گفت‌وگو با سعیده دلمرادی معلم جوانی که با کمک همسرش توانست برای کودکان نیازمند زندگی تازه‌ای بسازد
 
خانه‌ای با هزار اتاق و هزار پنجره
 
در ابتدا قصدم از انتشار عکس‌های افراد نیازمند در اینستاگرام شناساندن این افراد به مردم بود و در مرحله دوم این‌که بتوانم برای آنها کمک جمع‌آوری کنم ما در شهرها مخصوصا در مناطق محروم چند رابط داریم و اکثرا این رابط‌ها مناطق محروم و خانواده‌های نیازمند را به ما معرفی می‌کنند در زلزله کرمانشاه منطقه‌ حادثه‌دیده‌ای وجود داشت که شناسایی نشده بود و ما به‌واسطه ارتباطی که با آنجا داشتیم با هلال‌احمر برای کمک‌رسانی به آن منطقه رفتیم
 

آیدا پیغامی| یکی دوربین موبایلش را روشن می‌کند، روی بلندی می‌گذارد و هر چیز خوردنی که دم دستش می‌رسد را با هم ترکیب می‌کند و بعد آن را سر می‌کشد و در صفحه اینستاگرامش به اشتراک می‌گذارد. دیگری روسری سر می‌کند و ادای زنان را درمی‌آورد و به اصطلاح کلیپ‌فان می‌سازد تا فالوور جذب کند و بتواند تبلیغات بگیرد و از اینستاگرام درآمد کسب کند. اما در شهر فرنگ اینستاگرام و در میان هزاران آدم باربط و بی‌ربطش، صفحه سعیده دلمرادی، معلم مدرسه‌ای استثنایی در یکی از دورترین مناطق شمال شرقی و همسرش محمد موسویان رنگ‌وبوی دیگری دارد. اینستاگرام که شاید برای بسیاری از آدم‌ها در این دوره فقط جنبه تفریحی دارد، برای این زوج جوان به پل ارتباطی برای شناساندن خانواده‌ها و کودکان محروم و نیازمند به مردم تبدیل شده است. این زوج برای جذب فالوور نه مواد خوراکی ترکیب کردند، نه ادای کسی را درآوردند و نه دعوای صوری راه انداختند، بلکه فقط گوشه‌ای از محرومیت‌ها و نیازهای کودکان و خانواده‌ها را، نه زیاد و نه کم بلکه آن‌طور که باید و شاید با مردم به اشتراک گذاشتند و توانستند از همین طریق به بسیاری از خانواده‌ها و کودکان کمک کنند. این زوج آرزو دارند روزی بتوانند از تمام کودکانی که خانواده‌های‌شان شرایط سرپرستی آنها را ندارند، نگهداری کنند. آنچه در ادامه خواهید خواند، داستان شروع فعالیت‌های خیریه‌شان در اینستاگرام است.
  اجازه بدهید گفت‌وگو را با معرفی شما شروع کنیم.
من سعیده دلمرادی، متولد شهریور 59، لیسانس امور فرهنگی دارم و در حال حاضر معلم مدرسه استثنایی در شهر سرخس هستم.
  ازدواج کرده‌اید؟
بله؛ همسرم مدیر مرکز اختلالات یادگیری است و لیسانس روانشناسی کودکان استثنایی دارد. ما هر دو فرهنگیِ آموزش‌و‌پرورش هستیم. همکار بودیم و در زمینه موسیقی فعالیت داشتیم. همسرم کلاس‌های آموزشی سه‌تار داشت. من شاگرد او بودم و آشنایی ما از همان کلاس‌ها آغاز شد و بعد از مدتی با هم ازدواج کردیم.
  کار شما در اینستاگرام بیشتر در قالب فعالیت‌های خیریه است. قبل از این‌که صفحه اینستاگرامتان را باز کنید هم به افراد نیازمند کمک می‌کردید؟
بله؛ من بیشتر در مناطق محروم تدریس می‌کردم و همیشه در حد وسع خودم از خانواده‌های نیازمند حمایت می‌کردم.
  یعنی از اول اینستاگرامتان را برای کمک کردن به دیگران باز کرده بودید؟
در ابتدا  قصدم از انتشار عکس‌های کمک‌رسانی به افراد نیازمند، شناساندن این افراد به مردم بود و در مرحله دوم این بود که بتوانم برای آنها کمک جمع‌آوری کنم، اما واقعا تصور نمی‌کردم تا این حد بتوانم قدمی در جهت کمک به دانش‌‌آموزان روستا و بعد از آن خانواده‌های نیازمند بردارم. اما آنچه از ابتدا مشخص بود، این بود که می‌خواستیم مشکلات دیده شود تا مردم بدانند در گوشه‌ای از شمال شرقی‌ترین نقطه ایران چه محرومیت‌هایی وجود دارد و دانش‌آموزان و خانواده‌ها چه کمبودهایی دارند. در نهایت چون خودم همیشه دغدغه کودکان را داشتم و با دانش‌آموزانم که از دید مردم وضعیت عادی ندارند، رابطه‌ای فراتر از معلم و دانش‌آموز دارم، دوست داشتم به عنوان یک معلم، حس خوب کلاس و دانش‌آموزانم را با مردم به اشتراک بگذارم که در این میان محرومیت‌هایی هم وجود داشت و مردم آن را دیدند.
  خوب شد که چند نمونه از این فعالیت‌ها را گفتید. نمونه‌های دیگری هم البته بوده که بنده می‌دانم، اما دوست دارم خوانندگان هم بیشتر با این فعالیت‌ها آشنا شوند.
حوزه‌های کاری ما با توجه به شرایط پیش‌آمده و مواردی که وجود دارد، بسیار گسترده است؛ به‌طور مثال ساخت فضای بهداشتی برای خانه‌ها، تعمیر خانه‌های مخروبه، مشکلات درمانی کودکانی که نیازمند هستند و توان مالی ندارند، طرح‌‌های اشتغال‌زایی برای خانواده‌های روستا، کمک‌های تحصیلی برای دانش‌آموزان و دانشجویان و بسته‌های غذایی و معیشتی برای خانواده‌های نیازمند. ما تا به حال توانسته‌ایم 2 نفر را که در انتظار اعدام بودند، نجات دهیم و سومین مورد هم در دست اقدام است. اما در این میان یکی از گزارش‌هایی که در فضای مجازی بسیار دیده شد، برگزاری جشن تولد در مناطق محروم برای کودکان بود.
  این تولدها را چطور برگزار می‌کنید؟
مردم هزینه تولد خودشان را هدیه می‌دهند و ما این هدیه را به کودکانی که نمی‌دانند جشن تولد و کیک تولد چیست، اهدا می‌کنیم و برای آنها جشن تولد می‌گیریم. بسیاری از کودکان به دلیل محرومیتی که در زندگی دارند به‌قدری درگیر هستند که حتی نمی‌دانند جشن تولد و کیک تولد چیست و ما از این طریق آنها را خوشحال می‌کنیم.
  چطور توانستید اعتماد مردم را جلب کنید؟ چون این کار بسیار سخت است.
دلیل این اعتماد را اول از همه لطف خدا  و بعد از آن محبت مردم می‌دانیم. واقعا نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که مردم توانستند عکس‌ها را باور و با آنها زندگی کنند. هر عکسی که ما در صفحه اینستاگرام‌مان منتشر کردیم فقط یک تصویر نبود. بسیاری از مردم پشت این تصاویر اشک ریختند و تماس گرفتند و عده‌ای از آنها خودشان به دیدن خانواده‌ها رفتند. ما هر عکسی که تا به حال منتشر کرده‌ایم با لطف خدا و محبت مردم توانستیم تمام مشکلات خانواده‌ها را رفع کنیم و این را مدیون مردمی هستیم که به عکس‌ها اعتماد کردند، معصومیت و محرومیت کودکان را پشت این عکس‌ها دیدند و واقعی بودن آنها را متوجه شدند. فکر می‌کنم دلیل دیگر این است که سعی کردیم همیشه در مواردی که گزارش دادیم، شفاف باشیم. هر شخصی اگر حتی هزینه کمی را برای کمک پرداخت کرد، ما سعی کردیم گزارش کمکش را شخصا ارسال کنیم تا بداند کمک‌هایش شخصا به فرد نیازمندی که مد نظرش بوده رسیده و واقعا در راهی که خودش می‌خواسته صرف شده است.
  اصلا چطور با این مناطق محروم آشنا می‌شوید؟
شناسایی مناطق محروم و خانواده‌های نیازمند گاهی به‌صورت اتفاقی است. امکان دارد در سفرهای تفریحی که انجام می‌‌دهیم، برخی از این مناطق را شناسایی کنیم. ما در شهرها، مخصوصا در مناطق محروم چند رابط داریم و اکثرا این رابط‌ها مناطق محروم و خانواده‌های نیازمند را به ما معرفی می‌کنند. موضوع دیگری که وجود دارد این است که ما وقتی به سفر می‌رویم، مسیر سفرهایمان را با مردم در صفحه اینستاگرام‌مان به اشتراک می‌گذاریم و مردم ما را دنبال می‌کنند. در این بین مناطق و خانواده‌هایی را که قبلا خودشان شناسایی کرده‌اند به ما معرفی می‌کنند و ما در صورتی که تایید کنیم و به صحت آن پی ببریم به آنها کمک می‌کنیم.
  خرج و مخارج این سفرها از کجا می‌آید؟ از کمک‌های مردمی؟
هزینه‌های سفرهایی که به‌صورت شخصی و تفریحی انجام می‌دهیم را خودمان پرداخت می‌کنیم. ما در سفرهای تفریحی و خانوادگی که داریم هم به مناطق محروم سر می‌زنیم و هزینه این سفرها را خودمان پرداخت می‌کنیم. اما زمانی که اتفاقی مانند زلزله کرمانشاه رخ می‌دهد و ما فقط برای کمک به افراد نیازمند به استانی سفر می‌کنیم، مجبوریم بخشی از هزینه‌های سفر را از کمک‌های مردمی تامین کنیم.
  بین عکس‌هایی که در اینستاگرام منتشر می‌کنید، کودکان نقش و حضور بسیار پررنگ و قابل توجهی دارند. این علاقه از کجا نشأت می‌گیرد؟ خودتان بچه دارید؟
ما فرزندی نداریم. در حقیقت چون شغل من معلمی است و همیشه هم پایه اول ابتدایی را تدریس کرده‌ام، رابطه‌ای بسیار عاطفی با کودکان دارم و البته این رابطه دوطرفه است. دانش‌آموزانم همه فرزندان من هستند و چارچوب معلم و شاگردی بین ما وجود ندارد. همیشه سعی کرده‌ام نقش یک مادر را برای آنها ایفا کنم. همیشه ساعاتی از کلاس را به گفت‌وگو با دانش‌آموزانم اختصاص می‌دهم تا آنها هم احساس راحتی در فضای آموزشی داشته باشند.
  از متین، همایون و عاطفه چه خبر؟ اینها کودکانی هستند که همیشه در عکس‌های‌تان حضور دارند و همراهتان بوده‌اند. آنها را به فرزندخواندگی قبول کرده‌اید؟ ماجرای این سه کودک چیست؟
همایون را از اردیبهشت‌ماه سال گذشته به فرزندخواندگی پذیرفتیم، اما در مورد متین و عاطفه باید بگویم که چون والدینشان در حال حاضر توانایی نگهداری از کودکانشان را ندارند، من و همسرم از آنها نگهداری می‌کنیم تا خانواده‌‌های‌شان به شرایط مطلوب برسند و بعد بچه‌ها را به آنها تحویل می‌دهیم. متین و عاطفه موقت در کنار ما هستند و ما موظف هستیم تمام امکانات رفاهی را برای آنها فراهم کنیم تا بتوانند در شرایط مطلوب نزد خانواده‌های‌شان بازگردند.
  چطور توانستید اعتماد خانواده متین و عاطفه را جلب کنید تا کودکان‌شان را به شما بسپارند؟
بسیار سخت بود، به‌خصوص در مورد متین ما حدود یک ماه درگیر بودیم. خانواده متین به هیچ عنوان اجازه نمی‌دادند که یک خانواده غریب در شهر دیگری بدون هیچ شناختی از کودک‌شان نگهداری کند. بعد از این‌که ما چند جلسه به خانه‌‌شان رفتیم، آنها هم برای تحقیق به محل زندگی ما آمدند و در نهایت راضی شدند. در مورد عاطفه‌جان هم چون متین و همایون در خانه ما بودند و خانواده عاطفه شرایط زندگی آنها را می‌دیدند، آنها هم بعد از بازدید انتظاراتی که از ما به عنوان سرپرست موقت داشتند را بیان کردند و در نهایت راضی شدند عاطفه را به ما بدهند، اما روند بسیار سختی بود. ما در حال حاضر با خانواده متین و عاطفه ارتباط داریم و بچه‌ها هر از چند گاهی حتما به خانواده‌های‌شان سر می‌زنند.
  نگهداری از این کودکان مسئولیت بسیار سنگینی است، هیچ‌وقت از این نترسیدید که مشکل جسمی یا بیماری برای این کودکان پیش بیاید؟ اگر چنین اتفاقی بیفتد آن‌وقت چه جوابی برای والدین‌شان دارید؟
ذهن من و همسرم همیشه در خلوت درگیر این موضوعات است. اما همیشه به خدا توکل و سعی کرده‌ایم بیشتر از یک پدر و مادر واقعی مراقب آنها باشیم، چون متین و عاطفه پیش ما امانت هستند و علاوه بر این‌که ما آنها را مانند فرزند خودمان دوست داریم، همیشه سعی کرده‌ایم حواسمان به آنها باشد زیرا امانت هستند.
  عکس‌ها و ویدیوهایی که از این سه کودک در صفحه اینستاگرام‌تان منتشر کرده‌اید، نشان می‌دهد که آنها در این مدت علاقه و دلبستگی زیادی به شما پیدا کرده‌اند. تا به حال شده به روز جدایی از  آنها فکر کنید؟
بله؛ همیشه. این فکر همیشه گوشه‌ای از قلبم را می‌لرزاند. عید نوروز متین چند روزی ما را ترک کرد تا خانواده‌اش را ببیند و آن چند روز سخت‌ترین روزهای زندگی من و همسرم بود اما ما به خاطر بچه‌ها این موضوع را تحمل می‌کنیم. من و همسرم روزهای سخت جداشدن را همیشه به خودمان یادآوری می‌‌کنیم و به‌نوعی با این کار خودمان را آماده می‌کنیم؛ چون این کودکان حتما و قطعا در کنار خانواده‌های‌شان روزهای بهتری را خواهند داشت. ما امیدواریم بتوانیم از متین‌ها و عاطفه‌های بیشتری حمایت کنیم و روزی کودکان بیشتری داشته باشیم.
  آیا بعد از این‌که آنها را به والدین اصلی‌شان برگردانید از آنها حمایت خواهید کرد؟
قطعا؛ ما به خانواده‌های‌شان این اطمینان را داده‌ایم که وقتی کودکان‌شان به آغوش آنها بازگردند، باز هم از آنها حمایت خواهیم کرد. در حال حاضر هم این کودکان حامی دارند. شاید در ماه چندین بسته فقط مخصوص این کودکان به دست ما برسد. این کودکان فقط فرزندان من و محمد نیستند؛ فرزندان تمام کسانی هستند که از آنها حمایت می‌کنند.
  شما همایون را هم به فرزندخواندگی پذیرفته‌اید، در حالی که همه می‌دانیم روند فرزندخواندگی در ایران خیلی سخت است. در این مورد هم بگویید. برای پذیرفتن همایون چه مشکلاتی داشتید؟
شرایط فرزندخواندگی در کشور ما بسیار دشوار است اما راه درست هم همین است. این سختگیری واقعا باید وجود داشته باشد. هر چند روند کاغذبازی باید کمتر شود اما برخی از سختگیری‌ها واقعا بجا و درست است؛ ولی در نهایت روند بسیار طولانی دارد. زیرا بسیاری از خانواده‌ها از همین روند طولانی می‌ترسند و از پذیرفتن کودکان انصراف می‌دهند.
  چقدر طول کشید تا توانستید سرپرستی همایون را بر عهده بگیرید؟
حدود 9 ماه طول کشید تا توانستیم همایون را به فرزندخواندگی بگیریم. این مدت زمان هم به این دلیل بود که ما برای یک کودک هفت‌ساله اقدام کرده بودیم. همان زمان به ما گفتند اگر برای سرپرستی نوزاد اقدام کنیم حدود 2 تا 4 سال به طول می‌انجامد.
  جالب است که شما و همسرتان در حال حاضر در کنار همایون از دو کودک دیگر هم با رضایت خانواده‌های‌شان به خوبی نگهداری می‌کنید؛ با این حال 9 ماه برای گرفتن سرپرستی همایون صبر کردید. با وجود این چه پیشنهادی برای تسهیل روند فرزندخواندگی دارید؟
ما باید در این زمینه از کشورهای پیشرفته الگو بگیریم. بسیاری از خانواده‌ها با ما تماس می‌گیرند و می‌خواهند به صورت موقت سرپرستی چند کودک را بر عهده بگیرند. ما هم مطابق قانون کشور نمی‌توانیم هیچ راهنمایی‌ای به این خانواده‌‌ها بکنیم و باید به آنها این موضوع را بقبولانیم که این کودکان با رضایت خانواده‌ها‌ی‌شان در کنار ما هستند. به‌طور مثال خانواده‌هایی هستند که تمام شرایط را دارند اما خانه ندارند یا اموال آنها کم است. بسیاری از خانواده‌ها با ما تماس می‌گیرند و می‌گویند ما فقط یکی از موارد را برای فرزندخواندگی نداریم و به همین دلیل هم نمی‌توانیم سرپرستی کودکی را بر عهده بگیریم. به نظر ما این روند باید به‌گونه‌ای شود که خانواده‌ها حتی به صورت موقت مانند کشورهای دیگر کودکان را از این مراکز به خانه‌های‌شان ببرند. در این مدت هم کارشناسان این مراکز روی این خانواده‌ها نظارت داشته باشند و ببینند آیا واقعا شرایط مطلوب را دارند تا به این صورت خانواده‌ای را به دلیل نداشتن یکی از موارد از شانس داشتن کودک محروم نکنند.
  شما خودتان گفتید که به دنبال سرپرستی نوزاد نبودید و همایون هم در سنی است که همه چیز را متوجه می‌شود، چرا سراغ کودک کم‌سن و سال‌تری نرفتید؟
ما ابتدا اصلا به فکر فرزندخوانده نبودیم. در بازدیدی که از مرکز نگهداری کودکان بی‌سرپرست داشتیم، از همان روز اول مهر همایون به دلمان نشست. جالب است بدانید بین تمام کودکانی که در آن مرکز بودند تنها همایون شرایط فرزندخواندگی را داشت. باقی کودکان همه خانواده داشتند و همین باعث شد پیگیری‌مان را بیشتر و جدی‌تر کردیم. مسئولان مرکز خیریه با همایون صحبت کردند و ما کارهای قانونی را انجام دادیم. از طرفی آینده کودک برای ما بسیار مهم بود. این‌که بخواهیم یک زمانی به او بگوییم که ما پدر و مادر اصلی او نیستیم و این‌که واکنش او چه خواهد بود ما را می‌‌ترساند. همایون الان همه چیز را دقیق می‌داند و این موضوع بسیار خوب است.
  با شرایط اقتصادی که کشور ما دارد بزرگ‌کردن سه کودک و فراهم‌کردن امکانات رفاهی آن‌طور که شما برای آنها مهیا کرده‌اید، بسیار دشوار است. خرج و مخارج این سه کودک از کجا تامین می‌شود؟ چون به هر حال شما و همسرتان نباید درآمد بسیار زیادی داشته باشید؛ درست است؟
من و همسرم تا حدی که بتوانیم نیازهای اولیه این کودکان را تامین کنیم وسع‌مان می‌رسد. تا به این لحظه هم خانواده‌‌های‌مان کمک‌مان کردند؛ البته متین و عاطفه حامیان بسیار زیادی دارند.
  خانم دلمرادی کمک به نیازمندان به‌خصوص کودکان نیازمند برای شما تا کجا ادامه خواهد داشت؟ آیا باز هم حاضرید کودک دیگری را که سرپرستان‌شان وضعیت خوبی برای نگهداری از آنها ندارند، حمایت و از آنها در خانه خودتان نگهداری کنید؟
بله؛ این آرزوی من و همسرم است. بزرگترین آرزوی ما داشتن یک خانه بزرگ با هزار اتاق و هزار پنجره برای هزاران کودک بی‌پناه است. ما دوست داریم در خانه‌مان آن‌قدر فضا داشته باشیم تا بتوانیم از کودکان بیشتری نگهداری کنیم و اگر خدا باز هم ما را لایق بداند، بتوانیم از کودکان بیشتری در خانه‌مان نگهداری کنیم.
  تا به حال شده به فکر تاسیس موسسه‌ای برای نگهداری از این کودکان بیفتید؟
خیر؛ ما فقط آرزوی داشتن خانه بسیار بزرگ برای نگهداری کودکان را داریم. دوست نداریم این موضوع خیلی شکل و شمایل رسمی داشته باشد و روی این کودکان عنوان یک نهاد بیاید. دوست داریم خانواده باشیم تا این‌که با عنوان مرکزی رسمی از آنها نگهداری کنیم. دوست داریم این کودکان با رضایت خانواده‌های‌شان به خانه‌مان بیایند و خانه ما را خانه دوم خودشان بدانند تا این‌که بگویند بچه‌های مرکز....
  از محسنات کار شما گفتیم. در کنار تمام این فعالیت‌ها تا به حال شده مردم انتقادی هم در اینستاگرام داشته باشند؟
ما برای این‌که بخواهیم اعتماد مردم را جلب کنیم، مجبوریم عکس‌ها و واقعیت‌ها را نمایش دهیم و به همین دلیل عده‌ای از افراد از روی مهربانی‌شان تذکری به ما داده‌اند؛ البته ما همیشه سعی کردیم هیچ‌وقت چهره کودکان و اسم روستا و نشانی آنها اطلاع داده نشود. چون آنها هم مانند تمام انسان‌ها کرامت دارند اما ما برای این‌که بخواهیم اعتماد مردم را جلب کنیم و به آنها بگوییم که مناطق و خانواده‌هایی وجود دارند که واقعا محروم هستند، ناچار هستیم که وضعیت آنها را به مردم گزارش دهیم.
  چطور با آنها برخورد می‌کنید؟
ما پاسخگو هستیم و سعی می‌کنیم ابهامات‌شان را برطرف کنیم.
  بسیاری از اشخاصی که در اینستاگرام فعالیت خیریه انجام می‌دهند، عکس‌های خانواده‌ها و به‌خصوص کودکان را واضح در صفحه اینستاگرام‌شان با مردم به اشتراک می‌گذارند و این کار جدا از این‌که اخلاقی نیست، قانونی هم نیست؛ اما شما عکس‌هایی از کودکان و خانواده‌ها منتشر نمی‌کنید، دلیل‌تان از این کار چیست؟
من و همسرم با انتشار تصاویر افراد محروم و نیازمند به‌خصوص کودکان بسیار مخالف و خودمان هم منتقد این کار هستیم؛ زیرا آن کودک شاید نیازی داشته باشد اما باید بدانیم تمام انسان‌ها کرامت و شخصیت دارند و هیچ‌‌‌‌‌‌‌وقت نباید کرامت‌شان را تحت عنوان کمک زیر سوال ببریم.
  شما در زمان زلزله کرمانشاه از افرادی بودید که شخصا در مناطق زلزله‌زده حضور پیدا کردید. بسیاری از منتقدان به‌خصوص دولت و هلال‌احمر از مردم خواهش می‌کردند برای کمک‌رسانی در مناطق حضور پیدا نکنند؛ چون این کار در روند کمک‌رسانی اخلال ایجاد می‌کرد.
ما همراه و همگام دولت بودیم. ما در آن شرایط رفتیم تا کنارشان باشیم؛ به‌طور مثال منطقه‌ای بود که شناسایی نشده بود و ما به واسطه ارتباطی که با آنجا داشتیم با هلال‌احمر برای کمک به آن منطقه رفتیم. از طرفی هم مردم از ما انتظار دارند همان‌طور که مشکلات محله یا شهری را برطرف می‌‌کنیم، مشکلاتی را که برای کودکان و خانواده‌ها در کرمانشاه و در یک شب به وجود آمد، حل کنیم و در کنارشان باشیم.
  تا به حال از طرف دولت با شما تماس گرفته‌اند؛ با این مضمون که مثلا از توانایی شما در کمک‌رسانی به مردم نیازمند استفاده کنند؟
خیر؛ ما سعی کردیم مستقل و با تکیه بر کمک‌های مردمی پیش برویم. دولت هم حتما کار خودش را انجام می‌دهد ما هم همیشه همراه و همسوی دولت هستیم.
  حرف آخر...
می‌خواهم ابتدا از همسرم تشکر کنم که اگر کمک‌های او نبود هیچ‌کدام از این کارها میسر نمی‌شد و بعد از خانواده‌های‌مان و تک‌تک مردمی که باعث شدند حس خوبی برای این خانواده‌ها به وجود آید، تشکر می‌کنم و امیدوارم این روند همیشه ادامه داشته باشد.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/131352/خانه‌ای-با-هزار-اتاق-و-هزار-پنجره -