حق تلخ است و باطل شيرين و بسا خواهش و هوا و هوسى كه لحظهاى بيش نمىماند، اما غم و اندوهى طولانى به دنبال مىآورد.
حضرت محمد(ص)
تاب و تب
آنکه را هستی همیشه در طلب
در تو پنهان است از خود میطلب
زآنچه میجویی به روز و شب نشان
در بر تو حاضر است او روز و شب
تار و پود هیکلت او میتند
در دلت از وی فتد شور و شغب
از فراق او تن تو در گداز
رشته جانت از او در تاب و تب
روی او سوی توای غافل زخود
چشم بگشاهان چه شد پاس ادب
مایه شادی درون جان توست
از چه غم داری توای کان طرب
یک نفس از دیدنش فارغ مباش
در لقا یک دم میاسا از طلب
حکمت او بس غرایب را مناط
قدرت او بس عجایب را سبب
ای زسر تا پا همه خلقت غریب
ای ز پا تا سر همه امرت عجب
جامع اضداد جز حق نیست فیض
ره به حق بنمودمت زین ره طلب
هر کسی در غور این کم میرسد
گر رسیدی تو بدین مگشای لب
فیض کاشانی