مونا ربیعیان| دهه 60، دههای که اوج فوتبال ایران را رقم میزد، فوتبالی که با بازیکنان خاکی و خودمانی شروع شد. داوود فنایی که پست متفاوتی با دیگر بازیکنان داشت اما با آنها بود و گاه با بازیکنانی مانند بهروز، پژمان و شوخیهایی که گاه و بیگاه با آنها میکرد، فوتبالیستهایی که مانند نسل علی پروین از زمین خاکی محل با تیمهای محلی، فوتبال خودشان را آغاز کردند؛ آغازی پر از شور و عشق، عشق به فوتبال؛ عشقی که بعد از این همه مدت پشیمانی یا ناراحتی در آن دیده نمیشود. دوستیهایی که در فوتبال ابدی شدند و همیشه برای خاطره تعریف کردن از آن زمان دوست دارند از همدیگر پیشی بگیرند.
داوود فنایی بازیکنی بود بدون حاشیه که در جنجالهای آن دوران حضوری نداشت و در آن زمان هم یکی از بهترین دروازهبانان معرفی میشد. او حالا جزو مربیان خوب دروازهبانان پایه است و در مربیگری هم مهارتی مثل دوران دروازهبانی گذشته دارد. او دوست دارد روزی بتواند مربیگری تیم محبوبش را انجام دهد اما در شرایط خوب تیمی پرسپولیس. خیلیها وقتی اسم داوود فنایی را میشوند، یاد گل 30 ثانیهای علی سامر میافتند. فنایی دروازهبانی بود که شاید خیلی زود از فوتبال خداحافظی کرد. او با یک مصدومیت از چشم علی پروینی افتاد که بارها و بارها او را جایگزین احمدرضاعابدزاده کرده بود. فنایی به اختلافی که با عابدزاده بر سر نیمکتنشینیاش بود، اشاره نمیکند اما زمانی که پروین و وحید قلیچ به این نتیجه میرسند که باید یک هفته در میان این دو دروازهبان را درون دروازه بگذارند، همه چیز روشن شد. فنایی البته از آن دسته بازیکنانی است که از همان دوران بازیکنیاش به مطالعه و دیدن فیلم علاقهمند بوده و حتی تمرینات مدیتیشن هم داشته. او خیلی زود وارد جرگه مربیگری شد و همه مدارک کنفدراسیون فوتبال آسیا و فیفا را گرفت. مدتی هم مربی دروازهبانان تیمملی نوجوانان و تیمملی جوانان ایران و تیم ذوبآهن بود و درحال حاضر مربی دروازهبانان پیکان است.
فوتبال را از چه زمانی شروع کردید؟
از زمین شهید باباخانی که آن زمان خاکی بود، فوتبال را شروع کردم. آن زمان با بچهمحلهایمان تیم تشکیل داده بودیم و من فوروارد بودم. در پست فوروارد توپ پاس نمیدادند و نمیتوانستم بازی خودم را به نمایش بگذارم. پس تصمیم گرفتم درون دروازه بایستم تا توپ به من هم بدهند. بچه بودیم و فکرهای بچگانه داشتیم. الان هم از تصمیمی که در 14سالگی گرفتم و در دروازه ایستادم، پشیمان نیستم.
چرا وقتی فوتبال را حرفهای شروع کردید، پست فوروارد را انتخاب نکردید؟
خب من از همان نوجوانی دروازهبانی را انتخاب کرده و عاشق این پست شده بودم. فکر کنم به خاطر این پست دیگری را انتخاب نکردم. به نظرم دروازهبانی پست خیلی متفاوتی است و این تفاوت، مرا به این پست نزدیک کرد و دیگر دوست نداشتم این پست را ترک کنم. تا امروز هم که مربی دروازهبانان شدم، از اینکه این پست را انتخاب کردم، پشیمان نشدم.
شما گفتید دروازهبانی پست متفاوتی است. این متفاوتبودن شما را از بازیکنهای دیگر جدا نمیکرد یا تمرینهای جداگانه باعث نشده که کمی با دنیای پستهای دیگر فاصله داشته باشید؟
خب هر پستی به نظر من دنیای خودش را دارد و اینکه بگویید به خاطر پست با دیگر بازیکنان ارتباط نداشتم، درست نیست. بههرحال من روزهای زیادی را با بازیکنان گذراندم. خارج از تمرین در اردوهای تیمملی و پرسپولیس هم با هم دورانی داشتیم و اینکه تمرینات دروازهبانان از بازیکنان دیگر جداست درست اما بههرحال آن هم دنیای خودش را دارد؛ دنیای 18 قدم که البته به اصطلاح 18 قدم است وگرنه که 16 متر است و در آنجا فقط میتوانی توپ را با دست بگیری. دنیایی که پر از اتفاقات خوب و بد است. به نظر من دروازهبانی با اینکه پست جدایی است اما همواره همراه تیم است و نمیتوان گفت که از تیم جداست.
تمرینات شما با تمرینات مربی تیمملی فاصله زیادی دارد. این باعث نمیشد تا شما بعد از اردوی تیمملی از تیم باشگاهیتان فاصله بگیرید؟
هر دورهای این مشکل را دارد و بازیکن باید خودش را با تمرینات مربیان وقف دهد و مطیع مربیان باشد. در هر شرایطی که هست بازیکنان باید با آن کنار بیایند، نه اینکه دعوا یا با مربی بحث کنند. بازیکنان حق بحث کردن با مربیان را ندارند و باید فقط مطیع مربیان باشند؛ چه مربی تیمملی، چه مربی باشگاهی خودشان مثل زمان ما که فقط به حرف مربیان بودیم. بازیکن باید آنقدر توانایی داشته باشه که خودش را با هر شرایطی وقف دهد.
درباره مربیگری حرف زدید. دوران مربیگری چطور است؟
به نظر من هر بازیکنی عمر مفیدی دارد و شاید 10سال عمر مفید یک بازیکن برای در اوجبودن است اما این باعث نمیشود که از دوران بازیکنی خود فاصله بگیرد، ولی یک مربی میتواند سالیان طولانی یک مربی خوب بماند و خودش را با علم روز دنیا وقف دهد. من هم مثل بقیه مربیان درحال رشد هستم و با علم مربیگری دنیا خودم را آپدیت میکنم؛ درست است دستمزد مربیگری زیاد نیست اما عشق به فوتبال باعث شده تا من در مربیگری هم بتوانم موفق باشم.
تابهحال به شغلی غیر از فوتبال یا ورزش فکر کردهاید؟
نه. من حتی شغل دومی که برای خودم انتخاب کردم، باز هم به ورزش مربوط میشود و با زهم بهنوعی با ورزش سروکار دارم. عشق اول من فوتبال است و برای رسیدن به بهترشدن، هر کاری میکنم و به نظرم هم تا به اینجا موفق شدهام. درحال حاضر هم درسم را میخوانم و تلاش میکنم که بهترین باشم.
میتوانم بپرسم شغل دوم شما چیست؟
من مغازه لوازم ورزشی دارم. آنجا هم تقریبا موفق هستم.
کمی از خانوادهتان بگویید. چند فرزند دارید؟
دو تا. يك دختر سلنا که 3سالش و يك پسر اميرسام که كلاس اول است.
برنامهاي براي بچهها داريد ؟
اميرسام كه الان در يك مدرسه دوزبانه درس ميخواند، به نظر پايه براي ورزش خيلي مهم است، همچنین دوست دارم خارج از كشور برود اما كمي برايمان سخت است كه از او دور شويم.
شما دوتا بچه دارید. تشویقشان میکنید که کار پدر را دنبال کنند؟
نه دیگر مثل زمان قدیم نیست که بچهها به سمت کار پدر یا مادر روی بیاورند. پسرم که به حیوانات علاقه دارد و ورزش شنا را دوست دارد. من هم فقط راهنماییاش میکنم تا راه را درست را انتخاب کند اما در انتخابش هیچگونه دخالتی نمیکنم. او آزادانه تصمیم میگیرد که چه کاری را انتخاب کند.
دوست داريد اميرسام فوتباليست شود مثل خودتان؟
دوست دارم در هر رشتهاي كه علاقه دارد درس بخواند و پيشرفت كند. اميرسام زياد فوتبالي نيست. بيشتر به حيوانات علاقه دارد. مثلا هر نوع حيواني كه ميبيند ميگوید بخريم. برای همین فكر كنم در آينده دامپزشك شود.
دخترتان چطور؟ مثل دختر آقای کربکندی به فوتبال علاقه دارد، آیا او راه پدر را ادامه میدهد؟
فکر نکنم. او هم باید خودش برای خودش تصمیم بگیرد و درحال حاضر کودک است. به نظرم باید کمی بزرگتر شود تا بتوانم پاسخ این سوال را به صورت قطعی بدهم.
جایی از شما خوانده بودم که نوشته بود علاقه به فیلم دارید. درست است؟
بله.
چه جور فیلمی بینید؟
هم ایرانی، هم خارجی میبینم. بیشتر فیلمهایی میبینم که آدم را محو تماشا میکند؛ حالا چه ایرانی، چه خارجی فرقی نمیکند. بیشتر محتوای فیلم اهمیت دارد که جذاب باشد. چند شب پیش «دوران عاشقی» را دیدم که فیلم زیبایی بود. بیشتر فیلمهای اصغر فرهادی را هم دیدهام. فیلمهای کارگردانهای خوب را دنبال میکنم. همینطور بازیگران خوبی مثل شهاب حسینی را.
دوست دارید بازیگر شوید؟
خیر.
چرا؟ خب ما بازیکنانی را داشتهایم که بازیگر شدند؟
برای بازیگری باید وقت گذاشت و مثل این است که بازیگری بیاید بگوید من میخواهم فوتبالیست بشوم. پژمان و علی جزو استثناها و هر دو از دوستان خوب من هستند. پژمان که انگار هنرپیشه به دنیا آمده. من با بچههای سینما که حرف میزنم همه میگویند پژمان استعداد دارد و درحال حاضر هم میبینیم که خیلی خوب کار میکند. کلاسهای مختلف میرود و تئاتر بازی میکند. میدانید که تئاتر بازیکردن، کار راحتی نیست. پژمان از همان دوران نوجوانی که یادم میآید و با هم بودیم، استعداد داشت. علی هم مثل پژمان استعداد داشت. کم پیش میآید که بازیکنی بازیگر شود.
به شما پیشنهادی شده رد کنید؟
بله، علی نیکبخت داشت فیلمی راجع به خودش بازی میکرد که به من پیشنهاد دادند جای مربی او در فیلم بازی کنم اما من چون اطلاعی از این حرفه و علاقهای هم به بازیگری ندارم، قبول نکردم. نمیشود. همه این استعداد را ندارند که هم بازیگر شوند و هم فوتبالیست. من هم به تواناییهایی که دارم نگاه میکنم. دوست دارم مدلینگ بشم.
پیشنهادی برای مدلشدن داشتید؟
بله، پیشنهادی هم شده که درحال بررسی هستم. البته فعلا کمی شلوغ هستم. سرم خلوت شود، قطعا این پیشنهاد را به صورت جدی پیگیری خواهم کرد.
در حال حاضر در فوتبال ما اتفاقهای عجیبی درحال رخدادن است و اینکه خواننده زیرزمینی ادعا کرده که قصد دارد فوتبالیست شود، نظر شما چیست؟
نمیدانم در مغز این افراد چی میگذرد؟ نمیتوانم نظر بدهم. اینکه شما علاقهمند باشید به کاری یک مقوله است و اینکه استعداد هم داشته باشید، مقولهای دیگر. مثلا وقتی من استعداد ندارم بازیگر شوم، چرا باید هنرپیشه شوم؟ ما نمیتوانیم صفحه 15 زندگی یک نفر را ورق بزنیم، باید ببینیم قبل چه کارهایی انجام داده. من فکر میکنم هر کسی در جایگاه خودش میتواند بهترین باشد. باید دید خداوند در چه چیزی به آدم استعداد داده. به نظر من درست نیست از این شاخه به آن شاخه پرید.
شما به کناب هم علاقه دارید؟ چه کتابهایی را بیشتر میخوانید؟
همینطور که میدانید من در رشته مدیریت تحصیل میکنم. به همین دلیل بیشتر کتابهای مدیریتی و روانشناسی میخوانم. اخیرا کتاب «بیشعوری» را خواندم. به نظرم کتاب جالبی بود.
بهترين فوتباليستی كه با او رابطه خوبی دارید، چه کسی بوده؟
من ارتباط خاصي با بازيكنان نداشتم. از كسي هم خاطره بدي ندارم. همه خاطرات، خاطرات خوب است.
برای استقلالیها کری میخوانید؟
همين الان هم كري براي استقلاليها ميخوانيم. اكبرپور هم درحال حاضر مرا ميبيند بهم ميگويد يادت هست در دربی از من گل خوردی؟ اين كري هميشه يادم ميماند.
برگردیم سر بحث مربیگریتان؛ اگر از پرسپولیس یا تیمملی پیشنهاد داشته باشید قبول میکنید؟
من همیشه دوست داشتم که مربی تیم مورد علاقهام باشم. زمانی هم پیشنهاد داشتم اما به دلایلی که آن زمان پرسپولیس داشت، قبول نکردم ولی درحال حاضر که شرایط خوبی دارد، اگر به من پیشنهاد کنند، قبول میکنم. یکی از آرزوهای من این است که مربی تیم محبوبم باشم.
گفتید شرایط پرسپولیس خوب است اما فکر نمیکنید این اردوهای تیمملی به پرسپولیس لطمه میزند و بازیکنان را خسته میکند؟
این هست اما این اردوهای تیمملی برای همه تیمهای جهان است، نهتنها ایران، نمیتوان گفت که فقط ایران است که بازیکنانش تحت فشار هستند. اما خب بازیکن باید از نظر بدنی به قدری آماده باشد که وقتی اردویی پیش آمد بتواند به خوبی مدیریت کند و در تیم باشگاهی و ملی به خوبی بازی داشته باشد. این توان را من در بازیکنان پرسپولیس میبینم.
حالا کمی درباره مربیگری خودتان بگوید؟
من مربیگری را بد شروع نکردم و در تیمهای ذوبآهن و تیمملی نوجوانان و جوانان مربیگری کردم. شش هفتسال با تمام تیمهای رده پایه کار کردهام؛ به غیر از بزرگسالان. به عقیده من مربیگری سقف ندارد ولی در ایران اتفاقاتی میافتد که مربیان حاشیه امنیت ندارند، یعنی فکر میکنم هیچ شرکت ترابری هم نمیتواند با این سرعت کار کند. مثلا مربی 3سال در یک جا کار میکند، شبانه او را برکنار میکنند و صبح روز بعد میبینید که مربی با تیم دیگری قرارداد میبندد. در ایران متاسفانه شایستهسالاری وجود ندارد و به ناگهان به مربیای که دوسال در خانه نشسته، هدایت یک تیم بزرگ را میدهند. هیچ کجای دنیا چنین چیزی را نمیبینید. کلی خاطره هم از خودم به جا گذاشتم. درحال حاضر در تیم جوانان پیکان بازی میکنم و به اصفهان آمدیم. وقتی وارد این شهر شدیم کلی خاطره خوب که زمان مربیگریام در اصفهان داشتم، یادم آمد. به نظر من مربی یا بازیکن فرقی ندارد؛ مهم این است که خاطرات خوب در دوران خودمان به جای بگذاریم و این خاطرات است که همیشه میماند.
فکر میکنید پرسپولیس بتواند در جام آسیا موفق شود؟
بله؛ این تیم پتانسیل این را دارد که در جام باشگاههای آسیا موفق شود و حتی در این برهه زمانی میتواند به قهرمانی در آسیا نیز فکر کند.
به نظر شما میتواند قهرمان فصل هم شود؟
به نظر من برای اینکه بگویم چه تیمی قهرمان است، خیلی زود است. فوتبال تا آخرین دقایق مشخص نمیکند که چه اتفاقی خواهد افتاد و چه تیمی قهرمان میشود. درحال حاضر تیمهایی که تازه وارد لیگ شدند به خوبی بازی میکنند.
اینکه مربیان تیمهای موفق لیگ، اکثرا پرسپولیسی هستند، به نظرتان اتفاقی میتواند باشد؟
به نظر من پرسپولیسیهایی که در زمان بازیکنی خود بهترین بازیکنان بودند، درحال حاضر بهترین مربیان لیگ هستند. با اینکه در ایران خیلی به مربیان نمیرسند و حتی زمینهای مناسب برای تمرین در فوتبال ایران وجود ندارد، با این حال مربیان ایرانی حالا چه پرسپولیسی، چه استقلالی خیلی زحمت میکشند تا تیمشان موفق شود. به نظر من اینکه پرسپولیسیها بیشتر موفق هستند. به خاطر زحمات زیادی است که میکشند. امیدوارم که هر روز موفقتر شوند.
یک خاطره از دربی که در آن حضور داشتید بگویید.
این روزها میبینیم که همه بازیکنان در روزنامهها برای هم کری میخوانند ولی این را بدانید که این کریها فقط در روزنامه است و دربی داخل زمین داستان متفاوتی دارد و وقتی دو تیم وارد زمین میشوند، تازه داستان شروع میشود. حرفها و کریها نمیتواند خیلی تعیینکننده باشند. خیلی سالها بوده که پرسپولیس در فرم ایدهآل قرار داشته اما دربی را باخته است. طی هفتههای اخیر پرسپولیس خیلی روی فرم نبوده و از طرف دیگر استقلال هم چشمنواز بازی نکرده است. با این حال معتقدم در دربی تیمی و بازیکنی موفق خواهد بود که جو او را نگیرد.
درباره اخلاق آقای پروین زمان دربی بگویید. چطور بود؟ با بازیکنان دعوا میکرد؟
جالب است که بدانید آقای علی پروین هیچوقت در دربیها عصبانی نمیشد و با بازیکنان تندی نمیکرد. حتی در آن بازی که من از اکبرپور گل خوردم و بازی را باختیم، علی آقا هیچ حرفی به من نزد. دلیلش آن بود که میدانست در این روز بازیکن باید آرامش داشته باشد.
نظر شما درباره اینکه بازیکنان شب زندهدار شدهاند و برخی آنها قلیان مصرف میکنند، چیست؟
اگر بخواهم با صراحت صحبت کنم این شبزندهداریها و قلیانکشیدنها به زندگی حرفهای یک بازیکن ضربه میزند. چرا باید الان بحث استفاده بازیکنان از ترامادول مطرح شود؟! چرا باید چنین اتفاقاتی در محیطهای ورزشی بیفتد؟ اصلا این ترامادول چیست؟ باشگاههای ما فقط به بازیکنان پول میدهند و توقع رفتارهای حرفهای از آنها ندارند. من که میگویم بازیکن باید از هشت صبح تا هشت شب در اختیار باشگاه باشد، برای همین است که بعد از یک ساعت تمرین نرود قلیان بکشد و تفریح کند و فردا هم بیاید در تمرین و دست مربی از بازی گرفتن بسته باشد.
برای بازیگری باید وقت گذاشت و مثل این است که بازیگری بیاید بگوید من میخواهم فوتبالیست بشوم. پژمان و علی جزو استثناها و هر دو از دوستان خوب من هستند. پژمان که انگار هنرپیشه به دنیا آمده. من با بچههای سینما که حرف میزنم همه میگویند پژمان استعداد دارد و درحال حاضر هم میبینیم که خیلی خوب کار میکند. کلاسهای مختلف میرود و تئاتر بازی میکند. میدانید که تئاتر بازیکردن، کار راحتی نیست. پژمان از همان دوران نوجوانی که یادم میآید و با هم بودیم، استعداد داشت. علی هم مثل پژمان استعداد داشت. کم پیش میآید که بازیکنی بازیگر شود