لیلا مهداد| حالا بسیاری از شهروندان نمیتوانند تهران را با کوچهباغهایش بهخاطر بیاورند؛ خیابانهای کمعرضی که تنها تعدادی کالسکه در آن رفتوآمد داشتند و اکثر شهروندان با هم آشنا بودند. چیزی که از آن روزهای تهران باقیمانده تنها خاطرههای جستهوگریخته است. تهران حالا کلانشهری است با جمعیت بالا که خیابانهایش در ساعاتی از شبانهروز به پارکینگ خودروها بدل میشود؛ شهری که برای جا دادن جمعیتش، خانههایش را به سمت آسمان گسترش داده است؛ جمعیتی که رفتوآمد، اشتغال، حاشیهنشینیاش و سایر مسائلش هریک به دغدغهای بدل شده است؛ دغدغههایی که پسماندها و مسائل مربوط به آن نیز به آنها اضافه شدهاند تا جایی که شهرها به این نتیجه رسیدند برای این پسماندها باید مدیریتی جدا وجود داشته باشد و حالا با گذر زمان در جوامع، صنعتی به چشم میخورد با نام صنعت بازیافت؛ صنعتی که در جوامع توسعهیافته به صنعتی پولساز بدل شده و از بازیافت زبالههای عادی تا پلاستیک و زبالههای الکترونیکی منبع درآمدی برای آنها محسوب میشود و شاید برای همین است که مدتهاست از زباله بهعنوان طلای کثیف نام میبرند؛ طلایی که جمعآوری، حملونقل و دپوی آن دردسرهای مختص به خود را دارد؛ دردسرهایی که شهرداریها از گذشتههای دور با آن درگیر بوده و هستند و نظریهپردازان مدیریت شهری به آن بهعنوان یک تهدید و فرصت نگاه میکنند؛ تهدیدی که به عملیات جمعآوری، انتقال و دفن زبالهها اشاره میکند -مشکلات ناشی از دفن زباله تا تفکیک آن از مبدأ- و بروز خطرات زیستمحیطی را گوشزد میکند -تلنبار کردن زباله و سوزاندن آن اثرات زیانباری برای محیطزیست به همراه دارد- و در این میان گذری نیز دارد به هزینهبر بودن این پروسهها -روزانه حدود یکمیلیارد تومان صرف نظافت، جمعآوری و شستوشوی مخازن آنها در تهران میشود- اما در کنار آن به درآمدزایی کشورهای توسعهیافته از این دغدغه اشاره دارد و این درحالی است که به جای اینکه این صنعت پولساز برای ایران یک فرصت طلایی به حساب بیاید، بیشتر تهدیدی است برای محیطزیست؛ تهدیدی که آمارها حاکی از این هستند که سالانه 20میلیون تن زباله و پسماند در ایران تولید میشود؛ آماری که میتواند برای شهرداریها جایگزین تراکمفروشی و درآمدزاییهای ناپایدار شود و در کنار درآمدزایی به کمک محیطزیست نیز بیاید. اگرچه هستند جوامعی که از مرز درآمدزایی از طلای کثیف گذر کردهاند و به این میاندیشند که زبالهها به منبع تولید انرژی بدل شوند، البته هرازگاهی خبرها از تولید برق از زباله میگویند؛ مسألهای که امید میرود همهگیر شود تا مانعی باشد بر سر راه سودجویانی که از جمعآوری زباله کسب درآمد میکنند. آمارهای سازمان محیطزیست بر این مسأله تاکید دارند که حدود 15درصد از زبالههای شهر تهران توسط دلالان جمعآوری میشود تا در مقابل فروش آن پولهای میلیاردی به جیب بزنند؛ درآمدی که نهتنها سلامت جسمی این افراد را تهدید میکند، بلکه محیطزیست را نیز از تهدیدهای خود بینصیب نمیگذارد. واقعیت این روزهای کلانشهرها حاکی از این است که عموم مردم داشتن محیطی پاکیزه را از الزامات میدانند و این درحالی است که اقدامات بهداشتی جهت دفع زباله مستلزم هزینههای هنگفت و در این میان افزایش جمعیت و کلا افزایش سرانهها در همه موارد با افزایش مصرف و درنهایت پسماندهای ناشی از آن در ارتباط هستند و سیستم بستهبندی امروزی نیز به بالا رفتن زائدات افزوده است، اگرچه تحول در خدمات ارایهشده در رابطه با جمعآوری و دفع مواد زائد، گام در دوره جدیدی نهاده است و با رشد شهر ایستگاههای مختلف جمعآوری در سطوح محلات و نواحی، نوعی پراکندگی و توزیع نوین فضایی-مکانی را از لحاظ ارایه سرویس خدمات شهری به نمایش میگذارد. از سوی دیگر، توجه به نکات اقتصادی، اجتماعی و سطح رفاه در محلات مختلف میتواند در ارتباط مستقیم با تولید زباله قرار گیرد.
پیشینه
سالهایی به بلندی چند دهه
از همان سالها که بلدیهها راهاندازی شدند، نظافت شهری به عهده شهرداریها بود، بهطوری که از سال 1290 در شهرهای مختلف شهرداریها به وجود آمدند و ارایه خدمات شهری ازجمله نظافت شهری به شهرداریها واگذار شد؛ شرایطی که تا دهه1340 کموبیش در شهرهای بزرگ دنبال میشد تا اینکه تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی و افزایش جمعیت سبب شد کمیت و کیفیت پسماندها تغییر بیابد؛ درواقع دپوی پسماند در سطح شهر و مکانهای موقت و همینطور بازیافتهای غیرقانونی، آلودگی محیطزیستی و بهداشتی را برای شهروندان به دنبال داشت که موجبات نارضایتی آنها را فراهم آورد. شرایطی که الزام تجدیدنظر در قانون قبلی و تصویب قانون شهرداری را گوشزد میکرد؛ تجدیدنظری که در سال 1334 اتفاق افتاد و براساس ماده 55 قانون شهرداری؛ نظافت محیط شهری، تنظیف و نگهداری از معابر و مجاری آبها و فاضلاب و تنقیه قنوات مربوط به شهر به شهرداریها سپرده شد، اگرچه تشکیل سازمانهای بازیافت در کلانشهرها و توجه به سیستم مدیریت پسماندهای شهری از اوایل دهه 60 مورد توجه قرار گرفت. در آن دوران وظیفه اصلی این سازمانها در ابتدا بازیافت مواد و انرژی از پسماند و سامان بخشیدن به مدیریت پسماندهای شهری بود، اگرچه چهارسال بعد از آن این تفکر که نباید پسماندها در سطح شهر پراکنده شوند موجب شد سیستم جدید مدیریت جمعآوری و دفع پسماندها شروع شود؛ سیستمی که سبب شد روزانه حدود 7هزار تن پسماند در سطح شهر جمعآوری شود. در همان سال 1364 بود که مراکز غیربهداشتی دپوهای موقت در سطح شهر برچیده و به جای آنها کانتینر نصب شد؛ مراکزی که تعداد آنها 1200 عنوان شد. اهمیت مسأله پسماند سبب شد در سال 76 قانون پسماند تهیه و به مجلس ارایه شود، اگرچه نتیجهای دربرنداشت و به همین منظور سهسال بعد وزارت کشور و سازمان حفاظت از محیطزیست دو لایحه قانونی جداگانه برای بررسی به کمیسیون امور زیربنایی دولت ارسال کردند که بعد از بررسیهای کارشناسی در قالب لایحه به دولت تقدیم شد؛ لایحهای که تحت عنوان مدیریت مواد زائد جامد پس از تصویب هیأت دولت تقدیم مجلس شد؛ پروسهای که در سال 1381 به نتیجه رسید.
نگاه مخالف
تهدیدی که باید به فرصت بدل شود
پرهام جعفری - فعال محیطزیست| با پیشرفت جوامع، رشد جمعیت و صنایع و حرکت به سمت مصرفگرایی بیشتر، تولید زباله به یکی از دردسرهای بزرگ و به یکی از بزرگترین تهدیدات محیطزیست انسانها و جانداران تبدیل شده، بهطوری که حتی تصور زیستن در شهری که زباله آن چند روز جمعآوری نشده، اگر غیرممکن نباشد تصویری زشت و ناهنجار خواهد بود، مسألهای که اگر آن را مدیریت نکنیم، خسارات جبرانناپذیری برای نسلهای آینده برجای خواهد گذاشت. پرهام جعفری، فعال محیطزیست در ادامه صحبتهایش میافزاید: اگرچه این تهدید وجود دارد، اما جوامع بسیاری آن را به یک فرصت تبدیل کردهاند؛ جوامعی که راهکارهایی همچون کاهش تولید پسماند، بازآفرینی و استفاده مجدد، بازیافت و تفکیک پسماند را در پیش گرفتهاند. راهکارهایی که ضرورت دارند در ایران نیز در پیش گرفته شوند. جعفری با اشاره به آمارهای جهانی میگوید: سرانه تولید زباله در جهان 250 تا 300 گرم است، درحالیکه در ایران به 600گرم میرسد، آماری که در کلانشهری همچون تهران به 900 تا1200گرم میرسد. درواقع هر تهرانی بهطور متوسط 6برابر وزن خود زباله تولید میکند. حال با توجه به آمار فوق باید گفت نخستین قدم در بحث مدیریت تهدید زباله قدم گذاشتن در راه کاهش تولید زباله است، هدف اصلی از کاهش تولید زباله این است که تولید زباله به حداقلی که ممکن است، برسد. در این مسیر وضع قوانین حمایتی و سلبی در سطح ملی و محلی میتواند نقشی اساسی را بهعهده بگیرد، برای همین امتداد مسئولیت تولیدکننده و اقناع شهروندان یا به عبارتی تولیدکنندگان پسماند برای مشارکت در مدیریت بهینه پسماند یک گام ضرورری است. این فعال اجتماعی بازآفرینی و استفاده مجدد را از الزامات دانسته و عنوان میکند: منظور از استفاده مجدد یعنی استفاده دوباره و دوباره از یک ماده به اندازهاي که جا دارد، است. بهترین مثال استفاده از شیشههاي موادغذایی نظیر رب و آبلیمو است، پس از اتمام محتویات رب میتوان از آن بهعنوان ظروف نگهداري ادویهجات، آب و... استفاده کرد، البته نباید از سومین و مهمترین گام در مدیریت پسماند یعنی بازیافت و تبدیل مواد غافل شد. مرحلهای که نیازمند تفکیک پسماند از مبدأ به معنی جداسازی پسماندهای خشک و تر از یکدیگر قبل از دفع در مراکز تولید و مصرف نظیر منازل ، ادارات و... است که در این بخش مشارکت شهروندان میتواند بسیار حائزاهمیت باشد. واقعیت جهان امروز این است که در بسیاری از جوامع زبالهها یک فرصت هستند، فرصتهایی که در آنها میتوان تبدیل پسماند به کمپوست، تبدیل پسماند به انرژی در زبالهسوزها و سیستم هاضم، تولید بیوگاز، تولید شن از نخالههای ساختمانی، برنامهریزی جهت امحای پسماندهای بیمارستانی، صنعتی و.... را دید. جعفری بر این باور است که آموزش اقناعی و کاربردی برای شهروندان و وضع قوانین حمایتی و سلبی کاربردی و استفاده از سمنها برای جلب مشارکت شهروندان دارای نقش ممتازی است که در کشورهایی که مدیریت بهینه پسماند در آنها رشد یافته، بهصورت جدی موردتوجه قرار میگیرد.
نگاه موافق
فرصتی درآمدزا
محمدعلی پورنیا - کارشناس مدیریت شهری| زباله و پسماندها در جهان امروز، هم تهدید هستند، هم فرصت. درواقع زیرکی مدیریت است که این تهدید را میتواند به یک فرصت تبدیل کند، اگرچه یکی از ضعفها در مدیریت این است که فرصتی به تهدید بدل شود. اینکه روزانه یک میزانی زباله تولید میشود، یک فرصت است. محمدعلی پورنیا، کارشناس مدیریت شهری در ادامه صحبتهایش میافزاید: یک بررسی مختصر نشان میدهد که هزینههای هنگفتی در جهان برای طلای کثیف میشود تا از این طریق به یک درآمدزایی چشمگیر دست بیابند. اگر هستند افرادی که این مسأله را یک تهدید عنوان میکنند، باید اذعان کرد که این موضوع به ضعفهای مدیریتی برمیگردد. پورنیا بر این باور است که نامیدن زباله تحتعنوان طلای کثیف نشان از ارزشمند بودن آن دارد، همانطور که ارزش نفت سبب شده طلای سیاه نامیده شود. این کارشناس مدیریت شهری به ضرورت ورود بخش خصوصی به این عرصه تاکید کرده و میگوید: درحال حاضر در جوامع بسیاری بخش خصوصی در این عرصه ورود پیدا کرده و نتایج مثبتی را به بار آورده است. در مبحث پسماندها تفکیک از مبدأ همیشه قابل بحث بوده است که نکته قابل تامل آن فرهنگسازی بوده است. البته همیشه طرحهای خردی نیز در این عرصه ارایه شده است که به نوبه خود درست اجرایی شدن آنها میتواند راهگشا باشد، اما نتیجه کلی این است که پسماندها برای جوامع یک فرصت هستند. پورنیا اشارهای به یکی از طرحها میکند و میگوید: در دوران شهردار قبلی یکی از این طرحها تولید برق از زباله بود که اجرایی شد، اگرچه برخی بر این باور بودند که این طرح نیمهتمام رها شده است. واقعیت امر این است که با سوزاندن به روشهای استاندارد که به محیطزیست نیز آسیب نمیرساند، به راحتی میشود تولید برق کرد. یکی دیگر از نکاتی که میتوان به آن اشاره کرد این است که زبالههای ایران برای بازیافت بسیار ارزشمندتر از سایر جوامع است، چون در بیشتر مواقع تهمانده غذاها در زبالهها وجود دارد که میتواند به کود تبدیل شده و در کشاورزی از آنها بهره برد. یا یکی از نمونهها قوطیهای نوشابه است که آلومینیوم خالص است که میتواند در مرحله بازیافت پتانسیل خوبی محسوب شود. این کارشناس مدیریت شهری اذعان میکند: تفکیک زبالهها یکی از مباحث اساسی است که همیشه به از مبدأ بودن آن تأکید میشود، درحالیکه به نظر من تفکیک در مقصد نیز با توجه به تمام هزینههایی که میتواند دربرداشته باشد، بهصرفه است، تا زمانی که همانند جوامع دیگر ما به فرهنگسازی برسیم. فرهنگسازی که همدلی محیطزیست، شهرداری و سازمانهای متولی میطلبد. نه اینکه شهرداری با سوزاندن زباله تولید برق کند و محیطزیست از آن بیخبر باشد! یکی از راهکارها نیز این است که شهرداری از خود کارمندانش این فرهنگسازی را شروع کند و هریک از آنها در زندگی شخصی خود این تفکیک را انجام بدهند و بعد از آن سازمانها و موسسات میتوانند این مسأله را جزو الزاماتشان قرار بدهند، به این ترتیب بیشک به فرهنگسازی زودتر دست خواهیم یافت.
نگاه کارشناس
فرصتسوزی میکنیم
حسین جعفری- مدیرعامل سابق شرکت پسماند تهران| زباله نه درحد تهران که در اندازه یک روستا نیز میتواند تهدید باشد. درواقع زباله اگر مدیریت شود، میتواند فرصت باشد، اگر مدیریت نشود، میشود یک تهدید به حساب آورد. حسین جعفری، مدیرعامل سابق شرکت پسماند تهران در ادامه صحبتهایش میافزاید: تهران نسبت به آن چیزی که در دنیا وجود دارد، در چند مقوله عقب است. یکی در عرصه قوانین سلبی و حمایتی؛ قوانینی که هم در سطح ملی و هم محلی به خوبی مشهود هستند. اما دیده میشود که تولیدکنندهای اصولی را رعایت نمیکند و امتداد مسئولیت تولیدکننده را ارزشی برایش قایل نیست و در برندینگ این تولیدکنندگان این مسائل در نظر گرفته نمیشود، این درحالی است که ما در پارلمان محلی یا همان شوراهای اسلامی قوانین حمایتی را نمیبینیم که اگر تولیدکنندهای مدیریت پسماند خود را بهگونهای انجام بدهد که سالانه پسماند خود را کاهش دهد، از یکسری معافیتها بهره ببرد و در مقابل اگر کسی این اصول را رعایت نمیکند، عوارض و بهای آن را پرداخت کند. اگرچه میتوان قوانین حمایتی و سلبی دیگری را نیز در نظر گرفت. بهعنوان نمونه در تبلیغات هم میتوان این قوانین را گنجاند؛ اگر قرار است تبلیغی صورت بگیرد، برای سازمانی انجام شود که حتما در حوزه پسماند، اصولی را رعایت کرده باشد. نمیتوان پذیرفت شرکتی که در زمینه وسایل الکترونیک فعالیت میکند، تبلیغات داشته باشد، اما هیچ برنامهای برای مدیریت پسماند و امحای آن نداشته باشد. طبیعی است با وجود این قوانین، شرکتهای خصوصی میتوانند به بازیافت ورود پیدا کنند. بحث بعدی تکنولوژیها و فناوریهاست. ایران در خیلی از کشورهای دیگر از فقر تکنولوژی متناسب و بومی رنج میبرد. درواقع تکنولوژیهای ما، تکنولوژیهای کارآمدی نیست. بسیاری از جوامع از خودروهای حمل زباله مکانیزه استفاده میکنند، درحالیکه خودروهای ما آلودگیهای صوتی و زیستمحیطی دارند. البته در عرصه امحا و پردازش پسماند، تهران به نسبت برخی شهرها جلوتر است، اما نیازمند ارتقاست تا در قبال آن اتفاقات خوبی را در این عرصه شاهد باشیم. واقعیت این است که اگر ما تکنولوژیهای روز دنیا را جایگزین تکنولوژی خود کنیم، حداقل این است که بازیافت ما میتواند چیزی حدود 6درصد افزایش بیابد. این 6درصد در تهرانی که روزانه نزدیک به 7تن زباله برای پردازش میفرستد، اگرچه حجم خود زبالهها خیلی بیشتر است، عددی حدود 400تن میشود. اینها یعنی اعداد بزرگ. مدیرعامل سابق شرکت پسماند تهران بر این باور است که آموزش یکی از الزامات است و عنوان میکند: یکی از مباحث این عرصه آموزش و مشارکت مردمی است. البته این ضعف به مدیریت شهری برنمیگردد و متوجه آموزش است؛ متاسفانه آموزش در کشور ما یکطرفه است! عدهای بنویسند و سایرین اطاعت کنند. چنین چیزی نیست. مشارکت مردمی باید همراه با آگاهی باشد تا فرد احساس کند منفعتی برایش دارد؛ منفعتی که اتفاقا اقتصادی نیست و میتواند اجتماعی، معنوی یا اخلاقی باشد. یعنی با توجه به روحیات فرد و موسسهای که میتواند در این مشارکتها حضور داشته باشد. جعفری به ضعف ما در بهره بردن از سمنها اشاره کرده و اذعان میکند: واقعیت امر این است که ما نتوانستهایم از پتانسیل سمنها بهره ببریم؛ سمنها پایههای اساسی هستند. در دنیا یکی از ارکان توسعه شهری سمنها هستند. ما در مورد سمنها چه کاری انجام میدهیم؟ چرا ژاپن در بحث فضای سبز موفق است؟ چرا در ژاپن سطل زباله نمیبینید؟ چون سمنها آموزش مبتنی بر مهارت دیدهاند، نه سواد آموزشی. در این جوامع برای سمنها نقش تعریف شده است. یعنی اگر قرار است هزینهای کم شود، این هزینه صرف محلهای خواهد شد که مشارکت دارد. مدیرعامل سابق شرکت پسماند تهران عنوان میکند: ما مبتنی بر مشارکت مردم نتوانستهایم هیچ آموزشی را طراحی کنیم و این درحالی است که نقشی برای سمنها در نظر نگرفتهایم. در این عرصه میتوانیم از ایدههای نویی بهره ببریم، بهعنوان نمونه در سطح کشور دانشآموزانی داریم که هریک میزانی کتاب و دفتر طی سال استفاده میکنند. اصلا هزینه نکنیم تنها آموزش بدهیم به یک دانشآموز بهگونهای منزلت بیابد که طی سال کتاب خود را نگهداری کند و در انتهای سال آنها را تحویل دهد. به این شیوه میتوان کتابهای سه تا پنج استان در کشور را تأمین کرد.
تجربه دیگران
زبالههای هزینهبر
زرد، آبی، قهوهای، سبز و سیاه پنج رنگ آشنا برای آپارتمانهای آلمان هستند؛ رنگهایی که مشخص میکنند هر زباله در کدام سطل قرار بگیرد و شاید برای این است که آلمانها خود را قهرمان محیطزیست جهان میدانند! آلمانیها در کنار رنگهایی که تفکیک را گوشزد میکنند بر این باور هستند که جداسازی باید از خانهها شروع شود و برای همین جداسازی زبالههای خانگی مسأله مهمی برای مردم آلمان است. باوری که آمارها نیز بر آنها تاکید دارند و نشان میدهند که 90درصد آلمانیها به آن علاقهمندند و آن را انجام میدهند. البته این نکته را نیز باید گفت که به لحاظ تئوری و قانونی همه آلمانیها ملزم به رساندن زبالههای خاص مانند باتری و موادشیمیایی به مراکز بازیافت هستند! تولید زباله در سوییس هزینه دارد! چون در اکثر نقاط این کشور دور انداختن زباله هزینه دارد و هر کیسه زباله دارای برچسبی است؛ برچسبی که دستکم معادل یک یورو هزینه دارد. البته نباید از خاطر برد که بازیافت در سوییس رایگان نیست. درواقع حفظ محیطزیست تنها عامل ایجاد چرخه بازیافت در سوییس نیست، چون انگیزههای مالی نیز به چشم میخورد. یکی از نکات جالب در مورد مدیریت بازیافت در سوییس این است که شیشه و کاغذ در این کشور دور انداخته نمیشود؛ در اکثر شهرهای این کشور جمعآوری زبالههای کاغذی به شکل رایگان انجام میشود از روزنامههای قدیمی، مقوای نازک، پاکت غلات تا قبض تلفنهای قدیمی. یکی دیگر از برنامههای سوییس جمعآوری گیاهان و روییدنیهای مربوط به باغچهها و باغهاست که بیرون گذاشته شدهاند. یکی دیگر از نکات جالب سوییس برای مدیریت پسماند این است که بطریهای پلاستیکی رایجترین محفظه نوشیدنیها در سوییس هستند که 80درصد آنها بازیافت میشوند؛ بیشتر از میانگین اروپا که 20 تا40درصد است. سوئد نیز از آن دست کشورهایی است که تولید زباله برای شهروندانش هزینهبر است، چون هر خانواده بهازای هرکیلو پسماند تولیدی باید یکدلار پرداخت کند و این درحالی است که بهطور متوسط هر شهروند در روز یکونیم کیلو پسماند تولید میکند! جالب این است که هزینههای مربوط به پسماندها هر 6ماه یکبار در برگههای مالیاتی به شهروندان ابلاغ میشود. در سوئد برای جمعآوری پسماند مجوزهایی نیاز است؛ مجوزهایی که 25شرکت پیمانکار موفق به اخذ آنها شدهاند تا مسئولیت جمعآوری زبالهها را به عهده بگیرند. جالب این است که مالکیت مخازن کنار خیابان در اختیار شهرداری است؛ مخازنی که شهروندان نمیتوانند پسماندهای با وزن کمتر از نیمکیلو را در آنها بیندازند؛ قانونی که بیشتر شامل حال مراکز تجاری، رستورانها و مغازههایی است که به دلیل برخورداری از تردد بالا، مخازن در حواشی آنها نصب شده است. نکته جالب این است که در سوئد مغازهها خود مسئول حمل و دفع پسماندهایشان هستند و برای همین میتوانند از میان شرکتهای مورد تایید یکی را به منظور حمل پسماندها انتخاب کنند؛ شرکتهایی که برای اجرایی کردن چنین وظیفهای هر ماه مالیاتی را به شهرداری پرداخت میکنند. یکی دیگر از مواردی که باید به آن اشاره کرد این است که قوانین سختی برای مخازن خیابانی وضع شده است؛ در زمینه خسارت زدن به این مخازن. دانمارک از آن کشورهایی است که چنددههای میشود برای تحقق سیاستهای زیستمحیطی خود نگاهی متفاوت به زباله دارد. درسال 2003 هر دانمارکی 559 کیلوگرم زباله تولید میکرد و برای همین است که حدود 10هزار دانمارکی در تجارت جمعآوری زباله فعالیت میکنند، اما درحال حاضر میزان کل زبالههای دانمارک به اندازهای نیست که به فکر ایجاد مراکز بازیافت بیفتند و برای همین زبالههای پلاستیکی، زباله محصولات الکترونیکی باتریها و فلزات برای بازیافت به خارج از کشور فرستاده میشوند. یکی از قوانینی که در این کشور اجرایی میشود این است که هر شهروند باید پسماندهای خود را در کیسههای مخصوصی قرار دهد؛ کیسههایی که روی آن نوع پسماند نوشته شده است؛ کیسههایی که از مواد قابل بازیافت ساخته میشوند و به صورت رایگان در اختیار شهروندان قرار میگیرند، البته هرگونه تخلفی از سوی شهروندان در این زمینه در مراجع قضائی پیگیری میشود.
منابع دیگر
زباله و امحا و بازیافت آن یکی از دغدغههای امروزی است که در برخی جوامع به چشم یک فرصت به آن نگریسته شده و به مرحله درآمدزایی رسیده، این درحالی است که در کلانشهری همچون تهران برمبنای خبرهای منتشره روزانه حدود 9500تن زباله تولید میشود و این سوال را مطرح میکند که این حجم از زباله میتواند به یک فرصت بدل شود یا خیر. لینکهای زیر در راستای همین پرسش هستند.
https: //www.isna.ir/news/95021106121
ایسنا
http: //www.irna.ir/fa/News/81526362
ایرنا
https: //www.mehrnews.com/news/2111586
مهر
http: //www.yjc.ir/fa/news/5480324
باشگاه خبرنگاران جوان
http: //donya-e-eqtesad.com/ -64/552333
دنیای اقتصاد
http: //www.pishkhaan.net/news/56002/
روزنامه فرهیختگان
http: //forsatnet.ir/news/report/
فرصت امروز