میرجلالالدین کزازی استاد ادبیات و نویسنده
در این روزها به زمینهای نوآیین میاندیشم. در دانشگاه، تدریس درسی را در رشته فلسفه هنر پذیرفتهام. در این درس بازتاب و نمود زیبایی در سرودههای سخنوران ایران را به دانشجویان
درس میگویم.
این آموزه، آموزهای است نوپدید و بیپیشینه. خواست برنامهریزان از این آموزش زیباییشناسی سخن پارسی نیست، زیرا در رشته زبان و ادب پارسی به این زمینه پرداخته میشود و ما در چند دانش کارکردهای زیباشناختی در ادب را میدانیم. دانشهای بدیع، بیان و آهنگشناسی شعر که آن را عروض مینامند از این علوم هستند.
نگاه به زیبایی در ادب نگاهی سخنسنجانه و ادب شناسانه نیست. نگاهی است پدیدار شناختی. میخواهیم چیستی زیبایی در هنری که در زبان رخ میدهد را، بیندیشیم، بسازیم، بپژوهیم، تا مگر ویژگیهای بنیادین آن را با کارکرد زیبایی در هنرهای دیگر بیابیم و نشان بدهیم. به سخن دیگر میخواهیم آنگونه از زیبایی را که در این هنر پدید میآید، یعنی ویژگیهای سرشتین و ساختاری را داراست که آن را از زیبایی در هنرهای دیگر جدا میدارد و باز میشناساند دریابیم. در این روزها به این زمینه میاندیشم زیرا زمینهای است که برایم دلکش است و گیرا و چالشی. از سوی دیگر هماکنون کتابهایی دارم که به زیر چاپ رفتهاند. کتاب «دمی بیخویشتن، با خویشتن» که در زمینه نهانگرایی و راز آشنایی است بهزودی درمیانههای آبان ماه به گفته ناشر از چاپ بیرون خواهد آمد.
کتاب دیگری دارم که با چند هفته فاصله به دست داده خواهد شد. یکی کتابی است به نام «پرند و پلاس» که جنگی است از جستارها و نوشتههای گونهگونه. کتاب دیگر گزیدهای از سرودهاست که با نام «چشم و چراغ بهار» منتشر میشود. کتاب دیگرم «یورک نامه نو» نام دارد که نامهای است بلند در دویستوبیست و اندی بیت که من در آن گزارش سفر 40 روزه خود به نیویورک را نوشتهام. در بخشی از این کتاب، فرهنگ آمریکایی را با فرهنگ ایرانی سنجیدهام. کتابی هم که هماکنون پیشاروی دارم و گرم نوشتن آن هستم برگردانی است از شاهکار «دانته» که نام آن در ایران به «کمدی الهی» برگردانیده شده است. بهزودی به یاری خداوند در این برگردان از «دوزخ» به در خواهم آمد و به «برزخ» خواهم رسید تا سرانجام راه به «بهشت» ببرم. همینها فکر مرا به خود
مشغول کردهاند.