گاهی آدم کارهایی میکند که به پشیمانی و حتی رویاپردازی میافتد؛ مثلا یاد فیلمهای کارتونی میافتیم که شخصیت اصلی داستان با ماشین زمان به عقب برمیگردد تا اشتباههای خودش را اصلاح کند. اینجاست که حتی امکان دارد دایره تخیلات آدمی بهحدی گسترده شود که روی روح و روانمان هم تأثیر بگذارد و آرزو کنی ای کاش ماشین زمان داشتی و نمیشد آنچه که شده است. اما اشتباههای ما چه بود؟ اشتباه اول این بود که از یکی از نمایندگیهای یک شرکت تولیدکننده لوازم خانگی کرهای سه دستگاه اسپیلت خریدیم. شاید هم اشتباه اول این بود که به آن نمایندگی گفتیم ما میخواهیم یخچال هم بخریم. در هر صورت هر کدام را که بخواهی اول بگیری، نتیجه کار یکی بود: اصرار نمایندگی برای اینکه یخچال را هم از او بخریم. در این نمایندگی سه نفر مشغول به کار بودند. یکیشان گفت چون شما از ما خرید کردهاید، ما به شما ۵درصد تخفیف برای یخچال میدهیم، ولی ما که آنقدرها عجله نداشتیم که بدو بدو یخچال بخریم، پشت گوش انداختیم. بعد، یکی دیگرشان زنگ زد و گفت جشنواره داریم و یخچال با ۵درصد تخفیف میفروشیم. یکی، دو روز بعد به نمایندگی زنگ زدم و سوال کردم که آیا جشنواره برقرار است؟ جواب داد نه، جشنواره هنوز شروع نشده! من هم گفتم چه عجیب! پس مثل اینکه اشتباه شده. فردایش دوباره خودشان زنگ زدند و گفتند ما میخواهیم به شما تخفیف بدهیم، زودتر بیایید یخچالتان را بخرید! خلاصه یک شب رفتیم نمایندگی. به کسی که یخچالها را نشانم میداد، گفتم ظاهرا جشنواره هنوز شروع نشده، درسته؟ گفت جشنواره دو، سه روزی هست که شروع شده! جلالخالق! من باز هم گیج شدم! آخرش نفهمیدم این جشنواره وجود خارجی دارد یا نه. خلاصه آن یخچالی که میخواستیم را انتخاب کردیم. به رنگ سفید میخواستیم، اما گفتند رنگ سفیدش در جشنواره تخفیف نخورده، بلکه رنگ سیلورش تخفیف خورده. گفتم خب، اولش شما گفتید میخواهیم تخفیف بدهیم، من هم فکر کردم هر جنسی را بخواهم روی همان جنس تخفیف میدهید. گفتند خیر، جشنواره است و ما اجناسی را میتوانیم تخفیف بدهیم که شرکت مشخص میکند. با این توضیح که هیچ نشانی از جشنواره - حتی در حد یک پوستر تبلیغاتی - هم روی در و دیوار نبود. بالاخره ما آن یخچال سیلور را با ۵درصد تخفیف خریدیم. پرسیدم یخچال قرار است از انبار بیاید؟ گفت بله!
این گذشت و روزی که قرار بود یخچال را بیاورند، گفتند در بازه زمانی ۱۱ تا ۳ بعدازظهر منتظر باشید. من آن روز همه کارهایم را تعطیل کردم و در حالت استندآپ بودم تا ساعت ۳ که یخچال با ماشین نمایندگی شرکت رسید. یخچال را که گرفتیم و کاورش را باز کردیم، دیدم که داخل درش زدگی دارد. به راننده اعترض کردم، گفت واقعیتش این یخچال توی فروشگاه بوده! خب، طبیعی است که هر کسی باشد ناراحت میشود، حداقل تصور میکردم که میتوانستند خیلی صریح بگویند که یخچال داخل فروشگاه را میتوانیم با ۵درصد تخفیف خریداری کنیم. به نمایندگی زنگ زدم و یخچال را برگرداندم و قرار شد یخچال دیگری از انبار برای ما بیاورند. همچنین با شرکت تماس گرفتم و پرسیدم در آن تاریخ، جشنوارهای درخصوص یخچال برگزار شده است که پاسخ دادند خیر.
این گذشت تا 10 روز بعد که از نمایندگی زنگ زدند و گفتند آن مدل یخچال کلا موجود نیست و اگر میخواهی مدل دیگری را به شما تحویل بدهیم، اما من خواستم پولم را برگردانند و گفتم دیگر یخچال نمیخواهم. شماره کارت و شماره حساب من را گرفتند و روز بعد از شرکت تماس گرفتند و پس از شنیدن سخنان من، باز شماره کارت و شماره حساب را گرفتند و گفتند ظرف حداکثر ۷۲ ساعت این پول به حساب شما برگردانده میشود. دردسرتان ندهم! هر روز کارم شده بود زنگ زدن به شرکت / نمایندگی / شرکت / نمایندگی / شرکت / نمایندگی... تا پولم را بگیرم. از خود شرکت هم البته زنگ میزدند و میگفتند قرار است تا فلان تاریخ پول واریز شود. بعد زنگ میزدند و میپرسیدند واریز شد؟ من میگفتم نه! بعد دوباره میگفتند ببخشید فلان مشکل پیش آمد، حتما واریز میشود. بعد روز دیگر زنگ میزدند و میگفتند واریز شد؟ من میگفتم نه... خلاصه دو، سهبار دیگر هم شماره کارت و شماره حساب دادم و کلی هم خونم را به جوش آوردم و پشت تلفن داد و بیداد کردم تا بعد از دو هفته پول به حسابم برگردانده شد.
همه اینها را نوشتم تا بگویم که برای خرید یک کالا اگر به یک نمایندگی بزرگ و اسم و رسمدار هم نتوانیم اعتماد کنیم دیگر به چه شرکت و فروشگاهی میتوان اعتماد کرد؟ بهتر نیست شرکتهای بزرگ به حال خودشان فکری کنند و نام و اعتبارشان را با دست خود تخریب نکنند؟