‌آیا آموزش‌وپرورش می‌تواند به سمت دانش‌بنیان‌شدن گام بردارد؟
 
راه دشوار آموزش دانش‌بنیان
 

 

لیلا مهداد | چند سالی می‌شود که موسساتی با عنوان دانش‌بنیان فعالیت‌ خود را در عرصه‌های مختلف شروع کرده‌اند؛ شرکت‌هایی خصوصی یا تعاونی که علم را به خدمت می‌گیرند تا توسعه اقتصاد دانش‌محور را رقم بزنند. فعالیتی که سعی دارد نتایج تحقیقات را تجاری‌سازی کند. شرکت‌هایی که در حوزه فناوری‌های برتر و با ارزش‌افزوده فراوان به‌ویژه در تولد نرم‌افزارها تشکیل می‌شوند. شرکت‌هایی که اگر پایه‌های آن در آموزش‌وپرورش پایه‌ریزی شود، نتایج چشمگیری را به دنبال خواهد داشت. شاید بتوان یکی از مولفه‌های   ورود فناوری به حوزه آموزش‌وپرورش را اثربخش و کاراترشدن یادگیری عنوان کرد، چون در روش‌های سنتی یادگیرنده مطالبی را فرا می‌گیرد که مختص به زمان و مکان خاصی هستند، درحالی ‌که در روش‌های نوین و با ورود تکنولوژی و دانش‌های روز به این عرصه دانش‌آموز با تاروپود حل مسأله در ارتباط است و از آنجایی که به فراخور زمانه‌ خود مسائل پیش‌رویشان قرار می‌گیرد، قابل لمس‌تر خواهد بود، اگرچه در ادامه این رویه استعدادها و خلاقیت‌ دانش‌آموزان بیشتر مشهود است. درچنین روش آموزشی دانش‌آموزان شکست‌ها و موانعی که بر سر راه تجربیات و کشفیات وجود دارد را به خوبی لمس می‌کنند و با همراه‌شدن به مسأله پیش‌رو راه‌حل‌ها را نیز می‌یابند. اگرچه دانش‌بنیان‌شدن مدارس، یکی از معضلاتی که جامعه امروز ایران با آن درگیر است را نیز مرتفع می‌کند؛ بیکاری فارغ‌التحصیلان دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها، چون طی 12‌سال تحصیل دانش‌آموز مهارت‌هایی را آموخته و به پشتوانه آنها خواسته‌ها و اهداف خود را می‌شناسد و اینگونه بعد از طی چهار‌سال و گاهی بیشتر و اتمام تحصیلات عالی در خم کوچه اول یعنی اشتغال بر مبنای آموخته‌های خود قرار نمی‌گیرد. درحقیقت در چنین نظام آموزش و پرورشی است که افراد متخصص و کارآفرین تربیت می‌شوند؛ فاکتورهایی برای رفتن به سوی توسعه. بکارگیری فناوری‌های روز در مقاطع ابتدایی بی‌شک استعدادهای دانش‌آموزان را هدفمندتر خواهد کرد و در دوران متوسطه است که می‌تواند در دروس مختلف تأثیرگذاری‌های خاص خود را داشته باشد. به‌عنوان مثال، در چنین حالتی است که دیگر دروس شیمی، ریاضی یا فیزیک یا علوم آزمایشگاهی شکل‌وشمایل تئوری و نظری ندارند و می‌توانند شکل‌وشمایل امروزی‌تر و متناسب با علوم روز پیدا کنند؛ محلی برای آزمون و خطا و یافتن راه‌حل‌های جدید و مطرح‌شدن سوالات جدید و شاید اکتشافات جدیدتر. برای آشکارشدن بیشتر زوایای این مسأله به پای صحبت موافقان و مخالفان نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

پیشینه

راه طولانی شرکت‌هایی از جنس دانش‌بنیان

دی‌ ماه ‌سال 86 بود که تدوین لایحه حمایت از شرکت‌ها و موسسات دانش‌بنیان و تجار‌ی‌سازی نوآوری‌ها و اختراعات در معاونت رئیس‌جمهوری شروع شد؛ اگر چه این لایحه یک‌ سال بعد توانست راه هیأت‌وزیران را در پیش بگیرد و مهر ماه همان‌سال بود که این لایحه تصویب را تجربه کرد و راه مجلس شورای اسلامی را در پیش گرفت.
 در بهمن ‌ماه بود که صحن علنی مجلس محل گفت‌وگو در مورد این لایحه شد و نتیجه کار چیزی جز عدم‌ تصویب فوریت لایحه در مجلس و ارسال به کمیسیون آموزش‌و‌تحقیقات برای بررسی به صورت عادی نبود اما همین بررسی‌ها پروسه‌ای طولانی را طی کرد تا توانست برای مطرح‌شدن به صحن علنی مجلس برسد؛ پروسه‌ای که بررسی‌ها در کميسیون‌های مجلس را پشت‌سر گذاشت تا خود را به دست هیات‌رئیسه مجلس برساند تا این‌که بالاخره توانست در آبان 89 تصویب شود؛ تصویب قانون حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان و تجاری‌سازی نوآوری‌ها و اختراعات. لایحه‌ای که یک‌ماه بعد از تصویب توسط رئیس‌جمهوری به معاونت علمی‌وفناوری رئیس‌جمهوری و وزارت علوم برای اجرا ابلاغ شد.
اگر چه اجرایی‌کردن چنین طرحی زیرساخت‌هایی را می‌طلبید؛ زیرساخت‌هایی که باید فعالیت گسترده‌ای را پوشش می‌دادند و در کنار همه اینها نیازمند حمایت مالی بودند و شاید به همین منظور بود که صندوق ‌نوآوری و شکوفایی در هیأت ‌دولت و ارسال به شورای نگهبان در برنامه قرار گرفت. پروسه‌ای که سه‌ماه بررسی را پشت‌سر خود دید تا توانست تاییدیه اساسنامه صندوق را در شورای نگهبان به دست بیاورد. اگرچه راه این شرکت‌ها هموار نبود و فرازوفرودهایی را به خود دید، بخشنامه‌های تصویب شده و برنامه‌ها و اهدافی به آن اضافه و کسر شد. اگر چه تسهیلاتی نیز به آنها داده شد تا توان ادامه مسیر را داشته باشند.

نگاه کارشناس

نه این هستیم، نه آن

مهدی بهلولی| عضو کانون صنفی معلمان استان تهران
هنگامی که سخن از آموزش یا یادگیری دانش‌بنیان [Knowledge - based learning] می‌شود، بیشتر شیوه‌ای از آموزش به ذهن می‌آید که بر بنیاد دانش‌های پیشین دانش‌آموزان پیش می‌رود، یعنی آموزشگر نگاه می‌کند به این‌که شاگرد درباره موضوع آموزش تا چه اندازه می‌داند و بر بنیاد دانسته‌های دانشی کنونی او کار آموزش را پیش می‌برد. آموزش دانش‌بنیان می‌تواند معناهای دیگری هم به ذهن برساند؛ مثلا آموزشی با محوریت علم، فناوری، مهندسی و ریاضیات. هرچه باشد واژه «دانش» خبر از آموزشی می‌دهد فراخور این روزگاری که روزبه‌روز بر اهمیت دانش افزوده می‌شود. کار آموزش‌وپرورش البته تولید دانش نیست؛ یعنی وظیفه بنیادینش این نیست. آموزش‌وپرورش یک دوره عمومی است و باید شهروند سنجش‌گر و اخلاق‌مدار پرورش دهد اما سنجش‌گری پیوندی ناگسستنی با دانش دارد. آموزش‌وپرورش باید بتواند ارج‌گذاری به دانش را در وجود دانش‌آموز نهادینه کند و بنیاد پرورش انسان‌هایی را بگذارد که در آینده به تولید علم دست می‌زنند. مهدی بهلولی، عضو کانون صنفی معلمان استان تهران در ادامه صحبت‌هایش می‌افزاید: کوشایی، پویایی، آفرینندگی، سنجش‌گری، دلیری، عشق به نوآوری و نوجویی و ویژگی‌هایی از این دست، شالوده‌های وجودی انسان‌های علم‌آفرین است. پرپیداست که آموزش‌وپرورش اگر می‌خواهد چنین انسان‌هایی پرورش دهد باید از فضایی شاداب، گیرا، آزاد و به‌روز برخوردار باشد و نه خفه، سرد، القایی و واپس مانده. هسته اصلی شخصیت انسان‌ها، در خانه و مدرسه ریخته و ساخته می‌شود. فضای آموزش، اگر فضای تلقین باشد، انسان‌هایی کنش‌پذیر و سربه‌راه پرورش می‌دهد و نه کنشگر و نوجوینده و از همین‌جاست که به گمان من می‌توانیم به بزرگترین آسیب آموزش‌وپرورش کشورمان پی‌ ببریم: القایی‌بودن آموزش‌و‌پرورش. بهلولی بر این باور است که ما حتی ریاضی، فیزیک و شیمی را هم القایی درس می‌دهیم و به دانش‌آموز اجازه اندیشه، تجربه، پرسشگری و گفت‌وگو نمی‌دهیم. جزوه می‌گوییم و آنها می‌نویسند یا کتاب می‌خوانیم و آنها از بر می‌کنند. پس انسان چالشگر، سنجش‌گر، دلیر و نوجو پرورش نمی‌دهیم، بنابراین علم‌آفرین تولید نمی‌کنیم. در بهترین حالت، انسان‌هایی با اطلاعات بالا روانه جامعه می‌کنیم و می‌دانیم که «اطلاعات، دانش نیست».
این عضو کانون صنفی معلمان استان تهران نظام آموزشی را نیازمند دگرگونی می‌‌داند و می‌افزاید: گاهی به قشر دانش‌آموخته دانشگاهی ما با رفتارهایی که در زندگی خصوصی و اجتماعی از خود نشان می‌دهند، روشن می‌سازد که آموزش ما بشدت نیازمند دگرگونی در هدف، ساختار و درونمایه است. بگذارید مثالی بزنم. کیش شخصیت شنیده‌اید؟ دانش‌آموخته دانشگاهی ما اگر در محیطی انتقادی رشد کند، وقتی پا به گستره سیاست، اجتماع و کارهای مدنی می‌گذارد دچار کیش شخصیت، بت‌سازی و بت‌پرستی نمی‌شود. آن چیزی که هم‌اکنون در بخش بزرگی از جامعه مدنی ما می‌گذرد و جلوی پویایی آن را گرفته یکی همین عادت و خوش‌بودن به پیروی بی‌چون و چرا از دیگران است. این آسیب، جلوی آزمون کردن تجربه‌های نوین اجتماعی را می‌گیرد و مانع بزرگی می‌شود برای تولید و رشد دانش اجتماعی و سیاسی همساز با بافت جامعه. بهلولی عنوان می‌کند: دانش اجتماعی، سیاسی و مدنی از دل همین تجربه‌ها بیرون آمده و از دل همین فضاهاست که دچار دگرگونی و تولید نو می‌شود. اما شوربختانه آموزش‌وپرورش ما با پرورش چنین انسان‌هایی و فراهم ساختن چنین فضاهایی، فرسنگ‌ها فاصله دارد. در مقام سخن، همگان می‌گویند که اگر توسعه پایدار می‌خواهیم باید آموزشی کیفی داشته باشیم اما در عمل، آموزش‌وپرورش ما سخت درگیر روزمرگی است و سال‌هاست که دارد دور خودش می‌چرخد. آموزش‌و پرورش ما دانش‌بنیان نیست؛ دوربنیان است!

نگاه موافق

دشوار اما شدنی

محمدرضا نیک‌نژاد- آموزگار| آموزش دانش‌بنیان آموزشی است که در آن دانسته‌ها و آگاهی‌های پیشینی دانش‌آموزان پایه یادگیری‌های تازه و پسین قرار می‌گیرد. در این‌گونه آموزش نوآموزان با گام برداشتن در فرآیند یادگیری و انجام تکلیف، تلاش می‌کنند درونمایه‌های آموزشی تازه را بیاموزند یا آموخته‌های گذشته را ژرف‌تر یا کامل‌تر کنند. محمدرضا نیک‌نژاد، آموزگار در ادامه صحبت‌هایش می‌افزاید: تجربه نشان می‌دهد چنین آموزشی با زندگی واقعی آنان پیوند بهتری می‌یابد. در این روش نوین یادگیری دانش‌آموزان کنشگرانه در ساخت، کشف و درک موضوع یادگیری ورود پیدا کرده و آن را با دانسته‌های گذشته خویش همخوان و هماهنگ می‌کنند و در پیشامدهای تازه به‌کار می‌گیرند. در این الگوی آموزشی، یادگیری‌های گروهی یا گفت‌و‌گوهای کلاسی و پرسش و پاسخ میان دانش‌آموزان و... می‌تواند از بهترین روش‌های چنین آموزشی باشد. نخستین گام آموزشگران برای بکارگیری آموزش دانش‌بنیان، اطمینان از درک دانسته‌های پیشینی دانش‌آموزان است. آموزگاران می‌توانند با گفت‌وگو با دانش‌آموزان، درخواست از آنها برای انجام کارهایی که پیش از این و در پیوند با موضوع انجام داده‌اند یا سخن گفتن درباره چیزهایی که می‌دانند، دانسته‌های پیشینی آنان را ارزیابی کنند و محک بزنند. بهتر است چنین آموزشی بدون آزمون‌های پرشمار انجام شود- هرچند گاه لازم است برای تعیین دانش گروهی و آگاهی‌های فردی از آزمون بهره گرفته شود. یکی از گام‌های مهم در آموزش دانش‌بنیان تعیین پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان است. برای انجام این کار، معلمان باید در درک آموزه‌های اساسی که آموزش داده‌اند، مشارکت داشته باشند و با دانش‌آموزان و در کنار آنها کار کنند تا مطمئن شوند که یادگیری رخ داده است. ارزیابی در حین یادگیری دانش‌بنیان لازم است. بهترین ارزیابی‌ها این است که دانش‌آموزان را قادر سازد تا آنچه را آموخته‌اند، از راه ارایه‌ها در کلاس یا از مسیر کارگروهی نشان دهند. آزمون نیز می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد، اما برای ارزیابی‌های نهایی نباید از آن استفاده شود یا سهم آنها به کمترین میزان برسد. نیک‌نژاد با تکیه بر گفته سطور بالا، آموزش دانش‌بنیان را یکی از روش‌های نوین آموزشی دانسته و می‌گوید: واقعیت غیرقابل انکار این است که آموزش دانش‌بنیان یکی از روش‌های نوین آموزش است. پس از این آشنایی کوتاه و ناکافی، باید پرسید که این روش به‌عنوان یکی از کارآمدترین روش‌های نوین آموزش، تا چه اندازه امکان اجرا و پیگیری در کشور ما را دارد و اگر ندارد زمینه‌ها و امکانات درخور برای پیاده‌سازی آن در ساختار آموزشی ما چیست؟ بر کسی پوشیده نیست که سامانه آموزشی ما دچار گرفتاری‌های ساختاری فراوانی است. بودجه ناکافی و پیامدهای آسیب‌زای آن، درونمایه‌های آموزشی القایی و بی‌پیوند با زندگی روزمره دانش‌آموزان، نارضایتی روزافزون فرهنگیان از وضع معیشتی و جایگاه اجتماعی‌شان، ناکارآمدی و ناتوانی آموزش‌های رسمی در مدرسه‌ها در برابر یادگیری‌های غیررسمی فردی و گروهی و عضویت در شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی، در اولویت نبودن آموزش و نبود نگاه راهبردی به آن، جایگزینی توسعه از مسیر بشکه‌های نفت به‌جای توسعه انسان‌محور و پرورش شهروندان توسعه‌مدار، اعتیاد فزاینده ساختار آموزشی به پول خانواده‌ها و فساد برآمده از آن، صرفه‌جویی‌های مالی در نهاد آموزش که خود را در درز گرفتن هزینه‌های کیفیت‌بخشی آموزشی و تراکم غیراستاندارد کلاس و مدرسه نشان می‌دهد، بیزاری و گریز از آموزش دانش‌آموزان و معلمان که هدررفت سرمایه‌های انسانی کشور را در پی دارد، بیکاری فراوان دانش‌آموختگان مدرسه‌ای و دانشگاهی و بی‌انگیزگی دانش‌آموزان و دانشجویان برآمده از آن برای ادامه آموزش در این دو نهاد و ... و صدها دلیل و علت دیگر که آموزش کشور را از نهادی آموزشی-توسعه‌ای به سازمانی ورشکسته و ناکارآمد تبدیل کرده است. در شرایطی که سه محور آموزش یعنی ساختار، دانش‌آموز و آموزگار چنین گرفتارند، آیا می‌توان از آموزش دانش‌بنیان سخن گفت؟ بی‌گمان و شوربختانه پاسخ منفی است. با همه اینها اگر بخواهیم راهکاری برای برون‌رفت از این بن‌بست آسیب‌زا و ورود به چنین روش نوین و کارآمدی داشته باشیم، نخستین و ضروری‌ترین گام‌ها کاهش تراکم دانش‌آموزی در کلاس و آموزش آموزگاران برای آشنایی و بکارگیری «آموزش دانش‌بنیان» است. گرچه نمی‌توان با این همه گرفتاری، آموزش را کارآمد کرد، اما می‌توان به‌گونه‌ای نسبی و دست‌وپا شکسته در مسیر این‌گونه آموزش پیش‌رفت تا زمینه‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزای برای آموزشی نوین فراهم شود.

نگاه مخالف

آموزش دانش‌بنیان یا دوربنیان ما؟

اسماعیل قدیمی- استاد دانشگاه | برای این‌که در مسیر تولید دانش، تئوری و معلومات حرکت کنید، نیازمند زیرساخت‌‌های اساسی و ساختارهای علمی و پژوهشی در همه ابعاد هستید. در وهله نخست باید از نظر حقوقی و قانونی؛ قوانین و مقرراتی را در جامعه داشته باشید که به علم‌گرایی مجوز بدهد. از نظر نیروی انسانی باید مجموعه عظیمی از نیروی انسانی را داشته باشید و از طرفی از نظر بنیان‌های آموزشی باید مراکز علمی و دانشگاهی، تربیتی و آموزشی داشته باشید تا بتوانند نیروهای لازم را آموزش بدهند. از طرفی باید ارتباط‌تان با جهان آزاد و سایر کشورهایی که در عرصه تولید علم پیشرو هستند، ارتباطی منظم، سیستماتیک و مستمر باشد. اسماعیل قدیمی، استاد دانشگاه در ادامه صحبت‌هایش به ضرورت ایجاد نهادها در جامعه اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: در جامعه نیازمند نهادسازی هستید، به این معنا که نهادهایی برای این کار وجود داشته باشند، درحالی‌که نظارت قوی نیز از ضرورت‌هاست. واقعیت این است برای این‌که نظام‌ آموزش‌وپرورش و نهادهای آموزشی قوی باشند، نیازمند وجود قوانین بسیار نیرومند و حمایت‌کننده از تولید دانش باشید. درحالی‌که نیازمند تجربیات لازم هستید و در کنارش ساختارهای علمی و پژوهشی قوی را نیازمندید. قدیمی با تاکید بر هریک از نکاتی که به آنها اشاره شد، ادامه می‌دهد: مطالعه نهادهای آموزشی و پژوهشی نشان از این دارد که اکثر فعالیت‌های‌شان صوری است. درواقع قوانین و مقررات و پارادایم‌های این مسأله دچار مشکل است. متاسفانه ما جامعه‌ای هستیم که بین سنت و تجدد در سیر دورانی هستیم. درواقع معلوم نیست به دنبال سنت هستیم یا می‌خواهیم به سمت مدرنیسم برویم. مشخص نیست نهادهای‌مان سنتی هستند یا مدرن. نه این هستند، نه آن. اگر ما کشوری بودیم سنت‌گرا به معنای واقعی باور کنید بسیار جلوتر بودیم از این چیزی که هستیم. ما نه سنت‌گرا هستیم، نه مدرنیسم. این استاد دانشگاه بر این باور است که نظام آموزش‌وپرورش ما با این امکانات و با تاریخچه‌ای که دارد و با ضعف‌های عظیم و عمیق نهادی که دارد نیاز به اصلاح نهادها دارد، درحالی‌که در مدیریت نیز نیاز به بازنگری وجود دارد. متاسفانه ما در حوزه تولید دانش، معلومات و تحقیقات عقب هستیم. ما آزادی علمی به معنای واقعی نداریم. این نگاه‌ها بدبینانه نیست. من نمی‌خواهم همانند جورج اورول کتاب مزرعه حیوانات یا سال1984 را بنویسم ولی واقعیت این است که من سالیان‌سال در دانشگاه‌ها کار کرده‌ام و با آموزش‌وپرورش همکاری داشته‌ام. متاسفانه سیستم درسی و سیستم تدوین متون آموزشی ما اشکالات بسیاری دارد. جوامع بسیاری به تولید علم می‌پردازند تا به اقتصاد علم‌محور دست بیابند اما ما نباید نگاه مارکس را داشته باشیم؛ این‌که اقتصاد اصل است و بقیه موارد روبنا. باید بگوییم اقتصاد اهمیت دارد ولی جاهایی اقتصاد از اهمیت کمتری نسبت به فرهنگ برخوردار است، جاهایی سیاست مهمتر از فرهنگ است و برعکس. به اعتقاد من درحال حاضر مشکلات فرهنگی اصل هستند؛ نظام تولید هنجار و ارزش ما، نظامی که انسان‌ها را هدایت می‌کند، سیاست‌گذاری‌های ما برای آینده، به ما می‌گوید درحال حاضر چه اولویت‌هایی داریم. بسیاری از اولویت‌های ما واقعی نیست. قدیمی به تاریخچه علمی ایران اشاره کرده و ادامه می‌دهد: از زاویه تاریخی که نگاه می‌کنیم، ما آدم‌های بزرگ زیاد داشتیم اما سیستم نبودند. ما مرتب از ابوعلی‌سینا، زکریا و... می‌گوییم ولی اینها به نظر من بیشتر جنبه استعداد فردی‌شان سبب مطرح‌شدن‌‌شان بوده. آموزش‌وپرورش ما خود نمی‌داند چه‌کاره است. نمی‌داند سنت‌گراست یا مدرنیسم است. این آموزش‌وپرورش صددرصد ناتوان است.

تجربه دیگران

مدارس با فناوری‌های جدید

 فنلاند یکی از آن کشورهایی است که رویکرد خود را در نظام آموزش‌و‌پرورش تغییر  و برنامه‌های خود را در عرصه آموزش‌و‌پرورش برمبنای آموزشی مهارت‌محور قرار داده است. در این رویکرد دانش‌آموزان محور اصلی هستند همین مسأله سبب شده در آزمون جهانی برنامه بین‌المللی ارزیابی دانش‌آموزان، فنلاند همیشه بالاترین رتبه را به خود اختصاص دهد. درواقع فنلاند به کلی شیوه‌های سنتی را تغییر داده است. در چنین رویکردی است که دانش‌آموزان مهارت‌هایی همچون فناوری اطلاعات و مخابرات و مهارت‌هایی برای زندگی حرفه‌ای و توان تطبیق با محیط‌های چندفرهنگی را می‌آموزند، به‌گونه‌ای که سازمان همکاری اقتصادی و توسعه این اصلاحات را یکی از برجسته‌ترین اصلاحات آموزشی در جهان ارزیابی کرده است. چنین رویکردی بر این باور مشاوران آموزشی این کشور بنا شده است که «دنیای پیرامون ما در حال تغییر است و ما بر این باور هستیم که این دگرگونی‌ها بر یادگیری و فضای زندگی دانش‌آموزان تأثیر دارد و به همین منظور به این می‌اندیشیم که جوانان ما در آینده به چه مهارت‌هایی نیاز خواهند داشت.»
این رویه و رویکرد در مقاطع ابتدایی نتایج خوبی به دنبال داشته و برای همین دانش‌آموزان مقاطع بالا و دانشگاه‌ها و جامعه هدف‌های بعدی هستند. لینا کروکفورس یکی از اساتید تربیت معلم دانشگاه هلسینکی است که در این‌باره می‌گوید: «هنوز از رویکرد آموزشیِ مبتنی بر محتوا هم پیروی می‌کنیم؛ مثلا در ریاضیات. اما همزمان دنبال راه‌های جدیدی می‌گردیم تا بین دو رویکرد آموزشی، یعنی رویکرد مهارت‌محور و شیوه آموزشی که بر محتوای دروس تأکید می‌کند، تعادل برقرار شود.» انگلستان یکی از کشورهایی است که نام خود را در میان کشورهای پیشرفته می‌بیند؛ کشوری که توانسته موفقیت‌های چشمگیری در زمینه گسترش فناوری اطلاعات در آموزش‌و‌پرورش داشته باشد. این کشور توانسته در ‌سال 2001 با داشتن 1.10میلیون دانش‌آموز و 35000 مدرسه فضای آموزشی مناسبی از نظر امکانات و تسهیلات فناوری اطلاعات برای دانش‌آموزان و معلمان فراهم كند. مسئولان آموزشی این کشور بر این باور هستند که در هزاره سوم یکی از نیازهای اساسی افراد برای زیستن آشنایی با وسایل ارتباط جمعی جدید به خصوص اینترنت و توانایی کار با آن است؛ به‌گونه‌ای که قابلیت‌های رایانه‌ در ارایه متن گرافیک صدا و تصویر فرصت مناسبی برای بهبود روش‌های تدریس و افزایش راندمان آموزش فراهم مي‌آورد. اگر چه مسئولان امر با توجه به این مسأله که تربیت متخصصانی با مهارت‌های بالا برای تأمین نیاز کشور در مقوله فناوری اطلاعات از اهمیت بالایی برخوردار است و اغلب جوامع با کمبود نیروی متخصص در این زمینه روبه‌رو هستند، به همین دلیل تربیت متخصصان از همان دوران دانش‌آموزی در برنامه‌ها جای گرفت. چین کشوری است که این مسأله مهم را از 20سال گذشته مدنظر قرار داده است و برای همین گسترش فناوری اطلاعات در ‌سال 1990 فناوری چندرسانه‌ای رایانه و شبکه در بعد آموزشی به کار گرفته شده و با همان سرعت استفاده از آموزش ماهواره‌ای، آموزش صوتی–تصویری به‌سرعت در دانشگاه‌ها نیز متداول شد. خط‌مشی این طرح‌ها تجدیدنظر اساسی در برنامه‌ریزی و تمایل به توسعه و گسترش آموزش و کیفیت آن عنوان شد. شاید در باورها نگنجد اما سنگاپور یکی از پیشگامان توسعه فناوری اطلاعات است. این کشور کوچک با داشتن برنامه‌های موثر در زمينه توسعه فناوری اطلاعات به جزیره‌ای هوشمند تبدیل شده است؛ شاید دلیل این پیشگامی بهره لازم نبردن از منابع طبیعی باشد. پيشرفت این کشور تا جایی بوده است که توانسته با استفاده از نیروهای متخصص در زمینه فناوری سهم عمده‌ای از بازار صنعت را به خود اختصاص بدهد. بی‌شک یکی از طرح‌ها و برنامه‌های مهم این کشور در ایجاد جزیره هوشمند ارتقاي سطح آموزش و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز در آموزش و پرورش است.

منابع دیگر

دغدغه جهان امروز تولید علم است؛ تولیدی که به یکی از منابع ثروت جوامع بدل شده است. ثروتی که نیازمند سرمایه‌گذاری است و بهترین راهکار شاید این باشد که از دوران دانش‌‌آموزی بتوان چنین سرمایه‌گذاری‌ای را داشت و در آینده ثمره آن را به تماشا نشست. مسیری تجربه شده که نتیجه آن توسعه‌یافتگی برای جوامعی بوده که این مسیر را طی کرده‌اند. در این شماره سعی شده به این پرسش پاسخ داده شود که آیا آموزش‌وپرورش می‌تواند این مسیر را طی کند یا خیر؟ سوالی که لینک‌های زیر نیز به آن پرداخته‌اند.
جام‌جم آنلاین
http: //jamejamonline.ir/online/2903599358707279645/
دنیای اقتصاد
http: //donya-e-eqtesad.com/SiteKhan/1201798
جهاددانشگاهی
http: //news.bazarekar.ir/01/fa/News/292949/
خبرگزاری تسنیم
https: //www.tasnimnews.com/fa/news/1395/09/08/1251367
باشگاه خبرنگاران جوان
http: //www.yjc.ir/fa/news/5718618/
تجارت فردا
http: //www.tejaratefarda.com/-3/7211-


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/112754/راه-دشوار-آموزش-دانش‌بنیان