ترجمه: رضا فرجپور| در تمام سالهای اخیر هر گاه صحبت از فیلمنامه و آسیبهای فیلمهای ایرانی به میان آمده، بیشک اشاراتی هرچند کوتاه و گذرا به نبود رابطه مستقیم میان ادبیات و سینما در فیلمنامههای ایرانی بخش مهم و پرحجمی از آن بحث را به خود اختصاص داده است. درواقع زمانی که به آسیبها و کمبودهای داستانپردازی در سناریوهای ایرانی اشاره شده؛ نتیجه مستقیم و بیواسطه آن، در عدم استفاده سینما و سینماگران این مرزوبوم از منابع لایزال داستان خلاصه شده است. این بحث قدمتی دیرینه دارد و تقریبا از همان اوان ورود سینما به ایران مطرح بوده است. اینکه در عرصه ادبی این سرزمین داستانهای درجه یک از گذشته تا امروز همه ساله خلق و به گنجینه داستانهای غنی این مرزوبوم افزوده میشوند و در عینحال همواره بزرگترین کمبود و آسیب سینمای ایران قصهپردازی و داستانسازی عنوان شده و میشود، تناقضی است که هیچگاه راهحلی درست و درمان نداشته و بیشتر در حد توصیههای پدربزرگانه در باب لزوم استفاده از منابع ادبی در آثار سینمایی بروز یافته است... از آنجا که پایه و اساس و سنگ بنای هر فیلم متعلق به جریان رایج سینما، قصه و خط داستانی آن است، لزوم استفاده مستقیم سینما از محصولات داستانپرداز ادبی بارهاوبارها در برهههای گوناگون به مشکل خوردن سینما مطرح شده. این ارتباط بیواسطه و لزوم برقراری آن، البته ربط چندانی به نوع خاصی از سینما نیز ندارد؛ با اینکه الزام بهرهگیری از دستامدهای ادبی در سینمای مخاطبمحور داستانپرداز بیشتر احساس میشود. با این همه حتی در سینمای داستان گریز نیز هنوز بند ناف سینما از قصه قطع نشده است. قصه فیلم بهطور طبیعی نخستین موردی است كه كارگردان به آن فكر میكند و قرار است بر این اسكلت، گوشت و پوست استوار كند و اثری زنده و جاندار به نام فیلم بسازد. از اینجاست كه توجه به ادبیات داستانی بهعنوان گنجینهای از پیش آماده و مهیا نکتهای ضروری و الزامی به نظر میرسد. این موضوع مهمی است كه سینمای ایران توجه شایستهای به آن نداشته و میتوان چنین گفت که بهره كافی از همه قابلیتهای ادبیات نبرده است. با وجود این بیتوجهی یا بهتر است بگوییم کمتوجهی اما نکته مهم این است که هر گاه این روند رخ داده و سینماگری خواسته و توانسته سنگ بنای فیلمش را بر یک اثر موفق ادبی استوار کند، نتیجه حاصله نهتنها رضایت بخش که در بیشتر اوقات یک سروگردن از کلیت این سینما بالاتر بوده است. درواقع چنین میتوان گفت که كارنامه اقتباس ادبی در سینمای ایران باوجود اینکه از نظر حجم چندان پربرگ و پربار و قابل توجه نیست؛ اما نگاهی گذرا نشان میدهد كه از نظر كیفی میتوان آن را موفقیتآمیز خواند. اینکه بهترین فیلمهای اغلب فیلمسازانی که نیمنگاهی به ادبیات داشتهاند، همان فیلمهای اقتباسی آنهاست، به نحو طعنهآمیزی میزان ضرر و زیانی را که سینمای ایران به دلیل بیتوجهی به ادبیات به خود وارد آورده و میزان محرومیتی را که خود با کمتوجهیاش باعث شده است، برجسته میکند. کافی است گاو، سارا، بانو، مهمان مامان و حتی دایره مینای مهرجویی؛ داش آکل، خاک و غزل مسعود کیمیایی؛ آرامش در حضور دیگران، ناخدا خورشید و نفرین ناصر تقوایی؛ تنگسیر امیر نادری؛ شازده احتجاب و سایههای بلند باد بهمن فرمانآرا؛ شوهر آهو خانم داود ملاپور و... را با دیگر ساختههای این کارگردانان و همچنین با فیلمهای جریان رایج و غالب سینمای ایران قیاس کنید تا میزان درستی و صحت فرض بالا بیشتر و بهتر عریان و عیان شود... این اتفاق در سینمای اروپا و آمریکا اما نسبتی برعکس رویه موجود در ایران، با کلیت تولیدات سالانه پیدا میکند. باوجود اینکه همواره در ادبیات سینمایی عنوان شده که ادبیات در روند فیلمشدن بخش عمدهای از عمق، ارزش و کیفیت روایی خود را از دست میدهد، اما باز هم روند تولید آثار اقتباسی در سینمای روز دنیا با سرعت و قدرت فراوانی ادامه دارد و همه ساله میتوان به انبوه فیلمهایی برخورد که ریشه در ادبیات داستانی دارند... مطلبی که در ادامه میآید، مروری کلی است از فیلمهای اقتباسی یکسال اخیر که از ابتدای سال 2017 روی پرده آمدهاند یا در چند ماه باقی مانده تا پایان سال میلادی روی پرده خواهند آمد. اگر شما نیز جزو آن دستهای هستید که چشم به انتظار میمانید تا اینکه رمان مورد علاقهتان را روی پرده سینما ببینید، خواندن این مطلب را از دست ندهید...
نامونشاندارها
فرشتگان و شیاطین
سال پیش در آستانه فصل جوایز سینمایی سینمای هالیوود و البته جریان هنرمندانه سینمای اروپا مالامال بود از انبوه فیلمهای اقتباسی که در فستیوالهای بزرگ و البته مراسم اسکار خوش درخشیدند.
تخمین زندگی لوییس دراکس نخستین فیلم از این گروه بود که پارسال همین روزها روی پرده آمد. این فیلم که براساس رمانی از لیزجنسن جلوی دوربین رفته بود، داستانی درباره یک روانشناس را که روی پسری کار میکرد که از یک بیماری نادر رنج میبرد، دستمایه روایتش قرار داده بود؛ پسری که در گذر روند روایت فیلم خودش را درگیر داستانی میدید که مرز بین واقعیت و فانتزی را شکل داده و حتی در زمانهایی این مرز را مخدوش میکرد.
خانه خانم پرگرین برای کودکان خاص، دیگر فیلمی بود که در همین روزهای سال گذشته در سالنهای سینما اکرانی وسیع را تجربه میکرد. این فیلم با سناریویی براساس رمانی پرطرفدار از رنسوم ریگز داستان جاکوب را روایت میکرد که در جستوجو بهدنبال یک سرنخ برای حلکردن معمایی حیاتی در زندگیاش وارد دنیای جدیدی میشد. درواقع در این فیلم که استاد تمام فانتزیسازها و کابوسساز برجسته سینمای متفاوت آمریکا، تیم برتون آن را کارگردانی کرده بود، جاکوب خانه خانم پرگرین را که متعلق به کودکان خاص بود، پیدا میکرد. در ادامه فیلم میدیدیم که او غرق در دنیایی میشود که پیدایش کرده و کمکم متوجه میشد که ساکنان خانه را میشناسد و سعی داشت قدرتها و تواناییهای آنها را یاد بگیرد.
مردی به نام اوو در این میان شاید مهمترین فیلم اقتباسی چنین روزهایی در سال گذشته باشد که درنهایت به فهرست پنج فیلم نهایی اسکار بهترین فیلم خارجی زبان نیز رسید و البته این جایزه را به فروشنده اصغر فرهادی باخت. این فیلم که براساس رمانی موفق و محبوب نوشته فردریک بکمن که دوسال پیش در سوئد منتشر شده بود، ساخته شده بود، قصه زندگی مردی به نام اوو را میگفت؛ مرد منزوی بازنشسته مریض احوالی که روزهایش را با رفتن سر مزار همسر درگذشته و کارهای تکراری روزمره سپریمیکند و از قوانین تکراری هر روزی زندگیاش تخطی نمیکند. سرانجام میدیدیم که چگونه زندگی اوو با پیداشدن یک همسایه جدید و پرانرژی و پرسروصدای ایرانی و دوستی اتفاقی که بینشان به وجود میآید، تغییر میکند و شوری در زندگی اوو ایجاد میشود...
ملکه کاتو با روایت داستان زندگی، شطرنج و رویای باور نکردنی دختری که کمکم استاد بزرگی میشود، دیگر فیلم موفق و محبوب این روزهای پارسال بود که با اقتباس از رمانی نوشته تیم کروترز خود را بهعنوان فیلمی با ریشههای ادبی به تثبیت رسانده بود. ملکه کاتو درواقع داستان زندگی شگفتانگیز قهرمانی به نام فایوناموتسی است که به شکلی کاملا سورپرایزکننده بر پایه واقعیت به نگارش درآمده و رویای نوجوانی از اوگاندا را تصویر میکند که درنهایت به اوج رسیده و قهرمان جهانی شطرنج میشود. تیم کروترز در روایت این داستان مسحورکننده اسم واقعی این نوجوان را چه در رمان و چه در فیلمش تغییر نداده است.
آتشسوزی بزرگ که براساس داستانی نوشته دن براون با محوریت کاراکتر رابرت لنگدون ساخته شده، دیگر فیلم بزرگ اقتباسی سال گذشته بود که میشد گفت توسط کارگردانی بزرگ یا نویسندهای پرطرفدار خلق شده بود. دن براون نویسنده آثار پرتیراژ و پرخوانندهای چون رمز داوینچی و فرشتگان و شیاطین است که با خلق کاراکتر استاد باسوادی به نام رابرت لنگدون که در زبانها و رمز و طلسمهای باستانی تبحر دارد و وارد داستانهایی مرموز میشود، شماری از موفقترین فیلمهای پررمزوراز سالهای اخیر را شکل داده است. این نویسنده در آتشسوزی بزرگ نیز سراغ همین شخصیت رفته و این بار او را درحالیکه فراموشی به سراغش آمده، در یک بیمارستان ایتالیایی درحالیکه از خواب بیدار میشود، نشان میدهد. در این فیلم رابرت لنگدون با دکتر سینا بروکز همکاری میکند و آنها برخلاف عقربههای ساعت برای متوقف ساختن نقشه فاجعهآمیزی برای به ویرانی کشاندن جهان تلاش میکنند. این فیلم که سومین فیلم از قصههای رابرت لنگدون است که از روی چهارمین کتاب از سری کتابهای این مجموعه دن براون ساخته شده، حداقل از این نظر که تماشاگرانی که از دو فیلم قبلی لذت برده بودند را راضی کرد، میشود فیلمی موفق ارزیابی کرد...
فیلمهای روی پرده امسال
زندگیهایی شجاعانه در شبهای سرد
ژانویه 2017 با نمایش فیلم اقتباسی صوفی و خورشید درخشان آغاز شد که از رمانی نوشته آگوستا تروبوبر گرفته شده و داستان یک مرد ساکت و منزوی به نام آقای اوتو را در شهر آرام و ساکت جورجیا در سال 1939 روایت میکند که بهعنوان باغبان توسط خانم ان استخدام شده است. در همسایگی آنها یک صوفی زندگی میکند که عشقش را در جنگ جهانی اول از دست داده و خودش را در یک زندگی بدون لذت و سرگرمی محصور کرده است. اما برای اوتو صوفی گویی یکی از معجزات زندگی است...
زندگی در شب که براساس داستانی از دنیس لیهان ساخته شده، دیگر فیلم اقتباسی امسال بود که با بازی، کارگردانی و نویسندگی بن افلک در اولین ماه سال روی پرده آمد. زندگی در شب سالهای 1919 تا 1933 یعنی سالهای ممنوعیت فروش و مصرف مشروبات الکلی را به تصویر میکشد؛ قصهای جذاب که راوی شخصیتهایی با پایگاههای اجتماعی متفاوت، از دوستان واقعی و دشمنان بی اعتنا به رنج و خواسته واقعی مردم، تا الکلیها، فاحشهها، کشیشها و حتی مردمان بد ذات و قسیالقلب را شامل است؛ که همه و همه در تلاش برای نجات و رهایی از آن شرایط و رسیدن به رویای آمریکاییشان هستند.
آلونک ویلیام پی .یانگ و همسر نگهبان باغ وحش دایان آکرمن دو داستان دیگری هستند که دستمایه اقتباس کنندگان سینمایی قرار گرفتند. آلونک داستان مردی بسیار افسرده را تعریف میکند که به یک مرحله غیرقابل درک از زندگی میرسد که کم حرفی ناشی از افسردگی و رسیدن به یک دعوت شخصی یا همان ندای درونی است. او برای ملاقات با خدا باید به مکانی برسد که آلونک نامیده میشود...
همسر نگهبان باغ وحش، اما، داستانی جنگی است که توسط دایان آکرمن روایت شده و از روی داستانی واقعی به همین نام نگارش و به تصویر کشیده شده است. دایان آکرمن در این داستان قصههای واقعی از نگهبانان باغ وحش ورشو را به نمایش میگذارد. داستان شجاعتهای زمان جنگ؛ که گلولهها و مهمات را در قبرها و در محدوده نگهداری فیلها و مواد منفجره را در بیمارستان حیوانات از دید نازیها دورنگه میداشتند. این فیلم در ماه مارچ روی پرده آمده و موفقیت نسبی قابل ذکری را به دست آورد...
پرفروشهای دو دنیا
انسانهای حیواننما در زیستگاهی به نام سینما!
دختری در قطار و هیولا فریاد میکشد دو رمان عامهپسند سال پیش هستند که در اقتباس سینمایی نیز موفقیتی نسبی را برای نویسنده و سازندگان به ارمغان آوردند. دختری در قطار براساس رمان بسیار مردمی و پرخواننده و پرتیراژی به همین نام نوشته پالولاهاوکینز جلوی دوربین رفت و در گیشه سینماها نیز به یکی از پرببینندهترین فیلمهای سال تبدیل شد. این فیلم روایتی هوشمندانه از زندگی راشل بود که همهروزه سوار قطار میشود؛ قطاری که در ایستگاههای همیشگی خودش توقف و مسافران را سوار و پیاده میکند. از شیشه قطار باغهایی دیده میشود و مردمان و خانههایی که زندگی در آنها جریان دارد. در طی این روند همیشگی کمکم در ذهن و قلب دختر احساسی زنده میشود که ساکنان یکی از خانهها را میشناسد. درواقع زندگی ساکنان آن خانه عالی بهنظر میرسد، تا زمانی که میبینیم یکسری اتفاقات عجیب همهچیز را دچار تغییر میکند. قطار اما به حرکت خودش رو به جلو ادامه میدهد، درحالیکه دیگر همه چیز تغییر کرده است.
هیولا فریاد میکشد نیز فیلمی بود که در طی مسیرش به سوی موفقیت با دختری در قطار مشابهتهای فراوانی داشت. این فیلم که براساس رمانی نوشته سایوبحان داوود و پاتریکانس ساخته شده بود، داستان پسری را روایت میکرد که از کمک یک درخت بزرگ بهره میگیرد تا شاید مادر تنهای بیمارش را که هر روز ضعیفتر میشود، مداوا کند. این رمان سرگرمکننده و متفاوت با مایههای کمی تلخ و تاریک که در زندگی و رابطه عمیق یک مادر و پسر کندوکاو میکند، در تبدیلشدنش به فیلم بهخوبی توانست تمام ارزشها و داشتههای داستان تکاندهندهاش را به مدیوم جدیدش منتقل کند؛ چنان که وقتی در پایان ناگهان میبینیم که آنها با هیولایی شگفتانگیز ملاقات میکنند، یکی از تکاندهندهترین صحنههای سینمایی سالهای اخیر پیش چشممان موجودیت پیدا میکند...
وظیفه آمریکایی دیگر فیلم اقتباسی سال گذشته بود که از رمانی نوشته فیلیپ راث برگرفته شده و در داستانی که در سال 1968 رخ میداد، مردی سختکوش که شخصیتی قابل اعتماد و آرام و جذاب داشت را نشان میداد که ناخواسته درگیر زندگی و عواقب سیاستهای تندروانه دخترش میشود و همین هم باعث میشود زندگی خانوادگی آنها از هم بپاشد. این در حالی است که مرد همان زندگی آرام و بیدردسر متعلق به طبقات متوسط جامعه را برای خودش عالی میدانست. و میرسیم به انسانهای حیواننما و زیستگاه آنها که براساس رمانی از جی.ک.رولینگ همواره محبوب ساخته شده بود و در چند رشته فرعی نیز کاندیدای دریافت اسکار شد. این فیلم و رمان که داستانی مربوط به مدرسه جادوگری را 70سال پیش از آنکه هری پاتر به هاگوارتس برود به تصویر میکشید، تجربهای ناب و غیرمعمول از جامعه سری جادو و جادوگران نیویورک به دست میداد. با اینکه در رسانهها بارها و بارها به این نکته اشاره شد که کتاب جی.کی.رولینگ که فیلم از روی آن ساخته شد، رمان نبود و بیشتر حالت داستان داشت، اما فیلمی که درنهایت حاصل آمده بود، همپای مهیجترین رمانها روی تماشاگرانش تاثیر میگذاشت. سال 2001 جی.کی.رولینگ این کتاب را در 128 صفحه با فضا و حالتی طنزگونه و کمیک منتشر کرد و این آغاز موفقیت مالی بزرگی بود؛ چندان که فروش این کتاب برای ردههای سنی مختلف بیشتر از 17میلیون پوند در سال 2009 درآمد شد. اگر این ارقام را با فروش این فیلم جمع بزنیم، بهتر به گنجی که خانم رولینگ از قبل داستان جادوگرانهاش برای خود بهدستآورده است، پی خواهیم برد...
پیادهروی طولانی بیلی لین براساس رمانی از بن فانتین و مسیر طولانی خانه اقتباس شده از خاطرهای از ساروبرایرلی دیگر آثار موفق اقتباسی سال گذشته هستند. مسیر طولانی خانه داستان پسر بچه پنج سالهای را روایت میکرد که در خیابانی در کلکته، هزاران کیلومتر دور از خانه گم میشود. او چالشهای زیادی را پشت سر میگذاشت؛ تا اینکه بالاخره توسط زوجی استرالیایی که او را به فرزندخواندگی قبول میکنند، نجات پیدا میکند. 25سال بعد پسر به فکر این میافتد تا خانواده گمکردهاش را پیدا کند.
روشنایی بین اقیانوسها براساس رمانی از مارگوت ال.استدمن آخرین فیلم اقتباسی زمستان گذشته بود. این فیلم براساس پرفروشترین رمان سال 2013 داستان یک نگهبان فانوس دریایی و همسرش را روایت میکرد که در نزدیکی ساحل استرالیای غربی زندگی میکنند. آنها تربیت کودکی را به عهده دارند که او را از یک قایق پارویی که به سمت ساحل نزدیک میشد، پیدا کرده و در اصل جان کودک را نجات داده بودند.
فیلم ابتدا در آمریکا و بریتانیا و چند ماه بعد در استرالیا به نمایش درآمد و از نظر اقتصادی موفقیت شگفتانگیزی قلمداد شد.
برنامه آینده
شهر گمشدهz که از روی کتابی که دیوید گرن در سال 2009 از روی داستانی واقعی نوشته بود ساخته شده است، نهتنها در فستیوال فیلم نیویورک موفقیت شگفت انگیزی داشت، که حتی از آن بهعنوان یکی از شانسهای اسکار نیز نام میبرند.
قلعه شیشهای نیز براساس داستانی از جنیت والز مراحل ساخت و تولید را از ماه می 2016 آغاز کرده و انتظار میرود که این فیلم تا پایان سال 2017 اکران شود؛ هرچند که تاکنون تاریخ دقیقی برای نمایش عمومی فیلم مشخص نشده است.
دایره یک فیلم تخیلی است که از روی کتابی به همین نام که در سال 2013 به قلم دیوا ایگر منتشر شد، ساخته شده است. تام هنکس و اما واتسون در فیلم دایره بازی میکنند. انتظار میرود این فیلم نیز تا پایان امسال آماده نمایش باشد.
از کمک شما متشکرم هم فیلمی است که از روی نوشته واقعی دیوید فینکل اقتباس شده است. فیلم نگاه انسانی عمیق دارد روی زندگانی کسانی که باید باقی عمرشان را با حقایق تلخ جنگ و عواقب غیرقابل تغییر آن سپری کنند.
شیطان در شهر سفید شاید یکی از پر سر و صداترین فیلمهای اقتباسی درحال ساخت باشد. این فیلم که قرار است از روی داستانی به همین نام نوشته اریک لارسون ساخته شود، از حضور لئوناردو دی کاپریو بهعنوان یک قاتل شکنجه گر زنجیرهای قرن نوزدهم بهره مند است.
بسیاری از منابع سینمایی از این فیلم بهعنوان ششمین همکاری دی کاپریو با مارتین اسکورسیزی نام برده اند. فیلم از زمانی طولانی در مرحله پیش تولید بوده، ولی کمپانی امیدوار است که بهزودی تولید فیلم شروع شود.