سمیرا زمانی| حساب و کتاب که کنیم تا چهل ساله شدن انقلاب راهی نمانده، عمر جمعیت هلالاحمر بیشتر از این چهل سال است، اسمش شیر و خورشید بوده و اکنون سالهاست نام جدید را یدک میکشد. به چشم میبینم در آستانه این چهل سالگی بی وقفه خدمت ارایه میدهد و فراموش نکرده که مردم زیادی هستند که باید دستانشان را گرفت. این روزها ایرانیان زیادی هستند که به وقت حادثه و درد با دیدن کاور پوشان سفید و قرمز خیالشان آسوده میشود. چند روز پیش در یکی از شبکههای اجتماعی متنی را خواندم که مغرضانه و بدون هیچ تحقیقی در نقد عملکرد جمعیت هلالاحمر در زلزله کرمانشاه نوشتهشده بود و دیگری هم با نثار چند بد و بیراه بازنشرش کرده بود، عصبانیم کرد. حرفهایی را زده بود که به چشمم در تمام روزهایی که در کنار داوطلبان و امدادگران جمعیت درگیر زلزله بودم برعکسشان را دیده بودم و از این نهایت بی انصافی دلم به درد آمد. حالا که دور شدهام فکر میکنم شاید اگر من هم این روزها به واسطه خبرنگار روزنامه شهروند نیروی این جمعیت نبودم و قضاوت کردن برایم راحت بود، شاید من هم اگر متنی را میخواندم که به ظاهر گلایه درستی داشت حتی شده در دل گلایه میکردم و این شاید نکته ماجراست.
در اینکه به عملکرد هر نهادی نقد وارد است شکی نیست اما دیدن خدمت و مهربانیها آنقدرها هم مشکل نیست. دو هفته اخیر جمعیت را که مرور میکنم هر روز آنقدر گزارش و خبر داشتیم که برای بستن «صفر عاشقی» کارمان به انتخاب میرسید و این انتخاب میان خبر افتتاح پایگاههای امداد و نجات و بازدید مسئولان جمعیت از مناطقی بود که سهمشان از محرومیت کم نیست. روستاها و شهرهایی که حتی اگر هیچ سهمی از چیزی نداشته باشند کاورپوشان جمعیت هلالاحمر کنارشان ایستادهاند تا اگر زمین قهرش گرفت و لرزید، باران از حد گذشت و سیل شد، بهمن بر سرشان آوار شد یا سهمشان از جاده تصادف شد، دستشان را بگیرند.