باید گفت، مهمترین علت ترجمههای متعدد از یک کتاب عضویتنداشتن ما در معاهده کپیرایت است. این به این معناست که مترجمان و ناشران ایرانی بدون اخذ مجوز از صاحب معنوی و حقوقی اثر میتوانند اثری را ترجمه و چاپ کنند، درحالی که کپیرایت از چند منظر به صنعت نشر کمک میکند. نخستین کمک کپیرایت این است که جلوی ترجمههای مکرر از یک اثر را میگیرد؛ که البته باید گفت، این مسأله فارغ از کیفیت ترجمه است. از منظر کیفی هم البته کپیرایت میتواند کمککننده باشد و کیفیت اثر را هم تضمین کند. در واقع کپیرایت از تحریف کتاب جلوگیری میکند؛ و این یعنی جلوگیری از این معضل که از یک کتاب در ایران 50 تا ترجمه میشود یا تا کتابی پرفروش میشود، همه دنبال ترجمهاش نروند. ترجمه به هرحال هنر است و اینطور نیست که هر کسی بتواند از پس آن برآید. به فرض اینکه زبانی را بدانیم، نمیشود مترجم باشیم. میتوان گفت؛ درحال حاضر تعدد مترجمان بیتجربه و جوان در کشور درحال زدن ضربه جدی به زبان و ادبیات فارسی است. فارسیندانی بسیاری از مترجمان ما باعث شده آنها بیش از هرچیز در کار تحتتاثیر زبان مبدأ بمانند و از منظر تطابق افعال، زمان فعلها و ترکیب اجرای جمله نتوانند ساختار فارسی را در متن به کار ببندند. در نتیجه جمله از از زبان مبدأ به فارسی تبدیل میکنند اما حاصل کارشان عبارتهایی بیمعنی است. یعنی فارسی نوشته شده اما شما از آن چیزی نمیفهمید، معنایی ندارند. امروز با مترجمانی نیز روبهروییم که در واقع یک ترجمه را رونویسی و با کمی تغییرات آن را منتشر میکنند و البته در مواردی هم شاهدیم که عین ترجمه یک مترجم دیگر را با تغییر نام منتشر میکنند. برای خود من این اتفاق رخ داده است؛ یعنی کتابی از ترجمههای من را تنها با تغییر اسم در دو ناشر تهرانی و مشهدی به چاپ رساندهاند. در این وضع عضویت در معاهده کپیرایت تنها راه عاجل است. بالاخره نمیشود همهاش با بگیر و ببند به سراغ رفع این مشکل رفت...