| حمیدرضا درودیان | استادیار دانشکده کشاورزی |
«هر آنکس که دندان دهد، نان دهد»، این ضربالمثل را عموم به خوبی میشناسند، اما در مورد آب، چنین چیزی نشنیدهایم که مثلا «هر آنکس که دندان دهد، آب هم میدهد». شاید به همین دلیل باشد که موضوعی مانند آب با این درجه از اهمیت، از نظر عموم جدی گرفته نمیشود. این نکته را باید مورد توجه قرار داد، به همان میزان که اهمیت آب در اذهان عمومی کاهش داشته، مصرف آب بیرویه و رو به افزایش بوده است. از سویی طی سالهای گذشته، جمعیت کشور افزایش یافته، اما شوربختانه منابع تأمین آب شرب، متناسب با این جمعیت، افزایش نیافته بلکه کمتر هم شده است. همین موضوع گاهی موجبات تبعیض در برخورداری از آب را فراهم میآورد.
سدسازی و انتقال آب یکی از بزرگترین عوامل تبعیض برای استفاده از منابع آبی است، آبی که سالیان سال جاری بوده و هزاران سال جمعیتی از آن بهرهمند بودهاند، بدون اجازه از اهالی منطقه، پشت سد جمع میشود. با چنین اقدامی مردم حوزه آبی رود، از حقی که طبیعت در اختیار آنها قرار داده است، باز میمانند. ما این حق را از آنها میگیریم و به جماعتی دیگر میدهیم، چه کاری از این تبعیضآمیزتر است؟
تبعیض در زمینه اختصاص منابع آبی، در اشکال دیگر نیز وجود دارد. سدسازی، یکی از این نمونههاست که شاید 10درصد موجب تبعیض شده است اما مهمتر از آن، «انتقال بین حوزهای» آب است که در تمام جوامع بشری از سوی محققان و دانشمندان این حوزه، طرحی مردود شمرده میشود. متاسفانه در کشور ما همچنان برای چنین موضوعی، هزینه میشود. این طرح مالیخولیایی است که فرض کنیم، انتقال آب دریای خزر به دشت سمنان امکانپذیر و مشکلگشاست. درحال حاضر از بودجه وزارت نیرو برای این موضوع هزینه میشود و نباید تصور این را داشته باشیم که قرار است این طرح یا طرحهایی نظیر آن، کنار گذاشته شود.
به هر روی با توجه به وضع موجود منابع آب و تبعیضهایی که در زمینه دسترسی به آب وجود دارد و به موازات آن تبلیغاتی که درباره بحران آب در رسانهها وجود دارد، این سوال مطرح میشود که چرا مردم ما هنوز بحران آب را درک نکردهاند و آن را جدی نمیگیرند؟ شاید آوردن مثالی در این زمینه، وضع را روشنتر کند. فرض کنید که به بانک مراجعه میکنید و به صندوقدار بانک میگویید: لطفا از حساب من 100 تومان بدهید، وقتی هنوز در حساب موجودی دارید، بانک هم پول میدهد. این برداشتها در صورتی که پولی در حساب باقی مانده باشد، امکانپذیر است اما به محض آنکه بدون اطلاع مجددا درخواست دریافت پول کنید، برداشتی صورت نخواهد گرفت و بانک پاسخ منفی به درخواست شما خواهد داد. بهرهمندی ما از این حساب، بیش از هر چیز به منابع موجود در حسابمان ارتباط دارد.
در زمینه این مباحث مفاهیمی مانند بهرهمندی (بهرهبرداری)، بهرهوری و بهرهکشی وجود دارد. در موضوع منابع ذخیرهای، تنها حق داریم از آب بهرهبرداری کنیم. اگر چیزی فراتر از بهره برداشت شود، بهرهکشی خواهد بود، یعنی اتفاقی که در بهرهبرداری از منابع آبی کشور رخ داده است. در سوی دیگر، بزرگترین مشکل ما در بحث آب، تأمین حقوق و قوانین این حوزه است. وقتی مجلس قانونی را مبنیبر حق برداشت از چاههای غیرمجاز تصویب میکند واقعا فاجعهآمیز است. ایکاش چنین موضوعی در مجلس تصویب نمیشد، آن روزی که قرار بود تکلیف وضع یک سری از چاههای حفر شده غیرقانونی مشخص شود، وکلای مجلس گفتند: «باید تکلیف گازوییل آنها را هم مشخص کنیم که آیا به چاههای غیرمجاز گازوییل یارانهای بدهیم یا ندهیم؟» این زمان میتوانست برای مجلس بهترین موقعیت باشد تا چاههای غیرمجاز برچیده شوند. چون به دلیل نبود گازوییل یارانهای، آنها قدرت رقابت نداشتند و به ناچار از دور خارج میشدند. مالکان هم از فرصت استفاده کرده و گفتند: «همه چاهها، مجاز است چون قانون با آنها برخورد نمیکند. »
واضح است وقتی به یک زمین کشاورزی تجاوز شود، مالک به دادگاه شکایت میکند. اگر همسایه این زمین بهطور غیرقانونی چاه حفرکند و منابع آبی او را به خطر اندازد، باز هم باید به دادگاه شکایت کند اما قاضی بر چه مبنایی رأی صادر کند؟ بگوید: «باید در چاهت را ببندی و غرامت بپردازی»؟ چنین نمیتوان گفت زیرا زمانی که قانون به درستی تعریف و تصویب نمیشود، بسیاری از امور به هم گره میخورد. به نظر میرسد این درخواست از مجلسی که در تمام امور مردم دخیل است، وجود دارد که شرایطی به وجود آورد تا همه به قوانین حوزه آب احترام بگذارند. متاسفانه هنوز قانونی از مجلس در زمینه راهکارهای عملی برای مقابله با حفرههای غیرقانونی و نابودکننده منابع آبی، تعریف نشده است.
یکی دیگر از نواقص بزرگ در کشور ما این است که نهادهای مدنی ما به اندازهای قدرتمند نیستند که بتوانند در سیاستگذاریها دخالت کنند، بهویژه دخالت آنها (حتی اگر در شهرها تا حد ناچیزی وجود داشته باشد) در امور مربوط به کشاورزان بسیار ضعیف است. نهادهای مردمی با همین قدرت محدود برای احیای دریاچهها بهخصوص دریاچه ارومیه، کمپینگهای متعددی به راه انداختند، اما درباره دریاچه هامون که صدها برابر وضعیتش اسفناکتر از ارومیه است، هیچ اقدام مثبتی انجام ندادند. بر این نکته تأکید میشود که بحث هامون و ارومیه نیست، فاجعهای که اتفاق افتاده، این است که وضع موجود منجر به نابودی سفرههای آب زیرزمینی شده است. این موضوع به این دلیل اهمیت دارد که با توجه به شرایط جغرافیایی کشورمان، آن چیزی میتواند تمدن ایران را به مخاطره اندازد و حتی نابود کند، نبود آب و از میان رفتن منابع زیرزمینی آب خواهد بود.
اگر آمارهای این حوزه را بررسی کنیم و مقایسهای در وضع 10سال پیش سفرههای زیرزمینی انجام دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که منابع آبی سفرههای زیرزمینی به شدت افت کرده است. یکی از اصلیترین دلایل چنین امری، حفر چاههای غیرمجاز است که قرار بود کشاورزی ما را خودکفا سازد اما به نابودی آن منتهی شده است. درحالحاضر، بانک کشاورزی میگوید: «به کسانی که چاه غیرمجاز داشتهاند، نه تسهیلاتی داده میشود و نه محصولاتشان تحتپوشش بیمه قرار میگیرد و نمیتوانند از مزایای این بانک بهرهمند شوند.» این اعتقاد نزد بسیاری از کارشناسان وجود دارد که چنین رویهای باید در تمامی حوزهها اتخاذ شود تا جلوی بهرهکشی بیرویه از منابع آبی بهخصوص در بخش کشاورزی گرفته شود و فرهنگ مصرف آب هم باید بهطورکلی در جامعه تغییر کند.
سدسازی و انتقال آب یکی از بزرگترین عوامل تبعیض برای استفاده از منابع آبی است، آبی که سالیان سال جاری بوده و هزاران سال جمعیتی از آن بهرهمند بودهاند، بدون اجازه از اهالی منطقه، پشت سد جمع میشود. با چنین اقدامی مردم حوزه آبی رود، از حقی که طبیعت در اختیار آنها قرار داده است، باز میمانند. ما این حق را از آنها میگیریم و به جماعتی دیگر میدهیم، چه کاری از این تبعیضآمیزتر است؟
یکی دیگر از نواقص بزرگ در کشور ما این است که نهادهای مدنی ما به اندازهای قدرتمند نیستند که بتوانند در سیاستگذاریها دخالت کنند، بهویژه دخالت آنها (حتی اگر در شهرها تا حد ناچیزی وجود داشته باشد) در امور مربوط به کشاورزان بسیار ضعیف است. نهادهای مردمی با همین قدرت محدود برای احیای دریاچهها بهخصوص دریاچه ارومیه، کمپینگهای متعددی به راه انداختند، اما درباره دریاچه هامون که صدها برابر وضعیتش اسفناکتر از ارومیه است، هیچ اقدام مثبتی انجام ندادند.
اگر آمارهای این حوزه را بررسی کنیم و مقایسهای در وضع 10سال پیش سفرههای زیرزمینی انجام دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که منابع آبی سفرههای زیرزمینی به شدت افت کرده است. یکی از اصلیترین دلایل چنین امری، حفر چاههای غیرمجاز است که قرار بود کشاورزی ما را خودکفا سازد اما به نابودی آن منتهی شده است. درحالحاضر، بانک کشاورزی میگوید: «به کسانی که چاه غیرمجاز داشتهاند، نه تسهیلاتی داده میشود و نه محصولاتشان تحتپوشش بیمه قرار میگیرد و نمیتوانند از مزایای این بانک بهرهمند شوند.»