خرافه ناشی از استیصال افراد جامعه
 

 

امان‌الله قرایی‌مقدم جامعه‌شناس

خرافه‌پرستی و خرافه‌گرایی و شمن پرستی مخصوص یک جامعه نیست و ریشه در تاریخ بشریت دارد. از نخستین دوران‌هایی که بشر به‌تدریج به‌صورت گروه درآمد و با محیط طبیعی مواجه شد، با این مسأله روبه‌رو شد. با این وجود دو دیدگاه درباره خرافه و خرافه‌گرایی وجود دارد. یک دید این است که چون انسان‌های‌اولیه نمی‌توانستند ریشه حوادث طبیعی از قبیل آتشفشان، زلزله و ماه‌گرفتگی را دریابند، معتقد شدند که نیرویی در این دنیا هست که هر وقت عصبانی می‌شود، چنین اتفاقاتی می‌افتد. تئوری دوم این است که خرافه‌گرایی از طرف ذهن‌گرایان شکل گرفته است. این دیدگاه می‌گوید، انسان‌ها خواب می‌دیدند و نمی‌دانستند این خواب چیست و به‌تدریج فکر کردند که در وجود هر انسان، انسان دیگری است که نام آن را روح یا مانا گذاشتند. از این طریق طی هزاران‌هزار‌ سال عده‌ای پیدا شدند و ادعا کردند که می‌توانند این نیروها را به فرمان خود بگیرند و جادوگرها و شمن‌ها پیدا شدند و پس از آن بت‌پرستی و توتم‌پرستی به‌وجود آمد. توتم موجود جاندار یا بی‌جان، حیوان، گیاه یا جسمی است که اعضای یک کمون آن را جد خود و خونشان را از آن می‌دانند و مردم‌شناسان نیز به بحث توتم‌ها به خوبی پرداخته‌اند. بشر به‌تدریج به این نتیجه رسید که در هرکدام از این توتم‌ها نیرویی است که نام آن را مانا گذاشت و البته در اندونزی به نام شورنیکا و اورینگیلدا شناخته می‌شود. جادوگرها که ادعا کردند می‌توانند این نیروها را کنترل کنند، کم‌کم برای خودشان جادوگرخانه‌ها را ایجاد کردند و این مسأله در دوران‌های طولانی از احضار روح و... در جامعه باقی ماند. بنابراین ریشه خرافه‌گرایی و خرافه‌پرستی به هزاران‌هزار‌ سال قبل می‌رسد.
وقتی فردی برای فال گرفتن به دیگری مراجعه می‌کند، درواقع به آن شخص اعتماد و عقیده دارد که بهتر از خودش می‌فهمد. اما چرا در جامعه اینچنین مسائلی رواج پیدا می‌کند. هرچه افراد یک جامعه سنتی‌تر، ساده‌تر و عوام‌تر باشند و تحصیلات کمتری داشته باشند، پایبندی‌شان به اصولی که سنت‌ها و خرافات در آن دیده می‌شود، بیشتر است و دنبال فال و رمل و اسطرلاب و دعا‌نویسی می‌روند. اینها ریشه در خرافه و در اصل ریشه در ناآگاهی و کم‌سوادی یا بی‌سوادی افراد یک جامعه دارد. افرادی که به این قبیل مسائل روی می‌آورند، اتکا به نفس ندارند و این ریشه در شخصیت و محیط‌شان دارد. هرگاه خوداتکایی افراد جامعه ضعیف باشد و دنبال این باشند که وسیله‌ای پیدا کنند تا این حس فقدان خوداتکایی را ارضا کنند، سراغ کسانی می‌روند که فکر می‌کنند وقایع را از آنها بهتر درک می‌کنند. در چنین جامعه‌ای افراد مأیوس و درمانده هستند و وقتی از حل مسائل اجتماعی عاجز می‌شوند به سمت خرافه‌گرایی و فال و رمل می‌روند. رمال‌ها و فالگیرها هم کسانی هستند که از سادگی این مردم استفاده و آنها را سرکیسه می‌کنند و پولشان را می‌گیرند. در تمام نقاط کشور و حتی در کشورهای پیشرفته نیز اقبال مردم به خرافه‌پرستی و خرافه‌گرایی وجود دارد. به‌ویژه جوامع پیشرفته‌ای که سنتی هستند مثل انگلستان. جامعه‌ای که گذشته‌نگر، سنت‌گرا و محافظه‌کار است، بیشتر به خرافه اعتقاد دارد و همین ویژگی‌ها باعث می‌شود، مساله‌ای که ریشه در تاریخ بشریت دارد، آثارش در جامعه باقی بماند و بسته به سطح سنتی‌بودن یک جامعه، اقبال به‌خرافه در آن کم و زیاد شود. همان‌طور که در جامعه خودمان می‌بینیم افرادی که محروم‌تر و کم‌سوادتر باشند و یأس و ناامیدی داشته باشند، بیشتر به این سمت‌وسو می‌روند.
همچنین دوره‌هایی هست که اقبال به خرافه در افراد یک جامعه افزایش می‌یابد. دوره‌هایی که افراد احساس استیصال می‌کنند و  از حل مسائل‌شان عاجز و درمانده می‌شوند. با این حساب خرافه با یأس و ناامیدی افراد نیز در ارتباط است که خود می‌تواند ناشی از شرایط اجتماعی یک جامعه باشد. جامعه‌ای موفق است که در آن انسان‌ها به خودشان متکی‌اند و می‌دانند اگر مشکلی هست از خودشان و اداره‌کنندگان جامعه است و ربطی به خرافات ندارد. اگرچه با افزایش افراد تحصیلکرده و تلاش مسئولان فرهنگی برای بردن افراد به سمت علم و دانش و با پیشرفت علم و تکنولوژی و دانش بشریت خرافه‌گرایی کمتر خواهد شد اما هرگز از بین نخواهد رفت چون همیشه در زندگی انسان‌ها دوره‌هایی پیش می‌آید که با استیصال و ناامیدی دست به گریبان باشند.

 


 
http://shahrvand-newspaper.ir/News/Main/10306/خرافه-ناشی-از-استیصال-افراد-جامعه