در اخبار خواندیم که رئیسجمهور به شدت مردمی و خاکی کره فرموده بودند: « اگر صدسال هم تحریممان کنید، باز هم کَکِمان نمیگزد، خدا را شکر جایَخی یخچالمان پُر از ران مرغ و کلی سبزی پلویی و باقالی تازه است، چند گونی برنج هاشمی دانه بلند هم گذاشتیم توی انباری که عطرش آدم را مست میکند؛ حالا انقدر تحریم کنید تا تحریمدانیتان پاره شود.»
گویا مردم خوب و نجیب کره که از شنیدن این سخنان گوهربار مثل لوله آفتابه اشک میریختند، با دسته هاوَن توی کلة خود و کنار دستيشان زده و از حال رفتهاند.
رئیسجمهور کره که از دیدن واکنشهای مردم به شدت تحت تکثیر قرار گرفته بود، فرمودند: «بله، ما یک همچین آدم جالبی هستیم عجله کنید که میخواهیم صُحل و صفا برقرار کنیم.» تحلیلگران سازمان ملل که از شنیدن این بیانات به شدت جا خورده بودند، سریع نامه نوشتند: «اولین قدمتان برای صلح با همسایگان چیست؟» که ایشان فرمودند: «حتما شنیدهاید که اتحاد اتحاد رمز پیروزیست؟ پس اولین قدم ما این است که بر آن یکی کره و بقیه همسایهها پیروز شویم، سپس خشتک تک تکشان را بر سرشان کشیده، پرچم خودمان را بالای خانههایشان به اهتزاز درآوریم، هفتهای سه بار هم بیایند راهپلههای ما را تمیز کنند؛ اجازه بدهند مسیر خانه به نهاد ریاستجمهوری را سوارشان بشیم و با پا هی به پهلوهایشان بکوبیم و البته قبول کنند پسر بزرگ ما که تازه خدمتش تمام شده، برود با دختر خانومهایشان ریاضیفیزیچ و زیستجانوری کار کند؛ اینها تازه اولین قدمهاست، بیشک قدمهای بعدی برای اتحاد، سفتتر و ناگسستنیتر برداشته خواهد شد، تازه برنامه داریم که با همة ممالک، از این دست اتحاد برقرار کنیم و بدین وسیله صُحل و صفا را برقرار کنیم.»
کارشناسان سازمان ملل با شنیدن طرح اعجابانگیز ایشان همانجور با زیرشلواری سراسیمه خود را به مرزهای کره رسانده و به آن کشور مهاجرت کردند، الان هم با خانوم بچهها در صُحل و صفا زندگی میکنند، فقط کمی از کمبود برنج در رنج میباشند که آن هم خدا روزی رسان است.