| کاوه خلاق |
بسیاری از فعالان گردشگری و محیطزیست تمایلی ندارند که نقاط بکر و زیبا و گمنام کشور را به مردم عادی معرفی کنند. چون تجربه به آنها ثابت کرده که اگر گذر انسان به جایی بیفتد روزهای خوشی در انتظار آن مکان بکر نخواهد بود. زباله و پلاستیک است که چهره طبیعت را زشت میکند و آتش است که خطر میآفریند اما روستای ساقلکسار تا بهحال از این قاعدهمستثنا بوده است. دم ورودی سد ساقلکسار 4000تومان از مسافران میگیرند و یک عدد کیسه پلاستیکی میدهند و میگویند اگر پلاستیک را پر از زباله برگردانی 2000تومان برگردانده میشود. مسافران هم راضی هستند. از اینرو سعی کردیم یک روز تعطیلمان را اختصاص دهیم به این روستای نمونه و تمیز و با گردشگرانی که به اینجا میآیند صحبت کنیم. گفتنی است که ساقلکسار چندسالی است که بهعنوان روستای نمونه کشور معرفی میشود.
***
به روستای آسیدشریف بالاتر از جیرده رشت که میرسی، سمت چپ یک فرعی قرار دارد که تابلوی بزرگی کنارش نصب شده با این عنوان: «به روستای زیارتی و سیاحتی آقا سیدشریف و چماچاه خوش آمدید» و کنارش هم تابلوی بزرگی قرار دارد که شما را به سمت سد ساقلکسار هدایت میکند. سدی که میگویند اوایل دهه 60شمسی ساخته شده. چند دقیقه که سربالایی را طی میکنی به یک میدان میرسی که ظاهرا پارکینگ این مکان تفریحی است. هرچند میتوان خودروی شخصی را به دل این مکان هم برد. در دوطرف میدان جاده باریک سراشیبی قرار دارد که به سمت محوطه سد میرسد. جادهای که در شب نه با نور چراغ برق که با لامپهای خورشیدی روشن میشود. وقتی به ابتدای جاده میرسی تازه آبگیر بزرگ و زیبای منطقه خودش را نشان میدهد. بهشت آرامآرام رخ مینماید. زیباست و اگر اولینبارت باشد سحر و جادویش میشوی. حتی برای منی که بارها به آنجا رفتهام هنوز جذابیتش را حفظ کرده است. جاده سراشیبی را در حالی که محو تماشای منظره زیبای پیشرویم هستم طی میکنم. از جاده سمت چپ حرکت میکنم که درست سمت چپ خودم خانهای روستایی میبینم. میانه دیواره سمت چپ آبگیر جاده خاکی باریکی میخورد به این خانه روستایی زیبا. خانهای که پشت به کوه قرار دارد و رو به آبگیر سد و دوسوی راست و چپش دو استخر ماهی کوچک که انتهایش به جنگل وصل میشود. عین خانه رویاها میماند. هم استخر ماهی دارد هم زمین زراعی و هم منظره زیبای طبیعی و هم گاو، مرغ، اردک و سگ. اولینبار که به این مکان آمده بودم برای چند ساعت سحرش شده بودم و هنوز هم هربار که میآیم جادویش رهایم نمیکند. استخر را دور میزنم تا به قسمت انتهایی میرسم. مدتی است که استخر دیگری درست کردهاند پشت همین استخر اصلی تا ذخیره مناسبی برای تأمین آب سد باشد مخصوصا در فصل گرما که مقدار زیادی از آب استخر صرف مزارع کشاورزی میشود. استخر جدید اما خیلی قدیمیتر است. بکرتر است و وحشیتر. آدم را یاد جنگلهای بکر آمازون میاندازد. درختهای شکسته و خشکی که از دل آب درآمده و آبی که در دوسویش جنگلهای پرپشت و پردرخت قرار دارد. باید ماشین را پارک کنم تا پیاده به این قسمت وارد شوم. به محض اینکه پیاده به این مکان زیبا میروم ظاهرا سکوت طبیعت را شکستهام. چه آنکه دو پرنده بزرگ و زیبا که روی شاخه درختان شکسته وسط آب نشسته بودند با شنیدن صدای پایم سریعا به پرواز درآمدند و محل را ترک کردند. واقعا عالی است که به مکانی پا بگذاری که اینقدر بکر و طبیعی باشد. مردم هم دست دسته دارند وارد این مکان گردشگری میشوند. جایی است بسیار عالی برای دور شدن از زندگی شهرنشینی. اما هرجا که دست انسان به آن برسد خطر هم تهدیدش میکند. ساقلکسار مکانی است که کمتر از هر مکان گردشگری دیگری شاهد دستاندازی انسان بوده و این روح حفظ محیطزیست توسط مسئولان روستا بهگونهای در آن دمیده شده که گردشگران را نیز مجاب به رعایت محیطزیست میکند اما مگر میشود در بین انسانها بازهم تخریبکنندگانی یافت نشوند. حتی در روستایی مانند ساقلکسار که ماموران محلی مدام در آن در حال ترددند تا مبادا تخریبی صورت گیرد. اولین نشانههای تخریب، آلودگی صوتی است. هستند آدمهای بیشماری که به این منطقه بکر میآیند و آنقدر صدای ضبط ماشینشان را بلند میکنند که محروم میشوی از شنیدن صدای مداوم بلبلها و دارکوبها و دیگر پرندگان خوشالحان منطقه. نمیدانم چرا بعضی از انسانها درنیافتهاند که صدای طبیعت بهترین نوای دنیاست و حتما باید تفریح دیگران را هم با صدای باندهای غولپیکر و قوی ماشینشان خراب کنند. آلودگی صوتی این انسانها نهتنها پرندگان را از خانهشان فراری میدهد که انسانهای به راستی عاشق طبیعت را هم ناراحت میکند. مورد بعدی تخریب محیطزیست توسط بعضی از گردشگران ماهیگیری است. سد ساقلکسار را درست کردند تا در بعضی از مواقع سال گردشگران بتوانند در آن ماهی بگیرند اما در بعضی از ماههای سال که موقع رشد و تخمگذاری ماهیان است، ماهیگیری ممنوع است و حتی تابلوی ماهیگیری ممنون هم در نقاط مختلف نصب شده است اما بازهم هستند افرادی که قلاب ماهیگیریشان را درمیآورند و میافتند به جان استخر. مگر آنکه با اخطارهای پیدرپی ماموران مودب این منطقه روبهرو شوند و اسلحهشان را غلاف کنند. سومین مورد هم روشنکردن آتش است. روشنکردن آتش در جایجای این منطقه زیبا آثار سوخت و کثیفی از خود برجای میگذارد که البته این در مقابل تبعات بعدیاش چیزی نیست. شاید باورتان نشود اما هنوز هم هستند کسانی که وقتی آتش روشن میکنند و گوشتشان را کباب میکنند و میل میفرمایند هنگام رفتن، آتش را پاک از یاد میبرند و همانطور ذغالهای روشنش را روی زمین و زیر درختان خشک برجای میگذارند و اگر نباشند انسانهای دلسوز دیگر یا ماموران بادقت منطقه این خاموشنکردنها میتواند فاجعه بیافریند.