بسیار سفر باید
 
علی اکبرزاده
 

دوستی در تعریف فانتزی‌های بزرگ زندگی‌اش می‌گفت: تلاش می‌کنم با چندین سال، کار و کوشش به مرحله‌ای برسم که بتوانم یک‌سال تمام دست از کار و مشقت برای کسب مادیات بکشم و تمامی آن 365 روز رویایی‌ام را به سفر بگذرانم. از ایران شروع کنم و در آسیا چرخ بزنم. به هند بروم و فیل‌سواری کنم. به قلب اروپا بروم و در آن‌جا عاشق شوم. از ورشو و پراگ لذت ببرم و شب‌هایم را در بوداپست بگذرانم. بعد که تمام دور‌هایم را زدم بی‌آن‌که دیگر آرزوی عجیبی داشته باشم، برگردم و به مسیر قبلی و عادی زندگی‌ام ادامه دهم. در همان لحظات، چون از خیلی پیشتر ماجرای سفر و زندگی در همه جا، در میان آرزوهای مهم زندگی‌ام بود بدون مکث در جواب آن دوست گفتم اما من نظر دیگری دارم. اگرچه کار کردن و گذراندن امورات زندگی سقف مشخصی ندارد و برای آن پایانی نیست، اما به نظر می‌رسد فرد باید برای مسیر زندگی‌اش سقف مشخص کند. مثلا سقف برای روزهای کارمند بودن، سقف برای روزهای درس خواندن و حتی سقف برای روزهای کار کردن. این مدل خط‌کشی میان روزهای زندگی اجازه می‌دهد به جای این‌که یک عمر کار کنی تا یک‌سال به سفر بروی، بتوانی چندی کار کنی و مابقی روزهای زندگی‌ات را در سفر باشی. این تقسیم‌بندی روزهای زندگی تنها منوط به این امر است که ذهنت برای سفر آماده باشد. زیرا بسیاری حتی برای سفر‌های کوتاه و یکی دوروزه هم مدت‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند و در آخر با وسواسی حرص‌درآور، به سفری قانونمند و منضبط می‌روند. درحالی‌که برای سفر کردن از همه چیز مهم‌تر عزم سفر است و باقی ماجرا بدون‌شک در پی عزم مسافر جفت و جور خواهد شد. چه چیز جذاب‌تر از اینکه، چندی از زادگاهت دور شوی و به زادگاه آنانی بروی که هیچ پیش‌زمینه‌ای از حرف‌هایشان، فکرهایشان و خنده‌هایشان نداری! چه چیز هیجان‌انگیزتر از این‌که صبح که بیدار شدی، جایی باشی که هیچگاه صبح‌هایش را ندیده‌ای و از خیابان‌هایش هیچ تصوری نداری. کشف و حضور در جای جای این جهان پهناور یکی از مهیج‌ترین و بی‌نظیرین تصمیمات است. روندی که زندگی ملال‌آور انسان‌های ساکن در یک دایره محدود جفرافیایی را بیشتر نمایان می‌کند. شکی نیست که سبک زندگی، بلوغ فکری، نوع نگاه و نرم‌خویی جملگی از پیامدهای جهان‌بینی و زیاده‌روی در امر سفر است که تحقق آن برای هر انسانی مایه مباهات است.


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/11537/بسیار-سفر-باید