آبان روزگار| پارهای شناختها از شخصیت و ویژگیهای مردمان یک سرزمین در تاریخ، از ابزارها و وسیلههای به کارآمده در زندگی روزمرهشان به دست میآید. سرگرمی همواره بخشی از زیست فردی و اجتماعی انسان در گذر روزگار به شمار میآمده است. اسباب و وسیلههای بازی و تفریح در این میانه همواره جایگاهی مهم داشتهاند. اسباببازیها در تاریخ کهن ایران براساس خلاقیتهای مردم با ابزارهایی ساده پدید میآمدند. این وسیلههای بازی و سرگرمی اما در سدههای متاخر با دگرگونیهایی روبهرو شدند. دکتر معصومه ابراهیمی، دانشآموخته انسانشناسی است. او چندین کتاب همچون «دیوشناسی ایرانی»، «دانشنامه اقوام مسلمان»، «فرهنگهای آشپزی در خاورمیانه» و «چشمزخم» نگاشته یا به فارسی برگردانده است. پژوهش و نگارش مقالههای گوناگون در دانشنامهها از دستاوردهای کوششهای این پژوهشگر و انسانشناس در سالهای گذشته به شمار میآید. مدیریت بخشهای مردمشناسی دانشنامه ایران و مدیر و سرویراستار دانشنامه فرهنگ مردم ایران در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در میانه سالهای 1387 تا 1391 خورشیدی در کارنامه علمی و پژوهشی او به چشم میآید. وی همچنین بنیانگذار و مدیر «انتشارات فرهامه» و «موسسه عصر انسانشناسی ایرانیان» و مدیرمسئول فصلنامه «عصر انسانشناسی» است. معصومه ابراهیمی، در مدخل «اسباببازی» در مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، به این پدیده جذاب در تاریخ زندگی انسان به ویژه در سرزمین ایران پرداخته است. او در آغاز نوشتار «اسباببازی» درباره پیشینه اسباببازی در فرهنگ و جامعه ایرانی مینویسد «از بقایای برجامانده از تمدنهای کهن جهان، آثاری از افزارها و اسباببازیهای کودکان به دست آمده که نشانگر این نکته است که ارزش و اهمیت بازی از دیرباز بر بشر معلوم بوده است [...] باستانشناسان طی کشفیاتی در مناطق مختلف فلات ایران به جز کشف ابزار و وسایل زندگی، به اشیاء کوچکی دست یافتند که گمان میرود بهعنوان اسباببازی کودکان به کار برده میشده است». به باور وی «ویژگیهای آبوهوایی و اقلیمی هر جامعهای، در کاربرد انواع مواد و مصالح مورد نیاز ساخت اسباببازی دخیلاند. از اینرو مردمان روزگاران گذشته با درک تفاوتهای ظریف و مفاهیم جزیی اشیاء و درآمیختن آنها با اعتقادات و آرمانهای خود، اسباببازیهای متنوعی برای کودکان میساختند تا هم آنها را سرگرم کند و هم بازگوکننده ارزشهای نمادین جامعهشان باشد. این انسانشناس، اسباببازیهای کودکان ایرانی را نمایانگر سادگی ابزار و وسایل بازی آنان برشمرده است زیرا «آنها از پیشپاافتادهترین و در دسترسترین اشیاء اطرافشان برای بازی بهره میجویند».
با این پژوهشگر و نویسنده، درباره پیشینه اسباببازی در تاریخ و سرزمین ایران گفتوگو کردهایم. این گفتوگو البته در جاهایی، ناگزیر به دنیای بازیها نیز راه برده است، از آنرو که بازی و اسباببازی هیچگاه در تاریخ از یکدیگر دور و جدا نبودهاند.
پدیده اسباببازی در زندگی روزمره انسان به ویژه کودکان، در تاریخ و سیر دگرگونیهای آن اهمیت بسیار دارد. اسباببازی اساسا چگونه در زندگی بشر پدید آمده است؟
پاسخ به این پرسش اندکی دشوار است. گاه میپنداریم پدیدههایی چون بازی یا سرگرمی با اسباببازی یا رفتن به فروشگاه و خرید اسباببازی برای کودکان، کنشی مدرن و ویژه زندگی امروزی است که در آن ارزش کودکان و بازی فهمیده میشود، در حالی که اینگونه نیست. اسباببازی برپایه یافتههای باستانشناسی در ایران، همزمان با انسانها وجود داشته است. سرگرمی و تفریح، بخشی بسیار مهم و جداییناپذیر از زندگی بشر بوده است. تاریخ و باستانشناسی را هرچه به عقب برویم، نمونههایی از اسباببازیها و ابزارهای اولیه سرگرمی را میبینیم. مثلا یک فلوت سی هزار ساله در کاوشهای باستانشناسی به دست آمده است. این شی، ابزار اصلی نبوده است که زندگی بدون آن تعطیل شود؛ فلوت ابزاری جانبی و برای بخش فرهنگی و تفریحی زندگی است. از اینرو نمیتوان گفت انسان از چه زمانی در اندیشه اسباببازی بوده است؛ همیشه، از هر زمان که انسان بوده است! بدینترتیب درستتر خواهد بود بپرسیم از چه زمانی نشانههایی از اسباببازی کشف کردهایم. انسان حتی برای خود بازیچههایی پدید میآورده است. هنگامی که در یک غار نقاشی میکشیده، آن که یک بخش ضروری زندگی مانند آب و غذا و هوا که نبوده است، بخشی مهم از فرهنگی بوده که اجازه میداده است پارهای از نیازهای خود به سرگرمیها را آنجا بنمایاند.
از آن پرسش برآن بودم به اینجا برسیم و سپس بپرسم، چرا اساسا سرگرمی؟ سرگرمی در زندگی بشر برپایه چه نیازی از همان دیرینههای تمدن بشری وجود داشته است؟
یک روانشناس و دانشمند به نام هربرت مید، باوری جالب دارد. زندگی در نگاه او اساسا بازی است و مشاغل و کارهای جدی که انسانها انجام میدهند، نیز به گونهای بازیاند، هرچند در بزرگسالی احساس میکند از آنها و کودکی خود فاصله گرفته و نقشهایی جدیتر بازی کرده است که آنها را از دنیای کودکی جدا میکند. او برآن است ما اگر 70 یا 80 سال عمر کنیم، همه سالها را به بازی سرگرم شدهایم. انسانشناسان نیز امروزه چنین باور دارند. به باور هربرت مید، پدیدهای مشخص به نام بازی وجود ندارد؛ هرچه هست بازی است؛ بازیهای آیینها، ازدواج، فرزندآوردی، پیوستگی نسل و کارهای گوناگون، همه بازیاند. اگر در بزرگسالی مثلا هنگام یک کار جدی خشمگین میشویم یا حتی سلامتیمان را به خطر میاندازیم، اینها فرعهایی به شمار میآیند که در بازی زندگی وارد شدهاند. من هم میپندارم سراسر زندگی بشر بازی است. بدینترتیب جستوجوی اسباببازی در تاریخ زندگی انسان، دشوار نخواهد بود، آنگاه که انسان میخواهد همواره بازی کند. تنها یک مساله میماند؛ این که آثار باستانی تا جایی مشخص کشف شده و ما را تا نقطهای مشخص مثلا تا ده هزار سال، به گذشته میبرند. شاید در آینده کشفیاتی به دست آیند که ما را تا پانزده هزار سال پیشتر برده، نشان دهند یک اسباب یا وسیله بازی وجود داشته که انسانِ مثلا دوازده هزار سال پیش نیز با آن بازی میکرده است. دستمایه کنونی ما آن است که انسان حدود هشت هزار سال پیش اسباب و وسیلههایی داشته که جز آن که اسبابِ بازی بوده باشند، به کار دیگری نمیآمدهاند. یک خارپشت در موزه لوور پاریس وجود دارد که از تپه سیلک کاشان کشف شده است. خارپشت روی یک چهارچرخ و اندازه دست یک کودک بوده است که بتواند آن را راه ببرد. چرخ در آن روزگار اختراع شده بوده و به کار میآمده و روشن است که نماد انتزاعی را به عنوان وسیله بازی برای یک کودک گذاشته بودند. باستانشناسان مهرهایی کشف کردهاند که نشان میدهد کبوتری را به بچه میدادهاند. انسانها در روزگار کهن، حیواناتی را نگه میداشتند برای این که بچهها با آنها دوست شده و بازی کنند. این موشهای بازیگوش، همستر، خیلی تاریخیاند؛ اسبابِ بازی کودکان در دوردستهای تاریخ بودهاند.
حیوانات زنده را نیز در این نگرش، در چارچوب همان اسباببازی میبینید که در یک قالب به اسباب بازی انسانها درمیآمدهاند؟
دقیقا! اسباببازی، تنها ابزارهایی ساختهشده را دربرنمیگیرند؛ اینگونه حیوانات نیز میتوانستهاند اسبابِ بازی باشند.
انگاره امروزی ما از اسباببازی این است!
بله. گونهای از اسباببازیها خودانگیختهاند که کودکان خودشان میسازند. رینگ درون لاستیک دوچرخه که بچهها در دهههای گذشته درمیآوردند و با یک چوب میراندند، مسلما یک اسباببازی خودانگیخته بوده است که خود بچهها میساختهاند. آنها با این اسباببازی میتوانستند همچون ماشین برانند و بازی کنند. روانشناسی امروز ثابت میکند برتری و اولویت با آن دسته اسباببازیها است که بچهها و بزرگترهایشان، خود بسازند. تاثیر و نفوذ مثبت که یک اسباببازی خودساخته بسیار بیشتر است تا یک اسباببازی از فروشگاه خریده شود.
چون دستاورد دنیای ذهن انسان و فرهنگ او است؟
دقیقا! اسباببازیهای خودساخته و خودانگیخته، از زمینههای فرهنگی، پندارها و انگارههای ذهنی و ایدههایی خلاقانه برمیآیند که در تاریخ و زیست فرهنگی و اجتماعی نیاکان و داشتههای تاریخیمان ریشه داشتهاند. در شمال ایران هماکنون نیز مرسوم است، مادر هنگام بافتن، از اضافههای ریسمان یا پشم، موهایی درست کرده، با سرهمکردن تکههای پارچهها، لباسی تدارک دیده و با یک تکه چوب، عروسک میسازد. همان عروسک، دنیای کودک او را دگرگون و رابطهاش را با مادر به مسیری نو وارد میکند. این عروسک، ارزشمندترین شی زندگی کودک میشود که روشن است از کجا آمده است.
در شناخت و بررسی تاریخ اجتماعی ایران در پیوند با این پدیده، با بهرهگیری از توصیف شما، گذر تاریخی اسباببازی را به دو دوره پیش از مدرن و روزگار مدرن میتوانیم بخش کنیم؛ یعنی روزگار پیش از مدرن که اسباببازیها به دست انسانها ساخته میشدند و روزگار مدرن که نهادهایی شکل گرفتند تا برای انسانها اسباببازی بسازند.
بله، دقیقا!
به گذشته برگردیم و ویژگیهای آن روزگار را در زمینه اسباببازی واکاویم تا به روزگار مدرن برسیم. اسباببازی برپایه پژوهشتان میتوانسته است ممیزه میان فرهنگها نیز باشد؟
همینگونه است؛ نشان میدهد کجا کوهستانی و کجا ساحلی بوده است. اسباببازی از این دیدگاه، میتوانسته است ممیزه باشد اما از این نظر معیارِ بازی، میان همه مشترک بوده است. موقعیت جغرافیایی و بستر زندگی، در برگزیدن و آفرینش اسباببازیها نقشی مهم داشته است. کودکانی که کنار دریا میزیستند، بیشتر اسباببازیهایشان را از صدف و اشیایی میساختند که از دریا میآمد. سبک بازیها و اسباببازیهای آنها با کسانی که در کوهستان میزیستند، متفاوت بوده است. مثلا قاپ که از یک بخش مکعبگونه استخوان گوسفند به دست میآید، برای ساحلنشینان شمال یا جنوب ایران امروز نبوده، برای فرهنگ کسانی است که گوسفند میچراندند، زندگیشان برپایه دامداری بوده است و در منطقههای مرکزی و کوهستانی سرزمین ایران میزیستهاند.
بیشتر اسباببازیهای به دستآمده در کاوشهای باستانشناسی، به کدام منطقههای سرزمین ایران بازمیگردند؟
از کشفیات باستانشناسی منطقههایی همچون تپه سیلک کاشان و محوطههای گوناگون باستانی در آذربایجان و گیلان بوده است. یک مساله در این میانه وجود دارد؛ زمانی که اینها کشف شدند عروسکهایی کوچک با اندازههای 5 تا 10 سانتیمتر بودهاند. نخست، باستانشناسان نمیدانستند اینها چهاند. کسانی چون دکتر یوسف مجیدزاده برآن است اینها اسباببازیاند اما گروهی دیگر آنها را اشیای تزیینی برای معبدها برمیشمرند. در پژوهش تاریخ اسباببازی دریافتم اینها وسیله بازی بودهاند زیرا بسیار ناشیانه و اینگونه ساخته شدهاند که یک شی سرسری و دم دستی به کودکی داده باشند. هنر متعالی و فاخر ایرانی که ریزترین ظرافتها را در شکلها میدیده و میتوانسته است هنرهایی ناب برای تزیین معبدها بسازد، هنگامی که چنین چیزی را سرسری میسازد، حتی گاه از یاد میبرد چشمها یا دُم برایش بگذارد، در پی آن نبوده است که یک شی تزیینی برای معبدها بسازد.
این آثار و کشفیات چه دستهبندیهایی دارند؟
غلبه بیشتر اینها با شکلهای جالب حیوانی مانند پرندهها و حیوانات درنده بوده است. مثلا یک ارابه هست که شیر یا خارپشت بر آن سوار شده است. نمونهای دیگر از این ارابه دیدهام که خرس بر آن سوار شده است. مرغهای کوچک فلزی در کشفیات باستانشناسی به دست آمده است. این اسباببازیها با سوژه حیوانات، با مصالحی چون قیر، سنگ، گِل یا فلزها ساخته میشدهاند.
این پدیده، اهمیت حیوانات در زندگی انسان در آن روزگار را میتواند نشان دهد؟
بله و البته پیوند انسان با طبیعت و اهمیت آن در زندگی بشر در آن روزگار میتوانسته است باشد؛ چهبسا درس زندگی نیز به کودک میداده است. مگر نه این که ما بازی میکنیم که نقشهای جدیمان را در آینده یاد بگیریم؟ما در کودکی خالهبازی، دکتربازی و معلمبازی میکنیم تا به روشهایی کودکانه بسنجیم و بیازماییم که آیا میتوانیم همین نقشها را در بزرگسالی برعهده بگیریم. آن زمان نیز فلسفه همین بوده است. وقتی یک شیر اسباببازی را به کودک میدادهاند، در واقع درس شکار، شجاعت و دفاع از خود را به او میآموختند و یادآور میشدند این شیر اکنون در دست تو است و میتوانی جهان خود را اینچنین کنترل کنی، بازی کن تا بعدا که بزرگ شدی یاد بگیری با ابزارها و وسیلهها به شکار بروی و زندگی کنی. شکلهای حیوانی روی مهرها و استوانههایی به شکل مهر از جنسهای سنگی، گلی و سفالی بودهاند. مرغهای سفالی، یک ابزار دیگرند که نشان میدهند اینها تزیینی نبوده، اسبابِ بازی بودهاند. آن مرغها حالت سوت داشته که از یکسوی آنها میدمیدهاند تا صدای سوت بدهد. این پرندگان و مرغان سفالی تا همین چند سال اخیر هم در بازار سوغات مشهد و دیگر شهرهای مذهبی نیز فروخته میشد؛ نمیدانم یادتان است یا نه ...
هماکنون هم اگر میبد یا یزد بروید، هست. همین دو سال پیش ما از میبد خریدیم.
چه جالب! اینها پیشتر در شهرهای مذهبی بود.
اسباببازی در تاریخ ایران چه فراز و فرودی از سر میگذراند؟
فراز و فرود اسباببازی در تاریخ زندگی انسان به ویژه در تمدن ایران، بسیار جالب بوده است. بازی در این سرزمین همواره یک کنش مهم به شمار میآمده، بنابراین ابزارها و وسیلههای بازی و سرگرمی رواج فراوان مییافته است. بازیهایی چون چوگان، تخته نرد و شطرنج در ایران پیش از ورود اسلام به ایران اهمیت بسیار داشته است. کتابی به نام «خسرو قبادان و ریدک» بازمانده از داستانهای عصر صفوی، درباره یک غلام به نام ریدک خوشآواز است که با قباد پادشاه ساسانی مناظره میکند. این کتاب، فهرستی بلند درباره ابزارها و روشهای زندگی و فرهنگ در روزگار ایران باستان و در شناخت جامعه ایران در روزگار دور سودمندی و اهمیت بسیار دارد. حتی خوراکهای گوناگون پادشاهان و مردم نیز در آن اشاره شده است. غذایی به نام بزمآورد وجود داشته که شبیه به ساندویچ امروز بوده است. «خسرو قبادان و ریدک» همچنین تاریخی مستند در زمینه بازی و اسباببازی در ایران به شمار میآید. نویسنده کتاب به بازیهای گوناگون مانند چوگان و اسبسواری، حتی سه چهار بازی مانند هشتپای اشاره میکند که روشن نیست چه بوده و چگونه بازی میشده است. پارهای بازیها که در این کتاب آمده، شناختهشده و پارهای ناشناخته است. این ناشناختهها شاید در آن زمان مرسوم بوده و پس از مدتی از رواج افتاده است، به همین دلیل کسی از چگونگی آن بازیها آگاهی ندارد. مهم این است که بازی در دورههای گوناگون تاریخی، فعالیتی مهم هم برای بزرگسالان هم برای کودکان بوده است.
بازی و اسباببازی!
بله، هنگامی که از بازی سخن میگویید لزوما درباره اسباببازی هم است.
بله اما گاه میتواند بازی خیلی فراتر و گستردهتر از اسباببازی باشد.
صددرصد، چون میتواند بدون اسبابِ بازی باشد. البته باید دایره و فراگیری اسباببازی را فراتر از این دید که حتما یک اسبابِ بازی وجود داشته باشد. مثلا بازیهایی بسیار ساده مانند یک قل دو قل و گل یا پوچ، کاملا خودانگیختهاند و ابزاری پیچیده نیز ندارند. با خواندن این کتاب و بررسی دیگر سندهای تاریخی و باستانشناختی درمییابیم بازی و اسباببازی از دیرینههای زمانه، دستکم در ایران، اهمیت داشته و اسباب بازی حتی در شمار بسیار ساخته میشده، همچنین جاهایی وجود داشته است که اساسا اسباببازی برای بچهها میساختهاند.
در چه دورههایی؟
پیش از ورود اسلام به ایران! پارهای منابع تاریخی همچون تاریخ ثعالبی که به دوره پیش از اسلام نزدیک بوده و در سدههای آغازین دوره اسلامی نوشته شدهاند، دادههایی ارزشمند در اینباره دارند. ثعالبی در تاریخ خود نوشته است در جشنی که پارسیان میگرفتند انواع جغجغهها را میفروختند. مردم در جشنهایی چون مهرگان یا نوروز، که جمعیتی بزرگ گرد میآمدهاند- همچون روزگار کنونی که در گردهمآییها فرفره یا بادکنک میفروشند- در آن روزگار نیز جغجغهها یا ابزارها و وسیلههای دستساز مربوط به کودکان درست میکردند و میفروختند. پدرها و مادرها هم شاد از جشن، حتما با بهایی اندک آن اسباببازیها را میخریدند. این اسباب و وسیلهها در زمان جشنهایی چون چهارشنبهسوری، سده و نوروز به ویژه هنگام سیزدهبهدر ساخته و بسیار فروخته میشدهاند. یکی از تفریحها و آرزوهای بچهها آن بود که زمان چنین جشنهایی فرابرسد و همراه پدر و مادر به بازار رفته، این اشیا را بخرند. دادههای این اینگونه منابع تاریخی نشان میدهد چنین اسباببازیها و سرگرمیهایی، در گسترهای بزرگ ساخته و فروخته میشده و به کار میرفته است.
از عرضه اسباببازیها در مناسبتها و آیینهای گوناگون سخن راندید. طبیعتا شغلهایی برای ساخت اسباببازی وجود داشته است.
بله.
از این شغلها نام برده شده است؟
کم. متاسفانه کمبودی شدید درباره وجه تاریخ اجتماعی خود داریم. از لابهلای متنهای معتبر رسمی و جدی باید قلاب بیندازیم تا بتوانیم اندکی درباره محتوای زندگی شاید صید کنیم. اندکاند متنها یا منبعهایی که به گونهای گسترده درباره امور اجتماعی و فرهنگی و زیست روزمره مردم هم در گذشتههای دور هم در گذشتههای نزدیک، حتی دوره قاجار روایت کنند. پرداختن به زیست و زندگی روزمره و معمولی مردم حتی در سدههای متاخر نیز در نگاه تاریخنگاران بیفایده بوده و کتابی درباره آن نمینوشتهاند. در منابع تاریخ کهن نه، اما از نام پارهای اسباببازیها شاید بتوان چنین دریافت. مثلا یک اسباببازی در دوره قاجار که خیلی معروف نیز بوده، اوستا وَرجه نام داشته؛ یک شی فنری فلزی بوده که اگر میانداختید، دوباره بلند میشده است. برای آگاهی از نامهای سازندگان اسباببازیها شاید در کتابهای مربوط به اصناف نکتههایی بتوان یافت، در دیگر منابع اشارههایی مشخص به نام سازندگان اسباببازیها نشده است. به نظر نمیرسد شغلی مشخص برای ساخت اسباببازی وجود داشته است؛ مثلا چلنگرها یا آهنگرها در کنار کار اصلی و ساخت قفل و نعل، سفارشهای مردم برای بچههایشان را با تکههای فلز میساختهاند.
در گذر تاریخ، هرچه به روزگار نزدیکتر میآییم به ویژه در سدههای متاخر، آیا دگرگونی در زمینه اسباببازی در زندگی کودکان حتی بزرگسالان پدید میآید؟ به ویژه در ساخت، کاربرد و حضور در زندگی و البته پیوند آن با ذهن و دنیای خیال آدمها!
پارهای بازیهای مرسوم در فرهنگ ایران وجود داشته که دین نیز بر آنها تاکید ورزیده است. تیراندازی و اسبسواری از آن دستهاند که همواره رایج بوده و یادگیری آنها فضیلت به شمار میآمده است. این که اما بپنداریم یک دگرگونی جدی مثلا از عصر مغول یا روزگاری دیگر در این زمینه پدید آمده و منبعی تاریخی درباره آن سخن گفته باشد، دستکم من ندیدهام. دگرگونی آن زمان رخ میدهد که ما در اواخر دوره قاجار با غرب آشنا و رویاروی میشویم. راه غرب در این روزگار کموبیش به جز قشر مرفه و شاهزادگان و درباریان که با غرب پیوند داشتند، به جامعه ایران رفتهرفته باز میشود. کالاهای لوکس تفننی مانند اسباببازی نیز از راه ورود کالاهای غربی به جامعه ایران میرسند. اینها نخست در میان خانوادههای مرفه و اشراف، سپس در بخشهای دیگر جامعه به اندازهای رواج مییابند که هم بهرهگیرندگانشان افزایش مییابد هم از روی آنها در ایران ساخته میشود؛ این وسیلهها و اسباب بازی بدینترتیب در زندگی توده مردم راه مییابند.
این پدیده در زمینه اسباببازی چگونه رخ میدهد؟ چه اسباببازیهایی نخست به ایران وارد میشود؟
وقتی اتومبیل به ایران میرسد، نمونههای کوچک آن در قالب اسباببازی هم به ایران وارد و سپس در ایران ساخته میشود. البته پیش از آن عروسکهای مدل غربی با لباسهای اروپایی که شمایل انسانهای غربی با موی بور و چشمهای آبی دارند، به میان پارهای خانوادهها راه مییابند. اینها برای ایرانیها بسیار فریبنده و جذاب بودند، به ویژه این که از یک دنیای دیگر میآمدند. این رواج، نخست در میان خانوادههای اشرافی و مرفه رخ میدهد اما زمانی درازمیبرد- دستکم تا اوایل پهلوی اول- تا توده مردم تا زمانی که اسباببازی به سبک غربی را به دست آورند. در این دوره برخی دکانهای اسباببازی فروشی و خرازیها عروسکهایی به سبک غربی با پوشاک و آرایش غربی از فرنگ وارد کردند که تازگی و غرابت آن موجب تعجب و اقبال مردم قرار گرفت. زنان و دختران ارمنی در کار عروسکسازی و عروسکفروشی در تهران عهد قاجار بسیار توانا بودند. شهرهای کوچک و روستاها همچنان با این پدیده نوین سروکار نداشتند. خانوادهها در این محیطها با همان چوب، طناب، کنف، ریسمان و پارچه، بازیهای خود را انجام داده و اسباببازیهای خود را میساختند و به دست بچههایشان میدادند. اسباببازیهای چنان مردمی در واقع نمونههایی کوچک از زندگی بود که به بچهها داده میشد و میتوانست نیروی خلاقیت آنان را بارور کند. کشف و فروش نفت و تاثیر آن در اقتصاد و جامعه ایران، همچنین آغاز فرآیند تجدد، جامعه ایران را دگرگون کرد و توده مردم نیز شتابان با کالاهای غربی روبهرو شدند و آنها را در زندگی خود به کار گرفتند.
در روزگاری که بدان اشاره میکنید، ما با جوششی از درون جامعه در زمینه ساخت اسباببازیهای نوین روبهرو نمیشویم؟
نه، در پژوهشام به چنین پدیدهای برنخوردم؛ هرچه بوده حالت جزیرهای داشته است. مثلا مردم شمال برای خودشان اسباببازیهایی بومی داشتهاند؛ خانوادهای میساخته، یک خانواده حتی زیاد میساخته و به دیگران میفروخته است. مادربزرگها در روزگار گذشته بخشی از اسباببازیهای کودکان را میساختند. آنها مثلا هنگام نوروز برای نوهها عروسک بافتنی با کاموا یا پاپوش برای عروسکاش با پشم میبافته و هدیه میدادند.
برآیند کلی شما از حضور اسباببازی در فرهنگ و تاریخ ایرانی چیست؟ از دریچه اسباببازی، چه تصویری از دنیای ذهن ایرانی در تاریخ مییابیم؟
در پژوهشهایم درباره تاریخ بازی و اسباببازی در تمدن ایران و در مقایسه با دیگر تمدنهای کهن، دریافتهام ایرانیان مردمانی مهربان بودند که فرزندان خود را دوست داشته، دنیای کودکی بچهها را میشناختند و برای آن دنیا اهمیت و احترام بسیار داشتند. ساخت این وسیلههای بازی برای کودک نشاندهنده پیشرو بودن ایرانیان درباره حقوق کودک است. اکنون شاید کسی بگوید اینگونه نبوده است و در اینجا نیز کودک را به بیگاری میگرفتند اما ایده غالب بر روح فرهنگ ایرانی به باور من آنگونه بوده است. این نشانههای تاریخی، ایرانیان را مردمانی مینمایاند که برای دنیای کودکی ارزش و احترام داشتند و آنچه امروز به حقوق کودک آوازه دارد، در فرهنگ دیرینه این سرزمین ریشه داشته است. یکی از مهمترین جلوههای چنین اندیشهای آن بوده است که به کودک اجازه بازی و بهکاربردن اسباببازی میدادهاند.
دریافت کلی شما از پژوهش در زمینه بازی و اسباببازی در زیست فردی و اجتماعی ایرانیان چه بوده است؟
در جریان پژوهش تاریخی و انسانشناختی درباره اسباببازی در تاریخ زندگی در ایران به یک دریافت مهم رسیدم. تا پیش از این که پیدایش روانشناسی نوین در غرب، روش تربیت کودک آنگونه بود که او را یک بزرگسال در قالبی کوچک میپنداشتند. این یک پدیده خطرناک بود. چنین اندیشهای تا سدهها بر جامعه غربی حکم میراند. روانشناسی نوین یادآور شد کودک همان بزرگسالِ کوچک نیست، یک انسان دیگر است که فرآیندی مشخص بعدا او را به بزرگسال تبدیل میکند. خشونتهایی که مثلا در رمان اولیور تویست برای بچهها به کار میرود که آنها را به کار وامیدارند، برپایه همین نگرش بوده است. هیچ اندیشهای درباره دنیای کودکی وجود نداشت. خلق این ایده در اوایل سده بیستم میلادی درباره دنیای متفاوت کودکی و اثبات این اندیشه، دنیای کودکان را دگرگون کرد و حقوقی برایشان پدید آورد. کار کردن آنها بدینترتیب ممنوع شد و اسباببازیها به شدت رواج یافتند، زیرا دریافتند آنها در دنیای کودکی خود باید باشند و آنها را از آن دنیا نباید بیرون بکشید و آنان هرچه در دنیای کودکی و سرگرمیها و بازیهایشان باشند، انسانهایی سالمتر خواهند بود. جامعه ایران هرچند در بسیاری از عرصهها و پدیدههای تمدن نوین، عقبتر بود اما در مدارا با کودک و رسمیتبخشی به دنیای کودکی، در تاریخ سرآمد بوده است؛ تاریخ اسباببازیهای ما این را نشان میدهد. این که ایرانیان در همه جشنهای خود در روزگاران باستان و اسلامی همواره برای کودکان اسباببازی میخریدند، دنیای او را محترم میشمردند و به رسمیت میشناختند، نشان میدهد جامعه ایران حتی در روزگار دیرینه باور نداشته است که کودک یک انسان بزرگسال است و بدینترتیب حقوقی برای او میشناخته است.
این را از مقایسه به دست آوردهاید؟
بله در مقایسه. اسباببازیهای غربی در دوران کهن، کم کشف شده یا دستکم به اندازه ایران کشف نشده است که یک دلیل میتواند باشد. این همه اندرزنامه نشاندهنده آن است که ایرانیان راه و رسم زندگی را از راه پند و اندرز و اشتراکگذاری تجربیات به کودکان میآموخته و دنیای آنان را به رسمیت میشناختهاند. چنین دستاوردهایی اما در تاریخ غرب نبوده است یا دستکم من ندیدهام. هنگامی که مقاله و مدخل اسباببازی را مینوشتم، بسیار در پی دستاوردهای تاریخی غرب برای مقایسه بودم. این پدیده در تاریخ چین بود و اساس شرق باستان بوده است اما اگر در آن دنیا نیز میبود، در موزههایشان باید نمودار میشد. هرچه اکنون ساختهاند، مانند موزه لگو، برای چند سده اخیر است یا اگر پیشینه آن خیلی به عقبتر برود، 500 سال میشود. درباره ایران اما درباره هشت هزار سال سخن میگوییم و میتوانیم نتیجه بگیریم این یک ایده غالب در فرهنگ ایرانی بوده است که فرزند خود را محترم میشمردند و دنیای او را از دنیای بزرگسالی متفاوت میشناختند؛ اینچنین بود که برای دنیای او زیباییها را کشف میکرده و میساخته و به او میدادهاند تا در آن دنیای شگفتانگیز غرق شود. ایرانیان در تاریخ خود، کودکان را از دنیای کودکی بیرون نمیکشیدند تا او را شتابان بزرگسال کنند؛ تاریخ بازی و اسباببازی در این سرزمین چنین روایت میکند.
بازی و اسباببازی آیا پدیدههایی همیشگی در زندگی و زیست مردم ایران بودهاند؟
بله، اسباب بازی میتوانسته است برای بچهها یا بزرگترها باشد. پارهای اسباببازیها تا جاهایی با بزرگسالی مشترکاند و بچهها و بزرگسالها در کنار هم بازی میکردهاند. بسیاری از اسباببازیهای ما همانهایی بوده است که بزرگترها به کار میبردند و بعدا به کوچکترها میرسیده است. ایرانیان مسلمان به ویژه در تهران در ماه رمضان برپایه سنتی دیرین، از افطار تا سحر بازی میکردند. بازیهایشان مانند شاه و وزیر خیلی جدی هم بوده است. سی روز بر این مساله که چه کسی قاپ بیندازد، چه کسی شاه یا وزیر بشود و سبیل آتشی بکشد، سرگرم میشدند. همچنین ترنا بازی میکردند. این بازیها اسباب و قاعدههایی داشته که بسیار جدی بوده و بزرگترها نیز همراه با بچهها بازی میکردهاند. مهمترین و تاریخیترین اینها نرد و شطرنج است که مثلا میگویند به روزگار هخامنشی بازمیگردد اما قدیمیتر نیز میتواند باشد. شطرنج نیز یک بازی برای بزرگسالها بوده که اسباب و وسیلههایش را از عاج، استخوان و چوب میساختند. این پیوستگی حضور اسباببازی در فرهنگ ایرانی، تا روزگار معاصر نیز دیده میشود. جعفر شهری در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» به پارهای اسباببازیهای کودکان در روزگار قاجار و پهلوی اول اشاره میکند که فرفره، وقوقصاحاب، بادبادک، علی ورجه، گاری حلبی، فانوس کاغذی، سوتسوتکهای گلی، جغجغه حلبی، طبلک، مترسک، شتر و اسب و الاغ گلی، آفتابه حلبی، قلیان، گهواره، ننو و نمونههای کوچکی از اسباب خانه و سرانجام، اتومبیلهای حلبی، ماشین دودی، قطار، توپهای لاستیکی و ماهوتی، از آن دسته به شمار میآیند.
**
در بررسی آثار فرهنگ و ادب ایرانی نمودهایی از بازی و اسباببازیها به چشم میآید؟
دقیقا! همینگونه است. یکی از سندهای تاریخی که نشان میدهد ایرانیان در زمینه بازی و اسباببازی در سراسر تاریخ خود پیوستگی داشتهاند، همین روحیه بوده است که بازی و اسباببازی را برای بچهها محترم و مهم میشمردند و این پدیده در متنها فاخر ادبی نمایان است. خاقانی در سرودههای خود درباره بازیهای ابزارها و وسیلههای گوناگون بازیها بسیار سخن رانده است. در نثرها و سرودههای دیگر شاعران نیز نشانههایی فراوان از این بازیچهها میتوانید بیابید که شاعر برای تمثیل و تشبیه به چیزی دیگر به استعاره گرفته و از بازیچهها نام برده است. درسنامههای اخلاقی و پندنامهها و اندرزنامهها که عالمان و دانشمندان برای فرزندانشان مینوشتهاند، نیز منبعهایی معتبر و سودمند در زمینه بازی و اسباببازی به شمار میآیند. نویسندگان چنان متنهایی مثلا یادآور شدهاند که به کودکان خود اسبسواری بیاموزید یا اگر بازی میکنند، آن بازی نشانهای از شغل آینده آنها باشد. بازی و اسباببازی بدینترتیب از گذشتههای دور رواج و اهمیت فراوان در سرزمین ایران داشته است و در روزگار اسلامی نیز پس از یک دوره فترت، اهمیت خود را بازمییابد.