| طرح نو| مجتمع آموزشی نیکوکاری «رعد» در سال ۱۳۶۳ با هدف ارایه خدمات آموزشی و حمايتی به توانیابان
جسمی-حركتی جهت اتكای بيشتر به خود و حضور موثر و فعال در اجتماع بهعنوان يك سازمان غيردولتی (NGO) تاسيس شد. «رعد» آموزش را بهعنوان ابزاری موثر و مفيد سرلوحه فعاليتهای خود قرار داده و معتقد است، برای ارتقای تواناییهای توانيابان هيچ راهكاری بهتر از آموزش نیست. «صدیقه اکبری» مدیرعامل این مرکز بیش از 20سال با «رعد» همکاری داشته و حالا روی یکی از صندلیهای دفتر مدیریت نشسته و از «انجیاو» و افراد توانیاب میگوید:
«رعد» با کدام احساس نیاز شروع به کار کرد؟
در زمان جنگ احساس شد افرادی که از جنگ برمیگردند و دچار معلولیت میشوند، احتیاج دارند به اینکه اگر حرفهای بلدند باید بهتر یاد بگیرند یا کلاسهایی گذاشته شود تا با انجام تحصیلات بتوانند ادامه زندگیشان را با معلولیتی که دارند بهتر بگذرانند. این هدف اصلی تشکیل مرکز آموزشی ما بوده است.
افرادی که در ابتدا این حرکت را انجام دادند، چه کسانی بودند؟
در ابتدا چند مهندس جوان این احساس را کردند که چه کمکی به جوانهایی که از جنگ برمیگردند میتوان کرد؛ مکان کوچکی در جنوب تهران تعبیه کردند که به 5 نفر نقشهکشی و موتورپیچی را یاد میدادند، یعنی همان چیزهایی که خودشان بلد بودند. کمکم مجموعه بزرگتر میشود و تعداد توانیابان بیشتر. بهتدریج مکان بزرگتری را در اختیار میگیرند و بعد از 10سال به این محلی که در شهرکغرب است، میآیند.
این محل با کمکهای مردمی احداث شد؟
در ابتدا اینجا یک زمین آموزشی بود و سرمایه کافی برای آنکه بتوانند آن را بسازند، وجود نداشت. در ابتدا یک اتاق ساختند و با نقشه مهندسانی که دوستان آنها بودند و با کمکهای مردمی اینجا ساخته شد؛ کمکم طبقه روی طبقه گذاشته شد و با کمکهای مردمی به وضعیتی که درحالحاضر میبینید، درآمد.
شما چندسال است که در «رعد» هستید؟
20سال است که در این مجتمع فعالیت میکنم.
بهنظر شما مهمترین دستاورد «رعد» در این مدت چه بوده؟
من فکر میکنم تا حدی به هدفمان که همان آموزش مبتنیبر اشتغال است، رسیدهایم. کارآموزان ما آموزشهای خوبی دیدهاند اما تا هدف نهایی راه زیادی داریم و باید کاریابی بهتری داشته باشیم.
موسسه شما بخش کاریابی هم دارد؟
بله. درحالحاضر یک مرکز را در همینجا برای کاریابی راه انداختهایم و میتوانم بگویم علاوه بر آموزش از نظر کار هم بهچیزی که میخواستیم رسیدهایم.
«رعد» در برنامههای آینده خود چه اهدافی را دنبال میکند؟
ما میخواهیم در همهجای ایران مرکز داشته باشیم. جاهایی هست که در شُرُف تأسیس است و محلهایی وجود دارد که بانی برای تأسیس آن نداریم. امیدوارم زمانی برسد که بتوانیم در همهجای ایران مرکز داشته باشیم. همه این محلها آمادهسازی شده باشد تا دیگر افراد توانیاب سختی نکشند.
من باور دارم که این افراد فوقالعاده استعداد دارند و میتوانند به مقامهای بالا هم برسند. دانشگاههای ما آمادهسازیشده نیست. ما در موسسه یک دانشگاه علمی- کاربردی در این زمینه راه انداختهایم که درحال آموزش به افراد است.
در این دانشگاه تنها افراد توانیاب حضور دارند؟
ما اعتقاد داریم که توانیاب و غیرتوانیاب هیچ تفاوتی با هم ندارند و میتوانند با هم درس بخوانند. جالب است که نمرههای افراد توانیاب ما از نمرات افراد سالم بالاتر بوده. ما به این مسأله افتخار میکنیم.
هیچوقت دنبال حمایتهای دولتی بودهاید؟
نه خوشبختانه. البته در ازای بچههایی که در بهزیستی پرونده دارند به ما کمکهایی میشود؛ اما ما کاملا توانستهایم روی پای خودمان بایستیم و کمکهای مردمی جذب کنیم و راهمان را ادامه دهیم.
تا به حال به شرایطی رسیدهاید که از کار دلسرد شوید؟
اصلا.
دلیلش چیست؟
عشق عجیبی به اینجا دارم، فکر میکنم «رعد» بچهام است. اینجا را خیلی دوست دارم و هر جای دنیا که باشم به موسسه فکر میکنم.
مورد خاصی بوده که یک توانیاب که وضع نامناسبی داشته به بازار کار جذب شود؟
بله، این قضیه مرتبا اتفاق میافتد و من از این بابت بسیار خوشحال هستم.
مهمترین مسالهای که در جامعه باید درمورد افراد توانیاب رعایت شود، چیست؟
باید آنها را باور کنیم؛ بپذیریم که توانایی دارند. باید به همه افرادی که سالم هستند هشداری داده شود تا بدانند فرق بین آنها و یک توانیاب فقط یک لحظه است. یک لحظه است که شما با یک تصادف در جای یک معلول
قرار میگیرید.
از خدا متشکر باشید که بتوانید به چنین مجموعههایی کمک کنید و هیچوقت فکر ترحم هم نباشید؛ چراکه این افراد خیلی توانمند هستند و چهبسا توانمندتر از ما.
به نظر شما رسانهها تا چه حد میتوانند در این زمینه گامبردارند و فرهنگسازی کنند؟
قطعا رسانهها میتوانند نقش مؤثری در این مورد داشته باشند. رسانهها باید توانمندی افراد توانیاب را نشان دهند. باید در برنامههای پر بیننده یا برنامههای مخصوص کودکان از بچههای توانیاب استفاده کنیم، افرادی که یک عضو در بدن خود ندارند.
با این وضع بچهها فکر میکنند که دیگر فرقی با افراد سالم ندارند. همه اینها به عملکرد رسانه بستگی دارد، به اینکه چطور این موارد را در جامعه جا بیندازد.
من فکر میکنم تا حدی به هدفمان که همان آمورش مبتنیبر اشتغال است، رسیدهایم. کارآموزان ما آموزشهای خوبی دیدهاند اما تا هدف نهایی راه زیادی داریم و باید کاریابی بهتری داشته باشیم.
ما اعتقاد داریم که توانیاب و غیرتوانیاب هیچ تفاوتی با هم ندارند و میتوانند با هم درس بخوانند. جالب است که نمرههای افراد توانیاب ما از نمرات افراد سالم بالاتر بوده. ما به این مسأله افتخار میکنیم.
باید به همه افرادی که سالم هستند هشداری داده شود تا بدانند فرق بین آنها و یک توانیاب فقط یک لحظه است. یک لحظه است که شما با یک تصادف در جای یک معلول
قرار میگیرید.
از خدا متشکر باشید که بتوانید به چنین مجموعههایی کمک کنید و هیچوقت فکر ترحم هم نباشید؛ چراکه این افراد خیلی توانمند هستند و چهبسا توانمندتر از ما.