امین فرجپور| روز گذشته رخشان بنیاعتماد و فاطمه معتمدآریا به حادثه نفتکش سانچی واکنش نشان دادند. رخشان بنیاعتماد در اینستاگرام خود نوشت: چشم به راهتان هستیم... براى ٣٠ نفتکش سانچى دعا کنیم، ٣٠ قهرمانى که در اتاقکى درون نفتکشى سوزان روى دریا حبس شدهاند... کاش کسى کارى کند؛ فاطمه معتمدآریا نیز از مسئولان کشور درخواست کرد که اجازه ندهند فاجعهای دیگر آتش دیگری بر جان و دل مردم ایران بزند.
همزمان با این دو چهره مطرح سینما، مهراوه شریفینیا نیز با این پرسش که «آیا قرار است مثل 1984 جورج اورول زندگی کنیم؟» فیلترشدن تلگرام را مورد انتقاد قرار داده بود. چند روز پیشتر هم اصغر فرهادی در یادداشتی با اشاره به رخدادهای اعتراضی اخیر کشور از سوالهای بیپاسخ مانده مردم نوشته بود. سوالات بیپاسخی که فریاد هدیه تهرانی را درآورد؛ و او را وادار کرد محافظهکاری همیشگی اصغر فرهادی را زیر سوال ببرد.
اینها اما تنها ابراز نظرهای سلبریتیهای وطنی در روزهای اخیر نبودند. چهرههایی که در هر جایی کم کار باشند، اما، در دنیای مجازی دمی را از دست نمیدهند و خود را موظف کردهاند که درباره هر اتفاق ممکن و ناممکنی نظر بدهند. تا آن حد که میشود گفت برای بسیاری از مردم طبیعی شده که بعد از وقوع واقعهای اجتماعی، سیاسی و حتی فرامنطقهای، ببینند در پیج سلبریتیهای وطنی چه نوشته شده است. همچنان که وقتی زلزله کرمانشاه پیش آمد، بهترین فرصت ایجاد شد برای سلبریتیها برای حرف دل و عقدهگشایی و انتقاد و اعتراض و خلاصه هر چه به دل داشتند. یا در قضیه افزایش عوارض خروج واکنش «نرو سمیه» نوید محمدزاده چنان دیده شد که شمار تماشاگرانش در حد یکی از پربینندهترین پستهای آن روز بالا رفت. یا در شلوغیها اعتراض مهناز افشار که البته با تقارن اعتراض مردم به فساد و اقتصاد رانتی و همسر خانم افشار که با وثیقه بیرون از زندان آمده است، انتقادات و اعتراضات بیشماری به سمت خود مهناز افشار برگشت یا بعد از شلوغیها؛ یا در قضیه منقلبشدن سحر قریشی، یا پشیمانی از رأی دادن؛ یا....
واکنش چهرهها؛ خوب یا بد؟!
در کل چهرههای شناختهشده وطنی زیاد واکنش نشان میدهند. اما اینکه آیا این واکنشها موجد اتفاقاتی خوب هستند یا اینکه همینها خود باعث افزایش حواشی شده و در ازدیاد شدت و وفور زشتیها نقش دارند؛ پرسشی است که هر کس از زاویه نگاه خود پاسخی به آن میدهد. در حقیقت گذشته از مطالعه موردی واکنشهای سلبریتیها؛ درباره کلیت فضای مجازی نیز میتوان این پرسش را مطرح کرد؛ یعنی فارغ از اینکه درباره هر جریانی سلبریتیها چه گفتهاند و این گفتهها تا چه حد به نفع حل آن ماجرا بوده، از این زاویه هم میتوان نگاه کرد که خود فضای مجازی هم در کنار همه محاسنش، معایبی نیز دارد. به این دلیل هم هست که هر قدر که رابطه مستقیم و رخ به رخ شخصیتها و بهاصطلاح چهرهها یا سلبریتیها با مخاطبانشان میتواند در برخی موارد از محاسن فضای مجازی به شمار آید؛ همین رابطه روبهرو در برخی موارد هم میتواند باعث دردسر شود. دردسرهایی که دربارهشان در سالهای اخیر زیاد شنیدهایم و دلیلش هم در بیشتر موارد این بوده که بعضی چهرهها خود را ملزم به انتشار مطالبی میکنند که در آن موضوع سررشته ندارند. در این مورد مثال زیاد میشود آورد. چندی پیش از بازیگری در فضای مجازی سخن به میان آمد که که به واسطه عشق و علاقهای که به سگهای زندهیاب هلالاحمر در جریان زلزله پیدا کرده بود، فتوای شرعی داد که سگ نجس نیست. یا بازیگر دیگری که مرگ حیوان خانگیاش را مترادف با پایان دنیا دانست. یا مجری تندرویی که همین اواخر گفت به مردم کشور یمن به دلیل کشتن علی عبدالله صالح ابراز حسادت میکند، چون مثل آنها نتوانستند سران فتنه را بکشند. یا آن بزرگ که ازش نقل شد دلیل زلزلههای اخیر جز پوشش زنان چیز دیگری نیست. یا آن زیرزمینیخوانی که از فلسفه حجاب نوشت، آن هم فقط و فقط برپایه عقدههای خود زمانی که زنی را میبیند.
دکتر احمد یحیایی در این زمینه میگوید: جهان امروز دنیای اطلاعات خوانده میشود و مخاطب امروز فعال است و در مقابل هر پیام، تصویر و اطلاعات واکنشهای متفاوتي دارد. این مدرس ارتباطات درباره سلبریتیها میگوید: درباره سوپراستارها باید تأکید کنم به دلیل مقبولیت اجتماعی که دارند، مسئولیت بیشتری بر دوششان است و باید بیشتر مواظب باشند؛ چون واکنشهای آنها در بیشتر موارد از حد یک واکنش شخصی بالاتر رفته و میتواند نقش بیشتری در اجتماع داشته باشد.
در رد واکنش
درواقع اگر حضور بیواسطه سلبریتیها در فضای مجازی را بشود دارای کارکرد منفی دانست، بیشک این قضیه ناظر به وجه نقش اجتماعی سخنان آنهاست. در توضیح بیشتر باید بگویم که در سالهای اخیر فضای شبکههای اجتماعی فرصت داد که سلبریتیها بتوانند خودی نشان دهند و مطالبشان را بیواسطه رسانهها به مردم عرضه کنند. در شبکههای اجتماعی نیز به واسطه معروفیت این افراد آنان بیشتر مورد توجه قرار گرفتند.
از همینرو، سلبریتیها به الگویی برای جوانان تبدیل شدند. چنین شد که آنان صاحب وجهی دیگر شدند که میشود آن را پدیده سلبریتیکارشناس نامید، یعنی افرادی که بدون هیچ کارشناسی برای هر موضوعی خود را مطرح و اظهارنظر کردند. نمونهها در این زمینه فراوان است. از هجمه بیرحمانه به ساختارهای مسکن مهر که هنوز هم بدیلی برای آن ارایه نشده است؛ تا همین جریان اخیر ابراز پشیمانی برخی از این چهرهها از حضور در انتخابات که پیدا بود بیکمترین مطالعهای درباره دستاوردها و شکستهای دولت و فقط و فقط بهعنوان واکنشی آنی به انجام رسیده است. نکته منفی ماجرا نیز اینجاست که بروز میکند. اغلب صحبتهای سلبریتیها به سبب اینکه علم و دانش کافی ندارند، سطحی است و جالب اینجاست که به سبب شهرتی که این افراد دارند، توسط کاربران اجتماعی مورد پذیرش هم قرار میگیرند. دکتر عباس اسدی، استاد روزنامهنگاری دانشگاه علامه میگوید: جامعه ما، جامعهای شفاهی است و در آن فرهنگ شفاهی غلبه دارد. در جوامع شفاهی، افراد بدون اینکه درباره موضوعات تحقیق و حقیقت آن را کشف کنند، آنها را در فضاهای عمومی منتشر میکنند. در چنین جامعهای از میزان مطالعه افراد کاسته میشود و در نتیجه سطح دانش هم پایین میآید. این افراد بهجای اینکه اطلاعات را از منابع درست کسب کنند، به حرفهای عامیانه دیگران اکتفا و گاهی حتی بر همین اساس هم تاریخسازی میکنند. بدونشک این کار باعث آسیبهای معنوی به نسل آینده و فراموشی تاریخ و میراث فرهنگی اصیل آن جامعه خواهد شد و آیندگان نخواهند توانست حقیقت را از دروغ تشخیص دهند.
در موضوع پشیمانی بابت حمایت از دولت روحانی نیز سخنان محمدجواد حقشناس میتواند تحلیلی از این جریان محسوب شود. عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی درباره رویکرد اعلام پشیمانی از حمایت از دولت که در فضای مجازی پس از اعلام جزییات بودجه مطرح شد، اظهار کرد: در فضایی که پس از ارایه بودجه به وجود آمد، برخی چهرههای فرهنگی، هنری و ورزشی که خیلی هم با مفاهیم سیاسی آشنا نبودند، پیشگام شدند و موجی علیه دولت به راه انداختند که آثار خود را در جامعه هم گذاشت. این رویکرد اغراقآمیز را اما میشد از این زاویه نگاه کرد که کسانی که اعلام پشیمانی میکنند، اگر به روز 29 اردیبهشت برگردند، به چه کسی رأی میدهند؟ اصلا آیا باید در انتخابات شرکت کنیم یا شرکت نکنیم؟ از بین سه گزینه حسن روحانی، ابراهیم رئیسی و مصطفی میرسلیم کدام گزینه را باید انتخاب کرد؟ آیا کسانی که امروز ابراز پشیمانی میکنند، در روز 29 اردیبهشت به کس دیگری غیر از روحانی رأی میدادند؟ پاسخ این سوالات نشان میدهد که انتقادکنندگان بدون اینکه به جوانب قضیه فکر کنند، واکنشی آنی و بیفکر نشان دادهاند.
نقش مثبت چهرهها
اما همه چیز نیز بدینگونه یکسویه نیست. آیا کسی میتواند انکار کند که همان انتقادات باعث ایجاد جنبش و تحرکی در دولت برای دستیابی به درصدی از وعدههایش شده است؟ یا درباره زلزله کرمانشاه، آیا میتوان کتمان کرد نقش سلبریتیها را در جمعآوری انواع کمکهای نقدی و غیرنقدی؛ یا حتی حمایت روحی - روانی از آسیبدیدگان زلزله که با دیدن همدلی یک چهره صاحبنام قطعا از وضع روانی بهتری بهرهمند شدهاند؟ آیا میشود این نکته را نادیده انگاشت که حمایت سلبریتیها از مردم در رخدادهای اخیر، نقش مهمی در کاهش فشارها بر مردم و دستگیرشدهها داشته است؛ حتی اگر این واکنش را مهناز افشار نشان داده باشد یا حتی اصغر فرهادی محافظهکار!
دکتر سیدحسن حسینی، جامعهشناس و استاد دانشگاه نیز به تاثیری که اعتراض مجازی سلبریتیها میتواند بگذارد، معترف است و میگوید: مسلما موضعگیریهایی که از طرف سلبریتیها انجام میشود، میتواند اثرگذار باشد. اعتراض سلبریتیها بر افکار عمومی تأثیرگذار است. این اعتراضها ممکن است بر رأی مجلس هم اثرگذار باشد.
اما مسلم است که این تأثیرگذاری به شرطی رخ خواهد داد که هدف آن سلبریتی نه خودنمایی و کارشناسنمایی؛ که ارایه موضوع باشد و پرسشگری. از این جنبه، سلبریتیها با توجهی که میتوانند به موضوعات خاص جلب و نگاهها را معطوف نادیدهها کنند، ارزش و اهمیتی روزافزون در این حیطه میتوانند داشته باشند.
حرف آخر
بهتر است حرف آخر را از زبان کورش تهامی بخوانیم؛ بازیگری که روشن است دید بازی در زمینه فضای مجازی دارد و میگوید: هنوز شناخت درستی نسبت به فضای مجازی وجود ندارد و انگار همه میخواهند صرفا در این فضا از هم انتقام بگیرند. من تمام تلاشم بر این بوده که در این سالها در مسائلی که نسبت به آنها آگاهی ندارم، نظری ارایه ندهم، اما این نوع نگاه چندان همگانی نیست. واقعیت امر این است که متاسفانه برخی افراد ازجمله هنرمندان بدون اینکه هیچگونه شناختی نسبت به شخص یا مسألهای داشته باشند در فضای مجازی اظهارنظر میکنند. مسألهای که به سرعت و مقطعی نمیشود با مشکلاتش روبهرو شد. حل این مشکلات نیاز به برنامهریزی طولانیمدت و مدون دارد. متاسفانه فضای مجازی به سمتی رفته که تنها به مسائل و بخشهای منفی هر اتفاقی میپردازد. با توجه به وضع فعلی بعید میدانم حاشیهسازیهای موجود در فضای مجازی به راحتی و به این زودیها حل شود، زیرا این اتفافات با تصمیم یک یا دو فرد حل نمیشود و باید همتی ملی برای مقابله با آن وجود داشته باشد.
بد نیست مطلب را با پیشنهاد ویژه تتلو برای رفع مشکلات اخیر کشور به پایان برسانیم. این خواننده که خود بهترین مثال برای رد هر نوع واکنش اجتماعی- سیاسی چهرههاست، در تازهترین اظهارنظرش که مورد توجه کاربران قرار گرفته گفت که «میخواهم پیشنهاد کنم برای آرام شدن جو این روزهای کشور بروم در استادیوم آزادی کنسرت بدهم». جواب یک کاربر در توییترش بهترین واکنش به گفته این خواننده بود: خدا رو شکر نمردیم و تتلو میخواد مشکلاتمون رو حل کنه!