محمدرضا نیکنژاد/آموزگار
«...نکته خیلی مهم و حایز اهمیت، آزمایشگاهها و چگونگی تجهیزات آن بود. یک نمونه از آن مربوط به میزی میشد که در آن آزمایشگاه به من داده بودند. این میز کشوی کوچکی داشت. از روی کنجکاوی آن را بیرون کشیدم و با کمال تعجب، چشمم به یک دسته چک افتاد. دستهچک را برداشتم و متوجه شدم تمام برگههای آن امضا شده است! فورا آن را نزد پروفسوری که رئیس آزمایشگاهها و استاد راهنمای خودم بود، بردم. چک را به او دادم و گفتم: ببخشید استاد، که بیخبر مزاحم شدم. موضوع بسیار مهمی اتفاق افتاده است. ظاهرا این دستهچک مربوط به پژوهشگر قبلی بوده و در کشوی میز من جا مانده است و اضافه کردم؛ مواظب باشید، چون تمام برگهای آن امضا شده است، یک وقت گم نشود. پروفسور با لبخند تعجبآوری به من گفت: این دستهچک را دانشگاه برای شما، مانند تمام پژوهشگران دیگر دانشگاه، آماده کرده است تا اگر در هنگام آزمایشها به تجهیزاتی نیاز داشتید، بدون معطلی به کمپانی سازنده تجهیزات اطلاع بدهید. آن تجهیزات را، برای شما میآورند و راه میاندازند و بعد فاکتوری به شما میدهند. شما هم مبلغ فاکتورشده را روی چک مینویسید و تحویل کمپانی میدهید. به این ترتیب آزمایشهای شما با سرعت بیشتری پیش میروند. توضیح پروفسور مرا شگفتزده کرد و از ایشان پرسیدم: بسیار خوب، ولی اینجا اشکالی وجود دارد و آن امضای چکهای سفید است؛ اگر کسی از این چک سوءاستفاده کرد، شما چه خواهید کرد؟ با لبخند بسیار آموزندهای چنین پاسخ داد: بله، حق با شماست. ولی باید قبول کنید، که درصد پیشرفتی که ما در سال براساس این اعتماد به دست میآوریم، قابل مقایسه با خطایی که ممکن است اتفاق بیفتد، نیست.» (از خاطرات دکتر حسابی در دانشگاه شیکاگو)
امروز ۲۵ آذر «روز پژوهش» است. در پیوند با این روز یاد خاطره بالا و چند خاطره دیگر از دکتر حسابی افتادم. او کسی است که در چنین مواردی میتوان به داوریاش دل استوارتر بود. تا آنجا که خبر میرسد در میان کشورهای توسعهیافته آمریکا آموزش و پرورش چندان کارایی ندارد و مانند کشور خودمان دچار بیماری آزمونزدگی و نمرهگرایی و... است و باز مانند کشور خودمان منتقدان آموزشی با دولتهای گوناگون بر سر آموزش و پرورش درگیرند و... این یعنی ساختار آموزشی آمریکا نسبت به کشورهای پیشرو به شکل سازمانمند آنچنان نتوانسته و نمیتواند زمینه را برای پرورشِ نسلهای پژوهشگر فراهم کند، اما این پرسش پیش میآید که چرا آمریکا از نظر پژوهش سرآمدترین کشورهای جهان است. بیگمان آموزش عالی آمریکا یکی از منابع درآمدهای هنگفت اقتصادی آن کشور است. سیاستگذاریهای کلان این کشور در بیش از 8۰-70۰سال گذشته در راستای جذب نخبگان علمی کشورهای دیگر و فراهمکردن زیست شخصی و علمی و بهویژه پژوهشی برای آنان بوده و بیشترین سود را از این رهگذر برده است و اگر چنین نبود، اکنون سازمان فضایی این کشور سازمانی چند ملیتی نبود؛ و کموبیش همه نهادهای علمیاش چنیناند، اما شاخصه اثرگذار دیگر در این زمینه سهم پژوهش از تولید ناخالصی داخلی (GDP) است. درحالی که سهم پژوهش از GDP در کشور ما با کمی نوسان نزدیک نیم است، آمریکا 76/2، چین 98/1، ژاپن 35/3، کرهجنوبی 26/4، ترکیه 86/0، مالزی 07/1 و... است و این تا اندازهای نشاندهنده ارزشگذاری ما به پژوهش و پژوهشگر است. آنچه که بیش از هر چیز ضروری به نظر میرسد، فراهمکردن زمینههای سختافزاری و نرمافزاری برای رضایت پژوهشگران و نگهداشتن آنان در کشور است؛ و این کار تنها با هزینهکردن در راه زیست علمی و شخصی آنان شدنی است. آیا به روزی خواهیم رسید که مانند تجربه دلنشین دکتر حسابی چک سفید امضا به پژوهشگرانمان بدهیم و چندین برابرش سودهای مادی و غیرمادی به دست آوریم؟