنها دروغ ميگويند. حال آنكه بسياري از اين رسانهها جريانسازي خاص خبري خود را داشته و منافع مخاطب موردنظر را ناديده ميگيرند.
آيا تاكنون وظايف محوله بر دوش مطبوعات بهمنظور بالابردن آگاهي و رشد فكري و فرهنگي جامعه بهخوبي صورت گرفته است؟
اگر بخواهيم منصفانه قضاوت كنيم، مطبوعات بهرغم مشكلات و محدوديتهاي موجود به بخشي از تعهدات خود نسبت به افكارعمومي عمل كردهاند، اما هنوز با وضعيت مطلوب فاصله بسياري داريم و در حالت گذار از مرحله خودسانسوري به سوي جريان آزاد اطلاعات هستيم. با وجود رسانههاي مجازي و شبكههاي اجتماعي ديگر نميتوان اخبار و رويدادها را از مخاطب باشعور، متفكر و جستوجوگر فعلي مخفي ساخت، زيرا او در همان لحظه درحال تبادل اطلاعات با ساير منابع رسانهاي است. درحالحاضر چه بخواهيم، چه نخواهيم در جريان پرخروش فضاي آزاد اطلاعات قرار گرفتهايم و بايد خود را با شرايط همسو ساخته و سواد رسانهاي مخاطبان را افزايش دهيم تا با اتكا به رسانههاي عقلمحور در انتخاب اطلاعات درست از نادرست قدرت تشخيص و تميیز داشته باشند. در پي تحقق واقعيتهاي فوق ميتوان انتظار داشت تا جو بياعتماد از سوي مردم نسبت به رسانهها كاهش يافته و دولتمردان به اين نتيجه برسند كه بايد همواره جايگاه خود را از سوي مطبوعات و افكار عمومي مورد ارزيابي مستمر قرار دهند.
رهبران فكري جامعه با تشخيص رسالت يك رسانه، درحوزه موردنظر اظهارنظر كرده و باعث ايجاد فضاي تبادلنظر و گفتوگو ميان طيفهاي مختلف جامعه شده و آنها را در مسير رشد فكري و ايفاي مسئوليتهاي اجتماعي قرار ميدهند. همچنين با حضور روشنفكران در فضاي رسانهاي، دولتمردان در تعيین و تبيين سياستهاي مربوط به مردم در حوزههاي مختلف با درايت و انعطاف بيشتري عمل كرده و نظر افكار عمومي را لحاظ ميكنند. دستاورد ديگر مشاركت رهبران فكري جامعه در فضاي رسانهها بهويژه مطبوعات، منجر به ايجاد زنجيره فكري رو به تعالي بين نخبگان و متفكران جامعه خواهد شد.
ممانعت از جريان آزاد اطلاعات جامعه را در چرخه معيوب خودسانسوري و بيخبري قرار داده و همهچيز را خوب و عاري از عيب جلوه ميدهد. در حالي كه جامعه از درون ملتهب و درحال جوشش است و بيتوجهي بيشتر به آن باعث طغيان افكار عمومي ميشود. اين رويكرد منجر به آسيبهاي جدي به پيكره جامعه شده و هزينههاي بسياري را بر آن تحميل ميكند. بهعنوان نمونه، بزهكاري خفاش شب به دليل مخفيسازي از عموم مردم منتهي به جنايتهاي بيشتري از سوي مسبب آن شد اما به محض اطلاعرساني از سوي رسانهها و بالابردن آگاهي عمومي، علاوهبر گرفتار شدن عامل جنايت، مانع ضربه مجدد به جامعه و افزايش امنيت عمومي شد.